خلاصة المسائل - در مذهب حنفی - جلد دوم

فهرست کتاب

احکام نکاح یا زناشوئی

احکام نکاح یا زناشوئی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله المتوحد بجلال ذاته وکمال صفاته، المتقدس في نعوت الجبروت عن شوائب النقص وسماته والصلّوة والسّلام علی سیّدنا ونبینا محمد المؤّید بساطع حججه وواضح بنیانه وعلی آله وأصحابه، هداة طریق الحقّ وحُماته.

در شریعت مقدس اسلام ازدواج در موقع داشتن قدرت مالی و غلبه شهوت واجب است. پیغمبر اکرمجفرمود: «النَّکاَحُ سُنَّتِی، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».

یعنی ازدواج از جمله سنت‌های من است. هرکس از سنت من رو بگرداند از جمله امتان من نیست.

در حدیثی دیگر پیغمبر اکرمجفرمود: «هرکس ازدواج نماید دو سوم دین خود را در امان خدائی درآورده است. زیرا هدف مهم از ازدواج حفظ عفت و پاکدامنی مرد، زن مسلمان است، و و از طرفی بوجود آمدن اولاد صالح. چنانچه پیغمبر اکرمجمی‌فرماید: ازدواج نمائید تا نسل مسلمین زیاد شود، زیرا روز رستاخیز به بسیار امتم افتخار خواهم کرد. عفت و پاکدامنی که از اهم مقاصد اسلام است این است، چنانچه زن و مردی در امر ازدواج سهل‌انگاری نمایند امکان دارد خدای نکرده مرتکب عمل قبیح زنا شوند، و کاخ عمر خود را بر باد بدهند، دانشمندان غیر اسلامی پس از قرن‌ها به اعجاز فرمایش پیغمبر اکرمجکه فرمود: «عمل زنا برکت را از عمر می‌برد» پی برده‌اند، زیرا علاوه بر مجازات شرعی زناکار در مواقع زنا ایمان ندارد، معلوم است که اشخاص زانی مبتلا به امراض گوناگون می‌شوند که این همانا رفتن برکت از عمر آنان است، و اگر چند روزی زنده باشند زندگیشان بدتر و فلاکت بارتر از مرگست، و همانا روز رستاخیز در حضور پروردگار متعال روسیاه خواهند بود.

مسئله ۱۱۵٧: زن به واسطه عقد ازدواج بر مرد حلال می‌شود. برابر شریعت اسلام، همینکه زن بر مرد حلال شد، مرد حق دارد هر نوع لذت و استمتاع از وی بجوید جز نزدیکی کردن از عقب که حرام محض است.

مسئله ۱۱۵۸: عقد ازدواج پیمانی دو جانبه است که باید از طرف مرد و زن یا وکیل آنان در حضور دو نفر شاهد ایراد گردد. زن بگوید: خود را به نکاح تو درآوردم. و مرد بگوید: قبول کردم. مثلا یا وکیل بگوید: فاطمه دختر فلانی را وکالتا به نکاح دائمی به موکل تو دادم. وکیل مرد بگوید: فاطمه دختر فلانی را به نکاح دائمی برای موکل خود احمد قبول کردم.

مسئله ۱۱۵٩: دو لفظ ایجاب و قبول باید بر زمان گذشته دلالت کند، مثل اینکه شخصی بگوید: «دختر خود را به نکاح تو دادم» و طرف دیگر می‌گوید: «قبول کردم» یا یکی عنوان مطالبه را داشته باشد، مثل اینکه بگوید: دختر خود را به نکاح به من بده، و یا ای زن خود را به نکاح من درآر. پدر دختر، یا خود زن می‌گوید: به نکاح دادن تو را. این الفاظ اگر از طرف هر یک از مؤکلین مرد و زن هم اجراء گردد، عقد صحیح می‌باشد.

مسئله ۱۱۶۰: خواندن خطبه عقد که مشتمل بر آیه، و حدیث، و حمد و ستایش کند، مثلا در حضور دو شاهد بگوید: عایشه مؤکله [۱]. خود را برای محمود موکل [۲]. خود عقد نمودم.

مسئله ۱۱۶۲: اگر زنی به مردی اجازه داد که او را برای خودش عقد کند، مرد می‌تواند در حضور دو شاهد زن را برای خود وکالتا عقد نماید.

٧٧مسئله ۱۱۶۳: اگر شخصی چند دختر دارد باید در موقعی که یکی از آن‌ها را عقد می‌کند اسم وی حتما گفته شود.

مسئله ۱۱۶۴: اگر شخصی به دیگری گفت: دختر خود مریم را به من به نکاح بده، و او گفت: «دادم» نکاح بسته شده خواه طرف بگوید: قبول کردم، یا نگوید.

مسئله ۱۱۶۵: اگر زن در مجلس عقد حاضر بود، و در موقع عقد بطرف او اشاره شد که این شخص را به نکاح تو دادم، و طرف گفت: قبول کردم، نکاح جائز است اگرچه اسمش را نبرند.

مسئله ۱۱۶۶: اگر زن در مجلس عقد حاضر نبود، نام خود زن و پدر زن، و اگر پدرش مشهور نبود نام جد وی باید گفته شود، تا حاضرین مجلس بدانند که کدام زن عقد می‌شود.

مسئله ۱۱۶٧: نکاح باید در حضور دو مرد یا یک مرد و دو زن عاقل، بالغ، آزاد که به گوش خود گفته‌ای طرفین را بشنوند انجام گیرد.

مسئله ۱۱۶۸: اگر در خلوت کسی بگوید که: دختر خود رقیه را به تو دادم، و طرف هم بگوید: قبول کردم، یا در حضور چند زن و یا در حضور یک مرد، این عقد صحیح نیست.

مسئله ۱۱۶٩: اگر دو شاهد کافر، یا صغیر باشند، یا یک مرد مسلمان و دو زن صغیر باشند، نکاح جائز نیست.

مسئله ۱۱٧۰: اگر دختر و پسر بالغ با تعیین مهر نکاح خود را منعقد نمودند، و بعد در حضور دو شاهد گفتند که: ما یکدیگر را نکاح کرده‌ایم، این گفته نکاح مجدد [۳]است، و نکاح منعقد می‌شود.

[۱] موکله: زن وکیل کننده. [۲] موکل: مرد وکیل کننده. [۳] زیرا چون قبلا شاهدی در میان نبوده نکاح صحیح نبوده و انجام نشده است.