بیاناتی در مورد بردگی و آزادی
در کتابهای فقه یک باب مفصل اختصاص به اعتاق دارد. اعتاق یعنی غلامی را از قید بردگی و غلامی آزاد کردن، و در آن باب تمام مسائل بردگی ذکر شده است، ولی موضوع برده فروشی مؤثرترین شبهه و برندهترین سلاحی است که کمونیستها در مبارزه با عقاید جوانان بکار میبرند، و خلاصه این شبهه چنین است که میگویند: هرگاه اسلام برای کلیه اعصار و ادوار زندگی بشری صالح میبود مسلماً برده فروشی را مباح نمیساخت، مباح ساختن برده فروشی خود دلیل قاطعی است بر اینکه اسلام برای مدت معین و دوره محدودی آمده، و پس از آنکه نقش خود را در جهان ایفاء کرده در بایگانی تاریخ قرار گرفته است.
این خلاصه شبهه مخالفین اسلام در خصوص برده فروشی است که حتی جوانان مؤمن راه شک و تردید میاندازد، و ذهن ایشان را مغشوش میکند که چگونه اسلام آن را روا ساخته است.
دینی که براساس مساوات کامل استقرار گشته، و همگی مردم را از یک اصل میداند و به همین مناسبت مساوات را میزان معامله با کلیه بشر قرار داده چگونه برده فروشی را جزئی از نظامات خود قرار داده و برای این کار قانونی تشریع کرده است؟.
البته باید در نظر داشت که موضوع برده فروشی قبل از اسلام چه فجایعی در جامعه بشریت بوجود آورده بود، کسانی که برده بودند آنها در ردیف کالاها بلکه حقیرتر و پست تر قرار میگرفتند، و هر نوع جنایتی درباره آنها اعمال میشد تا آنجا که در تاریخ رومیان نوشته شده که: عدهای از برده گان را بجان یکدیگر میانداختند تا آنها یکدیگر را کتک کاری نمایند و ناظرین لذت ببرند و وقتی لذتشان کامل میشد که یکی از آنان طرف دیگر را غرق در خون نموده او را نقش زمین نماید، و هزاران فجایع دیگر از این قبیل درباره شان اجراء میشد.
پس از اینکه همه مظالم و تعدیات درباره بردگان بیگناه اجراء شده بود عصر دعوت اسلامی فرا رسید، و این شریعت باب رحمتی بود که بر روی آن بینوایان گشوده شد، زیرا اسلام آمد تا مقام انسانیت و حقوق مسلوبه بشریت را به ایشان برگرداند. اسلام آمد تا موالی و صاحبان بردگان را مخاطب سازد که «بَعْضُكُم مِّن بَعْض»یعنی: همگی شاخهای یک دوختند.
اسلام آمد تا وحدت اصل و منشاء عاقبت را تقریر و تثبیت کند و بگوید: «أَنْتُمْ بَنُو آدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ». یعنی: همگی فرزندان آدمید و آدم از خاک بود. «أَلاَ لاَ فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى أَعْجَمِيٍّ وَلاَ لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ وَلاَ لأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَلاَ أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلاَّ بِالتَّقْوَى». یعنی آگاه باشد که هیچ فرد عرب را بر عجم و هیچ فرد عجم را بر عرب و دارای هیچ رنگ را بر رنگ دیگر برتری نیست جز به وسیله تقوی.
اسلام آمد تا ثابت کند که رابطه میان برده و مالک رابطه آقائی و بندگی و تسخیر و تحقیر نیست، بلکه رابطه خویشاوندی و برادری است، چنانچه پیغمبر اکرمجدر این باره فرمودهاند:
«إخْوَانُكُمْ وَخَوَلُكُمْ جَعَلَهُمُ الله تَحْتَ أيديكُمْ، فَمَنْ كَانَ أَخُوهُ تَحْتَ يَدِهِ، فَلْيُطْعِمْهُ مِمَّا يَأكُلُ، وَلْيُلْبِسْهُ مِمَّا يَلْبَسُ، وَلاَ تُكَلِّفُوهُمْ مَا يَغْلِبُهُمْ، فَإنْ كَلَّفْتُمُوهُمْ فَأَعِينُوهُمْ». (صحیح البخاری جلد اول). یعنی: «بردگان شما برادران شمایند پس هر آنکس که برادرش زیر دستش باشد میباید که از طعام خود او را طعام کند، و از همان لباس که خود میپوشد به او بپوشاند، و شما ایشان را تکلیف دشوار مکنید پس هرگاه چنین کردید ایشان را کمک دهید».
چنانکه ملاحظه میفرمائید پیغمبر اکرمجدر این بیان اولاً بردگان را برادر مالکین خوانده، و بعلاوه عنوان برادری را مقدم بر بردگی ذکر کرده تا به این وسیله بطور کنایه و اشاره که بلیغتر از تصریح است بفهماند که آنچه اصل و در درجه اول است برادری است، و آنچه عرض و در مرتبه دوم است بردگی است.
اسلام با این روش حکیمانه بردگان را در مرحله اول: از صورت کالا و متاع موجود فاقد روح و بیارزش به مقام بشریت ارتقاء داد، و در مرحله دوم: ایشان را به سطح عالی اخوت و برادری بالا برد.
آنچه تاکنون درباره بردگان از نظر اسلام بیان شده مربوط به آزادی روحی و بالا بردن سطح حیثیت و شخصیت بردگان به مقام عالی انسانیت و برابر ساختن برده با مالک از نظر آبرو و کرامت بشریت بود و در این بیانات خاطر نشان شد که، بردگی از نظر اسلام امری عرضی است که اوضاع اجتماعی آن را بوجود آورده، و هیچگونه اثری در شخصیت انسانی و احترامات و حقوق بشری او ندارد، ولی اسلام در این باره به این حد اکتفاء نکرده زیرا قاعده اساس اسلام تامین تساوی کامل میان افراد بشر است که لازمه آن تامین آزادی کامل میان افراد بشر است، و بهمین جهت برای تامین این منظور از چند طریق که مهمترین آنها عتق، و مکاتبه است آزادی بردگان را فراهم ساخته است، تا جائی که هرکس از مسلمین سوگند بنا حق یاد کند، یا یک روز روزه را بدون عذر بخورد، یا عیال خود را ظهار نماید، یا قتل خطا کند و موارد متعدد دیگر ملزم است یک برده آزاد نماید.
پس از مطالعه این مباحث ممکن است بخاطر خواننده عزیز خطور کند که در صورتی که اسلام چنین گامهای بلند در راه آزادی بردگان برداشته، و از روی اراده و اختیار بدون دخالت هیچگونه اضطرار و فشار مدت هفت قرن قبل از کلیه نظامات و قوانین به این کار اقدام کرده، پس چرا یکباره بطور صریح و قطعی موضوع بردگی و برده فروشی را الغاء و ابطال نکرده است تا درنتیجه بزرگترین خدمت به بشریت انجام شود و لطف و عنایتی که در خورد مقام الهی و زیبنده کرامت و حیثیت انسانیت است آشکار گردد؟.
در جواب این سوال میگوئیم: اسلام همگی ابواب قدیمی بردگی را مسدود ساخت و آن را در مورد نژاد سیاه، و هم در مورد بدهکار بینوا الغاء کرد، و تنها یک باب را باقی گذاشت که بستن آن بصلاح اسلام نبود و آن بردگی از طریق جنگ بود.
در آن روزگار قانون جاری و قاعده بین المللی این بود که: اسیران جنگ را یا به بردگی نگه میداشتند و یا میکشتند، و این قانون بسیار قدیمی بود که همچنان در ظلمات تاریخ دوش به دوش بشر سیر کرده و به قدرت خود باقیمانده بود.
اسلام در زمانی که مردم جهان تابع همین قانون بودند و در راه نشر دعوت و جلوگیری از تعدی و تجاوز دشمنان ناچار شد که در چند میدان با ایشان وارد جنگ شود، و به حکم طبیعت جنگ عدهای از مسلمین به دست کفار اسیر میشدند، و کفار آزادی ایشان را سلب میکردند و با مردان شان رفتاری سخت و ناهنجار روا میداشتند، و عرض و عصمت زنان را هتک میکردند، و کودکان را در ذلت و زبونی بردگی بار میآوردند، و با این ترتیب بدیهی است که اسلام نمیتوانست اسیران کفار را که بدست مسلمین میافتادند آزاد سازد، زیرا هیچ عقل و منطقی روا نمیدارد که شخص دشمن خود را به وسیله آزاد ساختن اسیرانش برخود جاری کند، و در همان موقع که دشمن انواع شکنجه و عذاب را درباره اسیران او اجراء میکند اسیران دشمن را آزاد سازد.
بدیهی است که معامله به مثل در این مورد عادلترین قانون بلکه تنها قانونی است که میتوان آن را اجراء نمود، و بعد از اسارت اخلاق و رفتار مسلمین به بردگان تادیب و تربیت جهان بشریت به اخلاق اسلامی است.