(۴) تفسیر القمی
مؤلّف این کتاب یکی از نخستین مفسّران شیعه به نام علیبن ابراهیم قمی است. یکی از متکلّمان در (رجال النجّاشی) که در کتاب (الفهرست) مشهور است، در مورد این مفسّر مینویسد: او در روایت حدیث ثقّه و مطمئن است. اعتماد او ثابت بوده و صحیح المذهب نیز میباشد. دربارۀ تفسیر وی میگویند: به راستی و در حقیقت این تفسیر، تفسیر صادقین علیهماسلام است.
در حقیقت موسوی در کتاب (المراجعات) به تفسیر قمی نیز استشهاد نموده و آن را با اسم صریح خود مؤلف یعنی: علیبن ابراهیم ذکر کرده، همانطوری که در (ص ۶۵) (حاشیۀ ۲۲) همجهت با تفسیر صافی ـ که بعداً در مورد آن نیز به ابراز عقیده خواهیم پرداخت ـ و در (ص ٧۰) (حاشیۀ ۴۴) و جاهای دیگر بحث نموده است.
ما در اینجا میخواهیم این مطلب را بیان داریم که چه اندازه گفتار آقای قمی به راستی نزدیک بوده، و چه اندازه صحیحالمذهب میباشد و روشن نماییم که چه اندازه کتابش مورد اطمینان و موثّق است و آیا میشود بر آن استشهاد نمود؟ همانطور که موسوی به آن استشهاد نموده و برخی روایات ناپسند را مثل تحریف قرآن کریم و امثالهم به نقل از آن کتاب آورده است.
قمی در مقدمۀ تفسیر خویش (۱/۵) (نجف ۱۳۸۶ ه) میگوید: «قرآن دارای آیات ناسخ و منسوخ است، قسمتی از آن آیات محکمه و قسمتی هم متشابهه میباشد و در قرآن نیز آیاتی وجود دارد خلاف آنچه که خداوند نازل فرموده است». و این اعتقاد چنین مفسرّی در مورد قرآن است. آیا این آدم صحیحالمذهب است؟ و آیا میشود اطمینان به روایاتی نمود که راوی آن دارای چنین عقیدهای است؟ و باز این جناب قمی در مقدمۀ کتابش (۱/۱۰) میگوید: «آنچه که خلاف قول خداوند متعال است این آیه است: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِۗ﴾[آل عمران: ۱۱۰] ابوعبدالله به قاری این آیه گفتند: آیا خیر امت اقدام به کشتن امیرالمؤمنین و حسینبن علی میکند؟ به ابوعبدالله گفته شد، پس چگونه نازل شده است، ابن رسولالله ج؟ فرمود: اینطور نازل شده، ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾و باز فرمود: «اما آنچه که از قرآن برداشته شده این است: «لكن اللهَ يشهدُ بما انزل اليك في علّي»ترجمه: (و خداوند گواه است بر آنچه به تو نازل شده ای پیامبر در مورد علی) و باز خداوند میفرماید: «يا ايها الرسول بلّغ ما أنزل اليك من ربّك في علي»ترجمه: (ای پیامبر آنچه در مورد علی بر تو نازل گشته ابلاغ نمایید).
آیا اینان در برابر این کلام خداوند چه پاسخی دارند؟ که میفرماید:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ٧٩﴾[البقرة: ٧٩]
«وای بر کسانی که کتاب را با دست خود مینویسند و آنگاه میگویند: این از جانب خداوند آمده است تا بدان بهاى ناچیزى به دست آرند وای بر آنان چه چیزهایی را با دست خود مینویسند! و وای بر آنان چه چیزهایی را به چنگ میآورند».
سپس آقای قمی ادامه میدهد، و شماری آیات را در تفسیر خویش میآورند و میپندارند که آن آیات در قرآن مجید تحریف شده و مبدّل گشتهاند، و بعداً به ذکر وجهی میپردازد که به گمان او آن را خداوند نازل فرموده است. برای اطلاع بیشتر در این رابطه رجوع فرمایید به تفسیر قمی در این مواضع (۱/۸۴، ۲۱۱، ۳۶۰، ۳۸٩) (۲/۱۱٧، ۱۲۵). و حتی در آیهالکرسی نیز به اثبات تحریف میپردازد.
و در موارد بسیار دیگری به فحاشی و دشنام نسبت به عموم صحابه علیالخصوص ابوبکر و عمر میپردازد. و تفسیرش نیز سرشار از این منکرات است. مثل آنچه که به دروغ و بهتان در ترجمه و تفسیر این آیه میآورد ﴿يَوۡمَ تَبۡيَضُّ وُجُوهٞ وَتَسۡوَدُّ وُجُوهٞۚ﴾[آل عمران: ۱۰۶] در (۱/۱۰٩) روایتی طولانی از پیامبر گرامی جمیآورد در مورد وارد شدن امتش در روز قیامت بر ایشان و گویا پیامبر اکرم جابوبکر را (عجل امت) و عمر را (فرعون امت) و عثمان را (سامری امت) خویش میخواند. پس لعنت پروردگار همواره بر ظالمین باد.
و جناب قمی باز از قول خداوند روایت میکند: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا شَيَٰطِينَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ﴾[الأنعام: ۱۱۲] (۱/۲۱۴) از ابیعبدالله روایتی را ذکر میکند که این آیۀ مذکور در شأن ابوبکر و عمر نازل شده، که به راستی مقصود از شیطان در این آیه همان ابوبکر و عمر میباشد. و باز در تفسیر این آیه:
﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨﴾[الفرقان: ۲٧-۲۸]
«و در آن روز ستمکار هردو دست خویش را به دندان میگزد و میگوید: ای کاش! با رسول خدا راه برمیگزیدم، و ای کاش! من فلانی را به دوستی نمیگرفتم.».
(۲/۱۱۳) از ابیجعفر میآورد که «منظور در آیۀ نخست ابابکر و در آیۀ دوم عمر است». و همچنین در تفسیر این آیه ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ﴾[الأعراف: ۴۰] میگوید: «این آیه در شأن طلحه و زبیر نازل شده و منظور از اشتر مذکور همان اشتری است که عائشه بر آن سوار بوده».
و ایضاً در ادامۀ غلوّ و دروغهایی که تفسیرش را در بر گرفته میآورد: از ابی عبدالله در مورد این آیه: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ ٱلنَّبِيِّۧنَ لَمَآ ءَاتَيۡتُكُم مِّن كِتَٰبٖ وَحِكۡمَةٖ ثُمَّ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مُّصَدِّقٞ لِّمَا مَعَكُمۡ لَتُؤۡمِنُنَّ بِهِۦ وَلَتَنصُرُنَّهُۥۚ﴾[آل عمران: ۸۱] پرسیدند، که فرمود: «خداوند هیچ پیامبری را از بنیآدم مبعوث نداشته است مگر اینکه به امور دنیوی همت گمارده و به مؤمنین هم یاری رسانده و منظور از قول پروردگار که میفرماید «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»یعنی رسول الله «وَلَتَنْصُرُنَّهُ»یعنی امیرالمؤمنین».