وجه اوّل
در متن اصلی آمده است که حارث بن نعمان الفهری که منکر ولایت علی بود در سرزمین ابطح به خدمت پیامبر رسید، و ابطح هم قسمتی از مکه است. درحالیکه پیامبر اکرم جبعد از رجعت از حجة الوداع تا آخر عمر مبارکشان بدانجا نرفت، و سرزمین غدیر خم که پیامبر در آن به ایراد خطبۀ مذکور پرداخت در بین مکه و مدینه و نزدیک به الجحفه قرار گرفته است. و همانگونه که در کتاب (بدایه النهایه) (۵/۲۰۸) هم مذکور است ابن کثیر درمورد سبب این خطبه چنین روایت کرده است: (این خطبه بیانگر فضل و بزرگواری علی و برائت وی از آنچه بود که همراهانش در سرزمین یمن به وی نسبت دادند، بسبب رفتاری که علی در برابر آنها از خود بروز داد. و این خطبه بیانگر دادگری و عدالتپیشگی علی در برابر توهّم و گمانی بود که نسبت به شخص او پدید آمد، آنگاه که همراهانش وی را ستمگر و سختگیر و بخیل میخواندند، در حالیکه حق و صواب با علی بود. و بهمین خاطر هنگامیکه پیامبر جاز انجام مناسک حج فارغ و به مدینه برگشتند در میان راه و در محل غدیر خم در روز هجدههم ذیالحجه روز یکشنبه در زیر درختی به ایراد سخنرانی پرداختند و خطبهای عظیم و رسا را برای همراهان در آن سفر بیان نمود. در آن خطبه سخنان زیادی را ایرادنمودند و در آن میان به ذکر فضائل و امانت و دادگری علی پرداخته و توهّم و کدورتی را که در دل برخی از صحابه نسبت به علی ایجاد شده بود رفع کردند و زدودند). سپس ابن کثیر طرق این حدیث را میآورد و سخنی چند در مورد آن بیان میدارد و بطور احسن آن را میسنجد و هیچگونه دلیل و حجّتی را در آن نمییابد که شیعه بتواند بر آن مستمسک شود. و حلبی نیز در (السیرة الحلبیه) (۳/۳۰۸) چیزی شبیه به کلام ابن کثیر را روایت نموده و دلایل شیعه در مورد این حدیث و امامت علیسرا با ذکر مواردی رد مینماید و موسوی در حاشیۀ (۲٧/۶۶) به این کتاب حلبی اشاره نموده و داستان مکذوب مذکور را بیان داشته است، اما نظرات حلبی بر این داستان و رد نمودن آن را به هیچ وجه بیان نداشته. و فراتر از این تکذیب نمودن این داستان را از سوی حلبی ذکر نکرده است، که وی به پیروی از ذهبی آن را دروغ دانسته است. آنجا که حلبی (۳/۳۰٩) میگوید: (حافظ ذهبی گفته است: این حدیث منکری است و من – حلبی – میگویم: بلکه حتی دروغ هم هست).
و این کار او از جملۀ خصلت و صفات رذیلهای است که بارها در شأن وی ذکر نمودهام، که او آنچه را موافق با امیال و خواستههای نفسانیاش باشد میآورد، بدون هیچگونه اعتمادی بر اصول صحیح علمی و این همان اختلاف میان اهل علم و اهل جهل است.
رویدادی که ابن کثیر و حلبی به آن اشاره نمودهاند و آن را مسبّب اصلی خطبۀ پیامبر جدر غدیر خم دانستهاند، همان چیزی میدانند که ابن اسحاق – (سیره ابن هشام) (۴/۲۵۰) – آن را روایت کرده است، که گویا: امام علی بعنوان فرماندۀ جنگ لشکری را به مناطق یمن گسیل داشته بود وبعد از پیروزی و بدست آوردن مقدار زیادی غنائم در حال بازگشت به مکه بود، و خود شخصاً برای آنکه قبل از رجعت پیامبر از مکه به مدینه به خدمت ایشان برسد بسیار عجله داشت و در آن ایام پیامبر هم درحال انجام مناسک حجة الوداع بود و علی نیز یکی از یاران شایسته و آزمودۀ خود را بر لشکر گمارد و خودبه سوی پیامبر شتافت، فرماندۀ جدید عمداً به لشکریان دستور داد که از پارچههای غنیمتی هر یک لباسی نو بپوشند، و هنگامیکه لشکر نزدیک شد و خبر رجعت آنها به علیسرسید، وی برای استقبال به پیشواز لشکریان بیرون رفت، و چون آنها را بدین حالت دید به آنها گفت: وای بر شما این چه حالتی است؟ فرمانده گفت: سپاهیان را لباس جدید پوشاندم تا با تجمّلات خاصی در میان مردم آیند. علی گفت: وای بر شما، آن را پیش از آنکه به خدمت پیامبر رسید بدر آورد. پس لشکریا لباسها را بیرون آوردند و آنها را در میان بقیۀ اموال غنائم انداختند، و سپاهیان در برابر این رفتار و دستور علیسلب به شکایت گشودند. نگاه کنید به (البدایه و النهایه) (۵/۲۰۸-۲۰٩). البته این قصه به شیوههای دیگری نقل شده است و مکان ایراد آن را نه در غدیر بلکه در جاهایی دیگر دانستهاند، اما قول ارجح و برتر همان محل غدیر خم است در میان مکه و مدینه، که پیامبر در هنگام مراجعت از حجة الوداع بدانجا رسید و مردم را جمع کرد و آن خطبۀ مشهور را ایراد داشت.
و اگرچه در میان خطبه وصایایی به علی و اهل بیت و وصایایی در حق آنها نیز گفت اما سبب اصلی ایراد این خطبه چیزی دیگر بود نه ولایت علی. و این سبب مانع از احتجاج شیعه و مانع از استفادۀ آنها در بکارگیری این رویداد بر امامت علی است، و بعلاوه عدم مساعدت لفظ آن نیز دلیلی بر ردّ ادعاهای تشیّع است. انشاءالله در این باره باز سخن خواهیم راند.