پاسخهای کوبنده به کتاب مراجعات - جلد اول

فهرست کتاب

مراجعه (۴٧) س:

مراجعه (۴٧) س:

شیخ الازهر از موسوی درخواست سند تأیید کننده نصوص وصایت می‌نماید.

ابن حجر، گفته است: [روایت مذکور] بسیار ضعیف و منقطع است. و آن را موضوع می‌دانم و ابن عماد گفته است: و این حدیث به شدت منکر است، و چنین به نظر می‌رسد که از جانب برخی شیعه‌ی افراط‌گر تصحیح حاکم ذکر را نموده و گفته است: (آن را موضوع می‌دانم و عمرو و استاد او [در اسناد آن] متروک [الحدیث]اند، می‌گویم: عمرو بن حصین عقیلی که در اسناد آن است ابو حاتم درباره‌ی او گفته است: او حدیث دیگران را به نام خود روایت می‌نماید، و ابو زرعه می‌گوید حدیث او واهی و بی‌اساس است، و دارقطنی می‌گوید: متروک [الحدیث] است و استاد او یحیی بن علاء رازی به گفته‌ی امام احمد: او کذّاب است و به وضع حدیث می‌پردازد، و دیگران او را ترک نموده [و از او روایت نمی‌نمایند]. و ذهبی در شرح حال او در (المیزان) به حدیث مذکور اشاره نموده است و او را متهم نموده است و ابن نجار – کنز العمال (۳۳۰۱۱) - روایت مذکور را از عبدالله بن اسعد زراره روایت نموده است، و آن همان حدیث شماره (۳) نزد موسوی می‌باشد که او تلاش نموده تا وانمود نماید که حدیث دیگری است، و از منبع دیگری گرفته شده است. و حال در آن علت [ضعف اسناد] دیگری است، زیرا عبدالله بن اسعد بن زراره مجهول و ناشناخته است، و طبرانی نیز آن را – (الصغیر) (٩٩۰) از طریق مجامع بن عمرو همدانی از عیسی بن سواده رازی، از هلال بن ابی حمید و آن نزد عبدالله بن حکیم جهنی – روایت نموده که پیامبر جفرموده است: خداوند در شب معراج سه ویژگی را درباره‌ی علی به من وحی نمود: او سید و سرور مسلمین است، امام متقین است و رهبر درماندگان است، و طبرانی گفته است: جز عیسی کسی آن را از هلال روایت ننموده است، و طریق روائی آن تنها مجامع است و همچنان که ابن معین گفته است، سواده دروغگوست و ابن معین و دیگران مجامع را نیز تکذیب نموده‌اند، و حدیث [مذکور] بدون تردید موضوع است، و آلبانی هم در (احادیث الضعیفه) (۳۵۳) بر موضوع بودن آن حکم نموده است.

و نظیر حدیث مذکور را از حدیث انسسنزد ابو نعیم در (الحلیه) (۱/۶۳) از طریق محمد بن عثمان بن ابی شیبه از ابراهیم بن محمد بن میمون، از علی بن عباس از حارث بن حصیره از قاسم بن جندب از انس روایت نموده است، و این اِسناد ضعیف است، و دارای سلسله‌ای از ضعفاء می‌باشد و جز قاسم بن جُندب که شرح حال او یافت نمی‌شود، سایر اسنادهای آن از جمله حارث بن حصیره - بیان ضعف او با تمایل رافضی‌گری او ذکر شد – و ابراهیم بن محمد بن میمون و علی بن عباس ضعیف است، و به وی احتجاج نمی‌گردد و ابو نعیم به طریق دیگری برای حدیث مذکور اشاره نموده است و گفته است (جعفی آن را از ابوطفیل از آن روایت نموده است، و آن هم جای خوشحالی نیست بلکه مشکلات فراوانی وارد می‌سازد، و جابر جعفی علاوه بر رافضی بودن او جداً ضعیف و متروک [الحدیث] است، و بسیاری او را تکذیب نموده‌اند - شرح حال او را در صفحه (۲٧۰-۲٧۳) بیابید، - و ابن عراق کنانی در تنزیه الشریعه (۱/۳۵٧) به وضع روایت مذکور اقرار نموده است، و امام ابن تیمیه تمام طرق آن را رد نموده و حکم بر دروغ بودن آن نموده و در (مختصر المنهاج) (ص ۴٧۳-۴٧۴) می‌گوید: این روایت نزد هر آنکه اندک شناختی با علم حدیث داشته باشد موضوع است.