۴- عبدالله بن سبأ، پایهگذار اندیشه؛ نمایندگی از جانب پیامبر ج
عبداللهبن سبأ یهودی بود که در ظاهر به اسلام گروید، علیابن طالبسرا به ولایت و دوستی گرفت، او در دوران یهودی بودنش درباره پیامبر خدا یوشعبن نون، افراط و غلو میکرد، در زمان مسلمان بودن و پس از فوت پیامبر خدا در مورد علیس هم به افراط گرایید، و اوست بنیانگذار اندیشه و حمایت و سرپرستی علی بر مسلمانان از طرف پیامبر خدا. در کتاب: (فرق الشیعه) اثر: حسنبن موسی النوبختی و سعدبن عبدالله القمی - که از علماء شیعه در قرن سوم هجری بودند - آمده است: عبدالله نخستین کسی است که وجوب امامت علی را شایع کرد، از دشمنان علی تبری جست و دشمنی خود را با ایشان بر ملا ساخت و تکفیرشان کرد، از این جااست که مخالفان شیعه میگویند: اساس شیعهگری از یهودیت نشأت میگیرد [۱].
در نتیجه نقش ابن سبأ در تاسیس عقاید رافضیها، برای دفع تهمت سابق، مرتضی العسکری کتابی را درباره ابن سبأ نگاشت و ادعا کرد: عبدالله ابن سبأ شخصیتی خیالی است و وجود خارجی ندارد، و داستان وی را شخصی به نام: سیف بن عمر، جعل کرده که از طریق تاریخ طبری رواج یافته است.
سخنان او نه تنها واقعیت ندارد، که جرات سرسامآوری بر انکار واقعیتی ثابت و مشهور نیز به شمار میآید، چرا که مطالب بسیاری غیر از اخبار سیفبن عمر درباره ابن سبأ وجود دارد. در مطالب کتاب (فرق الشیعه) و دیگر کتابها، نه اشارهای به سیف شده و نه از طریق تاریخ طبری گزارش شده است. برخی منابع شیعه را اضافه مینمایم که اخبار ابن سبأ را بدون اشاره به سیفبن عمر، نقل میکنند، برای مثال به نوشتههای اصحاب کتب حدیث نزد شیعه مراجعه کند، از جمله: الکافی: کلینی - ۱/۵۴۵. و: من لا یحضره الفقیه: صدوق - ۱/۲۱۳. و: علل شرایح - ص ۳۴۴ و: الخصال - ۶۳۸. و: تهذیب الاحکام: طوسی - ۲/۳۲۲. و: اختیار معرفه الرجال - ۲/۱۰۸ و: الامالی - ۱/۲۳۴ و همچنین به کتاب: وسائل الشیعه - ۱۸/۵۵۴. و رجال الکشی. و به دیگر منابع و مراجع جمهور مسلمانان، مراجعه کن بدون شک این موضوع، بحثی مفصل و دامنهدار میباشد که اشتباهات مرتضی العسکری و امثال او به اثبات میرساند، در اینجا تنها به ذکر نمونهای از سید ابوالقائم خوئی - که یکی از شخصیتهای سرشناس میانهرو و مرجع اعلای شیعههای عراق است - بسنده میکنم. او در کتاب: (معجم رجال الحدیث) در شرح حال عبدالله بن سبأ این چنین میگوید: ابن سبأ، کسی است که به کفر برگشت و پرده از افراط و زیادهروی برداشت، او یکی از یاران علیس بود [۲].
کشی در این باره میگوید: محمدبن قولویه القمی برایم نقل کرد و او نیز از سعد عبدالله بن ابی خلف القمی، از محمدبن عثمان العبدی، از یونسبن عبدالرحمان، از عبدالله بن سنان، از پدرش، از ابو جعفرس روایت میکند که: عبدالله بن سبأ ادعای پیامبری مینمود، و گمان میکرد که علی ابن ابی طالبس خدا است!! - خدا پاک و بزرگتر از این شرک و اتهامات است - خبر به امیرالمومنین رسید که عبدالله چنین اعتقادی دارد، وی را فرا خواند و از او پرسوجو کرد، ابن سبأ اقرار کرد و گفت: بله، به من الهام شده که تو خدایی و من نیز پیامبر. علی گفت: وای بر تو، شیطان تو را به تمسخر گرفته، از این عقاید باطله دست بردار، مادرت به عزایت بنشیند و هلاک گردی، ابن سبأ از برگشتن امتناع ورزید، امیر او را بازداشت کرد و مدت سه روز مهلت توبه و برگشتن به او داد، او همچنان بر عقیده خویش پا فشاری میکرد، که در نهایت امیر او را با آتش سوزاند و گفت: شیطان او را فریب داده و چنین اباطیل و موهوماتی به ذهن او القا نموده است.
محمدبن قولویه از سعدبن عبدالله، از یعقوب ابن یزید و محمدبن عیسی، از ابن ابی عمیر، از هشام بن سالم برایم روایت میکرد که هشام میگوید: از ابو عبدالله شنیدم که اخبار عبداللهبن سبأ و ادعای او درباره ربوبیت امیرالمومنین را برای یارانش بازگو میکرد و میگفت: وقتی که آن عقاید را ابراز نمود، امیر مهلت بازگشتن به او داد و او امتناع ورزید که نهایتاً وی را با آتش سوزاند.
محمدبن قولویه از سعدبن عبدالله، از یعقوب بن یزید و محمدبن عیسی، از علی بن مهزیار، از فضاله بن ایوب الازدی از ابان بن عثمان، از ابو عبدالله برایم روایت کرد که ابو عبدالله میگفت: نفرین خدا بر عبدالله بن سبأ باد، او در مورد امیرالمومنین ادعای ربوبیت کرد، به خدا قسم، امیرالمومنین بندهی فرمانبردار خداوند بود، وای بر کسی که علیه ما دست به تهمت و افترا بزند، کسانی در مورد ما چیزهایی میگویند که ما خود نگفتهایم، از ایشان به خدا پناه میبریم، از ایشان به خدا...
و با همین سند از یعقوب بن یزید، از ابن عمیر، از احمدبن عیسی، از پدر احمدبن محمد، از حسینبن سعید، از ابن ابی عمیر، از هشامبن سالم، از ابو حمزه الثمالی روایت میکند که: علی بن الحسینس گفت: نفرین خدا بر کسی که علیه ما دروغ میکند، وقتی من به یاد عبدالله بن سبأ میافتم همه موهای بدنم سیخ میشوند، او ادعای بزرگی کرد! که نمیبایست چنین میکرد، به خدا سوگند علیس بندهای صالح و برادر پیامبر خدا بود، جز از طریق اطاعت خدا و رسولش به جایگاهی دست نیافت، پیامبر خدا هم جز از طریق فرمانبرداری خدا به کرامت و منزلتی دست نیافت.
با همین سند از محمدبن خالد طیالسی، از ابن ابی بخران، از عبدالله (ابن سنان) روایت مینماید که ابو عبداللهس گفت: ما اهل بیت پیامبر جزو صدیقان هستیم همواره دروغگویی علیه ما دروغ میگوید و با دروغهایش صداقت ما را پیش مردم پایین میآورد، پیامبر خدا راستگوترین مردم روی زمین بود، که مسیلمه علیه ایشان دروغ میگفت، امیرالمومنین نیز پس از پیامبر صادقترین مردم بود، کسی که علیه او دروغ میگفت و در تکذیب صداقتش میکوشید و علیه خدا هم دروغ میگفت: عبدالله بن سبأ بود.
خوئی میگوید: این روایت اخیر در شرح حال محمدبن ابی زینب آمده و به جای عبدالله، ابن سنان ذکر شده است. کشی میگوید: عدهای گفتهاند: عبدالله بن سبأ یهودی بود، اسلام آورد و به صفوف یاران و دوستداران علی پیوست او در دوران یهودیتش در مورد یوشعبن نون (جانشین موسی) غلو و زیادهروی میکرد، در زمان مسلمان بودنش بعد از وفات پیامبر درباره علی دچار افراط شد، نخستین کسی بود که اعتقاد به وجوب امامت علی را منتشر ساخت!! از دشمنان علی اظهار برائت کرد و با آنان مخالفت ورزید و تکفیرشان نمود، از این جا بود که مخالفان اهل تشیع میگفتند: اساس و ریشه شیعهگری به یهودیت برمیگردد، ولی من میگویم: بیپایهبودن گفته آنان از تعصبورزی کورکورانه نشأت میگیرد، چرا که ریشه تشیع به خداوند عزوجل برمیگردد آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥﴾[المائدة: ۵۵]
و از پیامبر بزرگوار نشأت میگیرد که در غدیر گفت: (هرکه من دوستش باشم علی نیز دوست او است، بارالها! دوست بدار کسی که علی را دوست میدارد...) عبدالله بن سبأ اگر هم وجود خارجی داشته باشد، این روایات بر کفر او و ادعای الوهیت در مورد امیرالمومنین، دلالت دارند، نه اینکه معتقد به وجوب امامت علی بوده است. افزون بر این، افسانه عبدالله بن سبأ و داستان جار و جنجالهای وحشتناک و شگفتآورش، تقلبی و ساخته و پرداختهی ذهن سیفبن عمر دروغگو میباشد. این مجال گنجایش بیشتر از این و استدلال بر آن ندارد، علامه ارجمند و محقق سید مرتضی عسکری ضمن انجام مطالعات عمیق و دقیق درباره این افسانهها و شخصیت سیف و دروغهایش - که در دو مجلد تحت عنوان عبداللهبن سبأ، و در کتاب دیگرش به اسم «خمسون ومأة صحابي مختلق» صدو پنجاه صحابه تقلبی، به رشته تحریر درآورده است - مرا از بسط و کش دادن مطلب بینیاز ساخته است [۳].
ملاحظه میکنیم که خوئی شرح حال ابن سبأ را تنها از منابع اهل تشیع نقل نموده است، تمام روایات را همراه سند ذکر میکند که در هیچکدام از آنها اشارهای به سیفبن عمر نشده است، ولی با وجود این میگوید: افسانه عبداللهبن سبأ!، و مرتضی العسکری را به خاطر تحقیقاتش میستاید و ارج مینهد! عقل و فهم خوئی به کجا رفته که این را مینویسد و میگوید؟!
وانگهی تنها به افتراء بستن به خدا و رسول در موضوع خاستگاه و منشأ تشیع اکتفا نمیکند، بلکه رافضی بودن یعنی؛ ابوبکر و عمر - بهترین انسانها پس از پیامبر - را مورد سبب و لعن قرار دادن، و همچنین یعنی؛ سرزنش و تحقیر همه امت اسلامی که با هر دوی آنها بیعت نمودند، را به ایشان نسبت میدهند. در حالیکه خوئی به چهرهای نسبتاً میانهرو شهرت یافته است، پس چه انتظاری از افراط گرایان و تندروان داشته باشیم؟! [۴].
عدهای از میانهروان اهل تشیع را میبینیم که درباره ابن سبأ مینویسند و به واقعی بودن او اعتراف مینمایند، و دیدگاه مرتضی عسکری و همفکرانش را رد میکنند، در کتاب: (کشف الاسرار وتبرئه الائمه الاطهار) نوشته سید حسین الموسوی یکی از علماء نجف، هفت روایت را مییابیم که وجود ابن سبأ را به اثبات میرساند، سپس بعد از ذکر آن روایات میگوید: این هفت روایت بود از منابع معتبر و گوناگون، برخی در باب رجال نوشتهاند و برخی دیگر در موضوع فقه و فرقهها، و نقل از منابع بسیاری دیگر را ترک کردیم تا بحث به درازا نکشد، که همه آنها واقعی بودن داستان ابن سبأ را ثابت مینمایند پس راه چارهای جز اعتراف به آن برایمان باقی نمانده، و به ویژه که امیرالمومنین به خاطر اعتقاد بن سبأ به الوهیت ایشان وی را دچار عذاب سختی کرده، و این بدین معنی است که امیرالمومنین او را ملاقات کرده، که تنها وجود امیرالمومنین به عنوان شاهد برای ما حجت به شمار میآید.
از روایات گذشته به نتایج زیر دست مییابیم:
۱- واقعی بودن شخصیت ابن سبأ، و وجود عدهای یاور و پشتیبان او که به گروه (سبئیه) شهرت یافتند.
۲- ابن سبأ یهودی بوده و بعداً به اسلام گرویده است، واقعیت این است که او اسلام رانپذیرفته بود بلکه همواره یهودی بوده که زیر چتر اسلام به سمپاشی و تفرقهافکنی مشغول بوده است.
۳- او همان کسی بود که ابوبکر و عمر و عثمان و بقیه صحابهش را مورد نفرین و تحقیر قرار داد، نخستین کسی بود که قائل به امامت و جانشینی علی ابن ابی طالب بود، او این سخن را از یهودیها نقل کرد؟ و این را جز به دلیل محبت و تبرّی جستن از دشمنان ایشان - که به گمان او صحابه و دوستداران آنها بودند - بر زبان جاری نساخت.
بنابراین عبداللهبن سبأ شخصیتی حقیقی و انکار ناپذیر است، و لذا در منابع و مراجع معتبر ما بدان تصریح شده است.
برای اطلاع بیشتر از این موضوع میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید:
الغارات: ثقفی - رجال الطوسی - الرجال: حلّی - قاموس الرجال: تستری - دائره المعارف موسوم به مقتبسالاثر: اعلمی الحائری - الکنی و الالقاب: عباس القمی - حلالاشکال: احمدبن طاووس (متوفی ۶۷۳هـ) - الرجال: ابن داود - التحریر: طاوسی - مجمع الرجال: قهبانی - نقدالرجال: تفرشی - جامع الرواه: مقدسی اردبیلی - مناقب آل ابی طالب: ابن شهر آشوب ـ مرآة الانوار: محمدبن طاهر عاملی.
اینها برخی از منابع بودند و گرنه بیش از دهها منابع معتبر وجود دارد که وجود ابن سبأ را اثبات مینمایند، پس بسیار شگفتآور است که عدهای از فقهای ما همچون: مرتضی عسکری، سید محمدجواد مغنیه و دیگران، وجود ابن سبأ را انکار میکنند، که بدون شک دیدگاه ایشان باطل و بیاساس است. در اینجا سخنان سید حسین موسوی (مرجع اهل تشیع عراق) پایان یافت و همانگونه که خود میگوید: تمام منابع از آن شیعهها بود.
[۱] فرق الشیعه ص ۳۳ـ ۳۲ و نیز کتاب: تنقیح المقال تالیف: ماماقانی ۲/۱۸۴ و کتاب: الانوار النمانتیة اثر: سید نعمهالله موسوی جزائری ص ۲۳۴ که همه جزو منابع شیعه محسوب میگردند. [۲] رجال الحدیث ص ۷۶ [۳] رجال الکشی - ۱۱/۲۰۵ و ۲۰۷ [۴] استدلال خوئی بر اهل تشیع و بررسی آنها در همین بخش اول میآید.