پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد دوم

فهرست کتاب

۸- امامت از دید اثنا عشریه

۸- امامت از دید اثنا عشریه

شیعه جعفریه که بزرگ‌ترین فرقه اسلامی معاصر است، در مورد امامت نقطه نظر خاصی دارند که مایلم با کمی تفصیل به ذکر آن بپردازم: جعفری‌ها معتقدند امامت در همه شرایط به جز وحی، همانند پیامبری است. البته در مورد وحی اختلاف نظر دارند و لذا اقوال مختلفی در این زمینه دارند [۲۹].

امامت به عنوان اصلی از اصول دین محسوب می‌گردد: ایمان بدون اعتقاد به امامت کامل نخواهد بود، هرکه باورهای ایشان را درباره امامت نپذیرد از نظر آنان مؤمن نیست، در تفسیر غیر مؤمن اختلاف نظر دارند: از اعتقاد به کفر تا اعتقاد به فسقش میان آنان وجود دارد و حتی‌ معتدل‌ترینشان بر این باورند؛ مومن به معنای خاص نیست بلکه مسلم به معنای عام است به شرط اینکه نه تنها با ائمه جنگ نکرده باشد که خشم ایشان و پیروان‌شان نیز برانگیخته نباشد وگرنه از دیدگاه تمام جعفری‌ها کافر محسوب می‌گردد.

حلی - که نزد جعفری‌ها به علامه معروف است - می‌گوید: انکار امامت بدتر از انکار نبوت است! آنجا که اظهار می‌دارد: امامت لطفی عام و نبوت لطفی خاص از طرف خداوند است، زیرا ممکن است دنیا بدون پیامبر زنده باشد ولی امکان ندارد بدون امام باشد... و انکار لطف عام خرابتر و ناگوارتر از لطف خاص است. (الالفین ۱/۳)

یکی از دانشمندان‌شان این سخن را چنین دنبال می‌کند: آنچه را گفته درست است و می‌افزاید: امام صادق نیز که در مورد منکر امامت گفت: بدترین مردم سه نفر است، اشاره به همین مطلب داشت. از ایشان روایت شده که گفت: ناصبی بدتر از یهودی است.

سوال شده که ای پسر پیامبر این چگونه است؟ گفت: یهودی نبوت پیامبر اسلام را انکار کرده که لطفی خاص است ولی ناصبی امامت را انکار می‌کند که لطفی عام است. (النافع یوم الحشر - پاورقی ص ۴۳)

نویسنده کتاب: مصباح‌الهدایه ص ۶۱ - ۶۲ می‌گوید: امامت درجه‌ای بالاتر از نبوت است.

ابن بابویه قمی - که نزد شیعه لقب صدوق را بر تن دارد - می‌گوید: عقیده ما درباره منکر امامت امیرالمومنین و ائمه پس از او مانند کسی است که نبوت همه پیامبران را انکار کرده باشد. و عقیده ما در مورد کسی که به امامت امیرالمومنین اعتراف کندولی یکی از ائمه پس از او را انکار نماید، مانند کسی است که به نبوت تمام پیامبران اقرار نماید ولی نبوت پیامبر اکرم را انکار کرده باشد. رساله فی الاعتقادات ص ۱۰۳

شیخ مفید می‌گوید: امامیه اتفاق نظر دارند، هرکه امامت و لزوم اطاعت یکی از ائمه را انکار نماید، کافر، گمراه و مستحق ماندگاری در جهنم می‌باشد (بحار الانوار - مجلسی ۲۳/۳۹۰، مجلسی گفته‌ی مفید را شاهدی برای رأی خود آورده است)

مفید، یکی از رهبران امامیه و استاد رئیس طائفه‌شان ابو جعفر طوسی می‌باشد.

علاوه بر گمراهی و افراط آنان در زمینه مزبور، می‌بینیم در زمینه دیگری نیز دچار افراط گشته‌اند، آن‌ها بر این باورند، فاسق ایشان هرچند بدون توبه هم از دنیا رفته باشد، وارد بهشت می‌گردد (اجوبه المسائل الدینیة- شماره: ۸ ج ۹/۲۲۶ و نیز کتاب تالیفی اینجانب: فقه الشیعه الامامیه ۱/۱۵)

امام در معصوم بودن، ویژگی‌ها و آگاهی‌هایش همانند پیامبر است

واجب است امام، از سن کودکی تا دم مرگ، از همه پلیدی‌ها و گناهان پیدا و پنهان عمدی و اشتباهی، معصوم و در امان باشد، همچنانکه واجب است از اشتباه، خطا و فراموشی به دور باشد.

همچنین واجب است جزو برترین مردم در زمینه دارا بودن صفات کمال باشد. از دلیری، سخاوت، پاکدامنی، صداقت، دادگری عقل و تدبیر، کاردانی و صورت و سیما گرفته تا دیگر ویژگی‌ها.

امام علم و معارفش را از طریق پیامبر یا امام پیش از خود اخذ می‌کند.

هرگاه حادثه تازه‌ای رخ داد، لازم است وقوع آن را از طریق الهام به وسیله نیروی قدسی که خداوند در او به ودیعه نهاده است، دریابد. اگر چه چیزی روی آورد و خواست حقیقت آن را بفهمد، نه دچار خطا و اشتباهی می‌شود و نه نیازی به دلایل عقلی و راهنمایی دانشجویان دارد، هرچند دانش وی قابلیت افزایش و کامل شدن را نیز دارد. گروهی از آنان اعتقاد دارند، یکی از ملائکه همواره همراه پیامبر بوده تا او را تقویت، راهنمایی و آموزش دهد، وقتی پیامبر جبه دیار باقی شتافت، ملائکه همراه وی همچنان روی زمین ماند و به جای اولیش پرواز نکرد، تا همان وظایف را در حق ائمه پس از پیامبر، انجام دهد [۳۰].

لازم است در هر زمانی یک نفر پیشوای هدایت‌گر وجود داشته باشد که وظایف پیامبر را از راهنمایی مردم به سوی آنچه خیر و صلاح دنیا و آخرتشان در آن است، انجام دهد. ایشان نیز همچون پیامبران از سرپرستی عمومی مردم برای تربیت امور و مصالح، برقراری عدالت میان آن‌ها و ریشه‌کن کردن ستم و تجاوز، برخوردارند. بنابراین امامت ادامه راه نبوت است.

پیشوایان، همان (اولوالامر)ی هستند که خداوند فرمانبرداری اوامرشان را واجب دانسته است. ایشان گواهان بر مردم و راه‌های رسیدن به خدا هستند. لذا فرمان ایشان فرمان خدا و نهیشان نهی او، پیروی از ایشان پیروی از خدا و سرپیچی از امرشان سرپیچی اوامر او، دوستدار ایشان دوستدار خدا و دشمن‌شان دشمن او، به شمار می‌آید.

تکذیب و پاسخ ایشان بسان تکذیب رسول خدا است، تکذیب پیامبر نیز همانند تکذیب خداوند به حساب می‌آید. پس تسلیم و گردن کجی در برابر اوامرشان، واجب و ضروری است.

و لذا شیعه امامیه بر این باورند که آب احکام الهی را جز از چشمه پاک و زلال ائمه نمی‌توان نوشید، بر گرفتن احکام و معارف الهی جز از راه ایشان جایز نمی‌باشد، گردن مکلف با مراجعه به غیر ایشان آزاد نمی‌گردد و اطمینان میان او و خدا حاصل نمی‌شود جز با انجام تکالیف محوله از طریق آنان!

چونکه امامت بسان نبوت است، پس جز با تصریح خداوند بر زبان پیامبرش و یا بر زبان امام منصوب الهی، ثابت نمی‌گردد، در این امر کاملاً همانند پیامبری است، پس مردم حق ندارند درباره کسی که خداوند او را به عنوان هدایت‌گر عموم مردم تعیین نموده، به قضاوت بنشینند و بر او چیره شوند، همچنانکه حق تعیین، پیشنهاد و یا انتخاب وی را ندارند. زیرا شخصی که توانایی بر دوش کشیدن بار سنگین امامت عمومی و راهنمایی همه مردم را دارد، نباید جز با تشخیص و تعیین خداوند انتخاب گردد.

همچنین معتقدند: پیامبر خدا ج جانشین خود و پیشوای مردم را صراحتاً نام برده است. پسر عموی خویش علی‌بن ابی طالب را در جاهای مختلف به عنوان امیر مسلمانان و امانتدار وحی الهی و پیشوای مردم، معرفی نمودند، روز غدیر خم هم وی را رسماً تعیین و بیعت مسلمانان را برایش گرفتند. همانگونه که دوازده نفر را برای پیشوایی بعد از خود، تعیین و به ترتیب نام برده است.

امامان دوازده‌گآن‌های که پیامبر خدا ج آن‌ها را نام برده، به ترتیب زیر می‌باشند:

۱. ابوالحسن، علی ابن ابی طالب، که ده سال پیش از بیعت پیامبر دیده به جهان گشود و سال چهل هجری به شهادت رسید.

۲. ابو محمد، الحسن ‌بن علی (الزکی) (۳ - ۵۰)

۳. ابو عبدالله، الحسین ‌بن علی «سید الشهداء» (۴ـ ۶۱)

۴. ابو محمد، علی بن الحسین «زین‌العابدین» (۳۸ - ۹۵)

۵. ابو جعفر، محمدبن علی «الباقر» (۵۷ - ۱۱۴)

۶. ابو عبدالله، جعفربن محمد «الصادق» (۸۳ - ۱۴۸)

۷. ابو ابراهیم، موسی‌بن جعفر «الکاظم» (۱۲۸ - ۱۸۳)

۸. ابوالحسن، علی بن موسی «الرضا» (۱۴۸ - ۲۰۲ یا ۲۰۳)

۹. ابو جعفر، محمدبن علی «الجواد» (۱۹۵ - ۲۲۰)

۱۰. ابوالحسن، علی بن محمد «الهادی» (۲۱۲ یا ۲۱۴ - ۲۵۰)

۱۱. ابومحمد، الحسن بن علی «العسکری» (۲۳۲ - ۲۶۰)

۱۲. ابوالقاسم، محمدبن الحسن «المهدی» و امام و حجت مطلق این دوران و پنهان گشته تا دنیا را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده، لبریز از عدالت و دادگری نماید. گویا سال ۲۵۶ هـ به دنیا آمد، در سال ۲۶۰ هـ مدتی پنهان گشت و از سال ۳۲۹ تا کنون غائب شده است.

[۲۹] برای اگاهی از اقوال‌شان به این منابع مراجعه کن: عقاید امامیه: ۶۵ـ ۸۰، اصل الشیعه و اصولها: ۳۳-۴۱، کشف‌المراد شرح تجدید الاعتقاد: المقصد الخامس: الامامه: ۲۸۴ و صفحات بعدی، بحار الانوار ـ باب جامع في صفحات الامام و شرائط الامامه ۵/۱۱۵ و ۱۷۵. وباب أنه جرى لهم (أي للأئمة ) من الفضل والطاعة مثل ما جرى للرسول جوأنهم في الفضل سواء. [۳۰] اصول الکافی: باب ذکر الارواح التی فی الائمه ۱/۲۷۱ - ۲۷۲ و باب: الروح التی یسدد الله بها الائمه ۱/۲۷۳-۲۷۴ در این باب شش حدیث آمده است، از ابو عبدالله روایت شده که در تفسیر آیه: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ...[الشورى: ۵۲] گفت: خداوند فرشته‌ای را بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل خلق نموده، او همراه پیامبر بوده تا او را از وقایع اطلاع دهد و تقویتش نماید که بعد از پیامبر همراه ائمه خواهد بود. در باب پیشین آورده که: روح القدس مخصوص پیامبران بوده، وقتی جان پیامبر گرفته شد، فرشته نقل مکان می‌نماید و پیش امام می‌رود. روح القدس نه می‌خوابد، نه غفلت می‌ورزد، نه اهل لهو است و نه مغرور و خودخواه است که امام به وسیله او چیزها را می‌بیند. در حاشیه‌ای تفسیر دیدن را اینچنین کرده است: دیدن همه چیزها از عرش گرفته تا طبقات زیرین! و نیز بر کتاب: بحار الانوار ج ۴۷/۲۵-۹۹ - باب الارواح التی فیهم ای فی الائمه. ابن بابویه القمی در رساله خود ص ۱۰۸-۱۰۹ می‌گوید: اعتقاد ما درباره اخبار وارده در مورد ائمه این است که: موافق کتاب خدا، متفق المعنی و بدون تضاد هستند. چرا که از طریق وحی به دست آمده‌اند. قمی صاحب کتاب: من لا یحضره الفقیه، یکی از کتب معتبره حدیث نزد جعفریه است. مجلسی می‌گوید: یاران ما بر عصمت پیامبران و ائمه از گناهان کوچک و بزرگ عمدی و اشتباهی قبل و بعد از نبوت و امامت و بلکه پیش از ولادت‌شان تا به حضور خدا می‌رسند، اجماع و اتفاق نظر کرده‌اند. هیچ کس جز محمدبن بابویه و استادش ابن الولید با آن مخالفتی نکرده‌اند، آنان جایز دانسته‌اند خداوند ائمه را دچار اشتباه کنند، نه اشتباهاتی که از طرف شیطان و در غیر چارچوب تبلیغ و بیان احکام، رخ می‌دهد. بحار الانوار: ۲۵/۳۵۰ - ۳۵۱. طوسی نیز - که به رئیس طائفه شهرت یافته و نویسنده دو کتاب از کتاب‌های چهارگانه حدیث است - می‌گوید: اشتباه و فراموشی برای ائمه در چارچوب دعوت و تبلیغ دین خدا، جایز نمی‌باشد. ولی در غیر آن موارد، درست است دچار اشتباه یا فراموشی شوند، به شرط اینکه ضربه‌ای به کمال عقلی‌شان نرساند، چگونه جایز نیست در حالی که ایشان می‌خوابند، بیمار می‌شوند بیهوش می‌گردند، خواب زمینه‌ای برای اشتباه کردن است. و همچنین بیماری از تصرفات خود و رخدادهای گذشتگان را از یاد می‌برند. التبیان ج ۴/۱۶۵ و ۱۱۶.