احسان إلهی ظهیر... سركوب كننده مبتدعین
احسان إلهی ظهیر یکی از دانشمندان پاکستان بودند، که پرچم جنگ و جدال علیه فرقههای منحرف را بر افراشتند، و با تحقیقات و بررسیهای ریشهای خود پرده از مسافت انحراف آنان از شاهراه هدایت و سنت نبوی برداشتند، هرچند که ادعای اسلامگرایی را سر زنند و درونشان را مملو از نفاق و تقیه نموده باشند، به همین خاطر تألیفات، نوشتهها و مناظراتشان اثر چشمگیری در متزلزل ساختن سایبان باطل و بر انگیخته شدن ترس و وحشت منحرفین ایفا نمودند.
احسان إلهی ظهیر بیش از بیست سال از زندگانی خویش را در راستای حقیقتگویی، دنبالهروی از حقیقت، غمخوار ملت، زمزمه کنندهی همیشگی گفتار نبی اکرم: «الدِّینُ النَّصِیحَةُ، الدِّینُ النَّصِیحَةُ، الدِّینُ النَّصِیحَةُ» ، قَالُوا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ، وَلَنَبِیِّهِ، وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَلِعَامَّتِهِمْ»«دین همهاش سفارش و نصیحت است.گفتیم براى چه کسانى؟ فرمود: براى خدا، و براى قرآن، و براى پیغمبرش، و پیشوایان و فرمانداران و حکام مسلمین، و براى همهی مسلمانان». و روشنگری در زمینهی خباثت و خبیثصفتان سپری نمود. او در کنار حق ایستادگی نمود، به یاری آن شتافت و از برپایی آن کوتاهی به عمل نیاورد و در راه انتشار آن، توجهی به سرزنش سرزنشگران، سروصدای نادانان، نالهی ترسویان و تهدیدات دشمنان ننمود.
ایشان استاد علامه و دعوتگر کوشا، احسان إلهی ظهیر بن ظهور إلهی بن احمد الدین بن نظام الدین میباشد که از خانوادهای (سیتی) در سال ۱۹۴۵م برابر با ۱۳۶۴هـ. در شهر(سیالکوت) پاکستان دیده به جهان گشود. شهری که به مهد دانشمندان، اندیشمندان و شعرای اسلامی شهرت داشت، و در خانوادهای متدین، با تقوا، اهل صلاح و علاوه بر اینها ثروتمند پرورش یافت، والدین، خواهر، برادر، نزدیکان شیخ احسان همگی سلفی مسلک و پیرو مذهب اهل حدیث بودند. پدر و مادرش از همان اوایل کودکی پافشاری زیادی بر تربیت و پرورش نمودن ایشان بر مبنای استمداد از آموزههای قرآن و سنت نبوی و انتخاب همنشینان خوب و با ایمان داشتند.
شیخ احسان در سن ۹ سالگی حافظ کل قرآن شد و در همان دوران کودکی به زیرکی، هوشمندی، دوستدار علم و دانش، دعوت در راه خدا و متقاعد نمودن خصمان خویش شهرت گرفت، و بعد از گذراندن دورهی متوسطه جهت ادامه تحصیل در دانشگاه اسلامی که به (دانشگاه محمدی) شهرت داشت و از بزرگترین دانشگاههای سلفی پاکستان به شمار میرفت، به طرف شهر (ججرانوالة) راه سفر در پیش گرفت، و در آنجا به یادگیری علوم قرآن، حدیث، قواعد علم حدیث، فقه، اصول، تفسیر، صرف و نحو و بسیاری از علوم دیگر پرداختند، او به مدت ۸ سال در آنجا ماندگار شدند و در خدمت اساتید برجستهای مانند استاد محدث احمد ابوالبرکات کسب علم نمودند، بعد از اتمام این دوره جهت ادامه تحصیل به یکی از دانشگاههای سلفی دیگر به شهر (فیصل آباد) عزیمت نمودند، و در آنجا به کسب علم در زمینهی علم حدیث پرداخت و کتاب صحیح بخاری را بر شیخ محمد جندلوی دارای درجه حافظ در علم حدیث قرائت نمودند، سپس بعد از فارغ التحصیل شدن در این دانشگاه برای کسب علم به سوی مدینهی منوره به راه افتاد، و در سال ۱۹۶۳م به دانشگاه اسلامی پیوست، و در خدمت مجموعهای از اساتید دانشگاه و بیرون دانشگاه به دانشآموزی رویی آورد، از جمله در خدمت: استاد شیخ عبدالعزیز بن باز که در خدمت ایشان کتاب «عقیدة الطحاویة» و حضرت شیخ ناصرالدین البانی که مدرس دانشگاه نیز بودند، و علم تفسیر را در خدمت جناب شیخ محمد امین شنقیطی صاحب تفسیر «أضواء البیان» و علم حدیث را در خدمت استاد حماد بن محمد انصاری و بسیاری دیگر از علماء که در خدمت آنان علم بیشماری را کسب کردند.
دکتر محمد لقمان سلفی در مجله «الدعوه» درباره ایشان میفرمایند:
به مدت چهار سال در کنار ایشان بودم، در طول این چهار سال به زیرکی، تفوق و برتری ایشان در زمینههای تدریس، تحقیقات و مناظرات پی بردم، و متوجه شدم که بسیاری از احادیث نبوی را حفظ هستند و یکی از بر جستهترین هواداران مجتهد سرزمین شام، شیخ ناصر الدین البانی به شمار میروند که بر روی سنگریزههای عرصهی دانشگاه در زمینه حدیث شناسی از ایشان سؤال مینمودند و به مناقشه میپرداختند، و به بیاناتشان گوش فرا میدادند، استاد ناصرالدین البانی نیز با سعهیصدری که داشتند گوش میدادند و سؤالاتشان را پاسخ میگفتند.
شیخ احسان در ایام حج با اندیشمندان و دعوتگران اسلامی که از اقصی نقاط جهان برای زیارت بدان دیار روی میآوردند، آشنا میشد، مشکلات و موضوعات اساسی که در میان مسلمانان متداول بود با آنان در میان میگذاشتند، سپس شیخ احسان در سال ۱۹۶۷م از دانشگاه فارغ التحصیل شد، روش ایشان در پرورش فکری، خفظ متون، یادگیری علوم و فنون مختلف، بر مبنای منهج سلف و تبعیت از روش علمایان گذشته بوده است، او در علم نحو «الفیه ابن مالک»، در علم حدیث شناسی کتاب «نخبة الفکر»، در علم تفسیر «کتاب: الفوز الکبیر» تألیف شیخ شاه ولی الله دهلوی، در علم معانی، بیان، بدیع «تلخیص المفتاح» و بسیاری از احادیث نبوی، و همچنین مجموعهای از اشعار عربی، فارسی، اردی را نیز حفظ داشتند؛ زمانی که شیخ احسان فارغ التحصیل شدند با توجه به جایگاه علمیای که داشتند، پیشنهاد تدریس به ایشان داده شد، اما ایشان رد نمودند و گفتند که وطنم نیازمند من است....
و در طول حیاتشان شش بار موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشتههای قانون، لغت و شریعت نایل گردیده است.
استاد راهی وطنش شد و در راه دعوت به سوی خدا گام نهاد، او به مدیریت خود در شهر لاهور تحت عنوان «ترجمان الحدیث» مجلهای را تأسیس نمود، که در آن از دعوت اسلامی، دفاع از حق، رد باطل، رد شبهات فرقههای منحرف از قبیل قادیانیه و منکرین سنت و... و امر به معروف و نهی از منکر بحث میراند، ایشان به عنوان خطیب در بزرگترین مساجد اهل حدیث برگزیده شدند و مسؤلیت دبیرکل هیأت اهل حدیث لاهور را نیز عهدهدار شدند، اتحادیهی مذکور از بزرگترین اتحادیههای سلفی پاکستان به شمار میرفت که مشتمل بر ۷۵۰ شاخه بود و به مراکز فرقههای منحرفین مانند: قادیانه، بهائیه و رافضیه میرفتند و آنان را به مناظره و مناقشه فرا میخواندند.
برادرش فضل الهی در خصوص سمینارهای ایشان چنین نقل قول میکند: «استاد احسان جهت تشکیل انجمن و سمینارها به شهرهای مختلف سفر میکردند، شب که بر میگشتند تا فرا رسیدن نماز صبح به نوشتن و مطالعه میپرداختند، سپس نماز را میخواندند و به خواب میرفتند. که این بر قدرت و توانایی ایشان دلالت دارد». و همچنین به سوی بسیاری از کشورهای مختلف جهت دعوت و تبلیغ عزیمت نمود. کشورهایی از قبیل: عربستان، امارات، کویت، ایران، فرانسه، امریکا، لندن و بسیاری دیگر از کشورها.
خداوندﻷزحمات ایشان را مورد نفع قرار داد، بسیاری از قادیانیها، شیعهها و بهائیها بر اثر سخنرانیهای ایشان ایمان آوردند.
ایشان در رد گروهای منحرف، تألیفات بیشماری را به رشتهی تحریف درآوردهاند، از جمله تألیفات ایشان موارد ذیل میباشند:
۱- الشیعة والسنة (۱۳۹۳هـ).
۲- الشیعة وأهل البیت (۱۴۰۳هـ) چاپ سوم.
۳- الشیعة والتشیع فرق وتاریخ.
۴- الإسماعیلیة تاریخ وعقائد (۱۴۰۵هـ).
۵- البابیة عرض ونقد.
۶- القادیانیة (۱۳۷۶هـ).
۷- البریلویة عقائد وتاریخ (۱۴۰۳هـ).
۸- البهائیة نقد وتحلیل (۱۹۷۵م).
۹- الرد الکافی على مغالطات الدکتور علی عبدالواحد وافی (۱۴۰۴هـ).
۱۰- التصوف،المنشأ والمصادر الجزء الأول (۱۴۰۶هـ).
۱۱- جلد دوم از: دراسات فی التصوف.
۱۲- الشیعة والقرآن (۱۴۰۳هـ).
۱۳- الباطنیة بفرقها المشهورة.
۱۴- فرق شبهالقارة الهندیة ومعتقداتها.
۱۵- النصرانیة.
۱۶- «القادیانیة» به زبان انگلیسی.
۱۷- «شیعه و سنی» به زبان فارسی.
۱۸- «الوسیلة» به زبان انگلیسی و اردی.
۱۹- کتاب التوحید.
۲۰- «کفر و إسلام» به زبان اردی.
۲۱- «الشیعةوالسنة» به زبان فارسی، انگلیسی و تایلندی.
استاد در لابهلای این کتابها پرده از عیب و ننگهای آن فرقهها برداشت و همین باعث شد که آن فرقهها به دنبال راه فراری جهت نجات از ایشان شوند، لذا در مواقع مختلفی به تهدید ایشان تمسک جستند، حتی چیزی نمانده بود که در امریکا به قتل برسد، و به صورتهای متفاوتی از قبیل نامه و تلفنی مورد تهدید قرار میگرفت، مهمتر اینکه امام خمینی ـ رهبر ایران فانی ـ خون ایشان را مهدور الدم اعلام کرد، و گفت: هر کس بتواند سر احسان الهی را برایم بیاورد، دویست هزار دلار پاداش میگیرد، بسیاری مواقع در معرض مرگ قرار میگرفت، چه بسا به ایشان شلیک میشد، شیخ عبدالقادر شیبه حمد دربارهی ایشان میگوید: یک بار ایشان را در پاکستان زیارت نمودم و متوجه شدم که چندین بار از طرف فرقهأهای ضاله مورد تهدید قرار گرفته، فهمیدم که در میان اندیشمندان معاصر بعد از محب الدین خطیب، کسی نیرومندتر از ایشان یافت نمیشود.
ملک فیصل/از پژوهشگران عربستانی خواست تا کتابهای شیخ احسان را از حساب خودش خریداری نموده و در کشورهای آفریقا، آسیا و اروپا در میان مردم انتشار نمایند و شیخ عبدالعزیزبن باز رئیس مجمع فتوی، قانون گذاری و دعوت و ارشاد و رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره وشیخ ابراهیم بن محمد بن ابراهیم آل شیخ وزیر دادگستری عربستان سعودی و شیخ محمد بن علی حرکان دبیر کل انجمن ارتباطات جهان اسلام و شیخ محمد عبدالله مطلق، سفیر عربستان سعودی در پاکستان و محسن شربتلی استاد در مکه مکرمه، بر این نظر بودند که کتابهای ایشان را در مکه مکرمه و تمام مراکزهای اسلامی در شهرهای جهان و کتابخانههای عمومی و تجاری پخش شوند.
شیخ احسان تا فرا رسیدن تقدیر خداوندﻷهمچنان در راه جهاد در راه خدا و مبارزه با منحرفین و انتشار علم میکوشید. آنگاه که در انجمن علمایان لاهور که از طرف هیأت محدثین برگزار شده بود، شرکت کرد و در تاریخ ۲۳/۷/۱۴۰۷ هـ در صدد ارائهی مقالهی خود بود، گلدانی که مملو از مواد شمیایی و خطرناک بود از طرف یکی از افراد دست به دست داده شد تا اینکه بر سر میز گذاشته شد و بعد از ۲۲ دقیقه از سخنان ایشان گلدان مذکور منفجر گشت و شیخ را به مسافت بیست تا سی متر دور انداخت و بر اثر این حادثه، نه نفر در حال جان باختند.
شیخ احسان که یک سوم بدنش را از دست داده بود، طوری که به کلی طرف چپش را از دست داد، اما با این حال نیز آگاهی خود را از دست نداد، بلکه مدام داد میزد که مرا رها کنید و دیگران را مداوا نمائید، و اطرافیانش را به صبر در راه این دعوت و به بلند نگه داشتن پرچم قرآن و سنت نبوی تشویق میکرد، در این سمیتار دو هزار مسلمان حضور داشتند، که ۱۸ نفر از ایشان قربانیان این حادثه شدند و ۱۱۴ نفر نیز زخمی شدند؛ شیخ احسان به بیمارستان مرکزی شهر لاهور انتقال یافت، و با توجه به درخواست شیخ ابن باز که در خصوص وی با خادم حرمین حرف زده بود، به بیمارستان نظامی ریاض انتقال یافت؛ اطبا به وی گفتند باید پایش قطع گردد، ولی شیخ موافقت ننمودند و در تاریخ ۱/۸/۱۴۰۷ هـ برابر با ۱۹۸۷ م در ساعت چهار بامداد روز دوشنبه به ملکوت اعلی پیوست، و در آنجا غسل گردید و شیخ بن باز در جامع کبیر ریاض بر جنازهی وی نماز گذارد، سپس به مدینهی منوره منتقل شد و در مسجد نبوی بر او نماز گذاردند و در بقیع در کنار اصحاب، اهل بیت و امهات المؤمنین تسلیم به خاک گردید.
شیخ بن باز در مورد او میگوید: فضیلت استاد احسان الهی ظهیر/برای همگان معروف میباشد، ایشان از عقیدهای پاک برخوردار بودند، بنده برخی از کتابهای ایشان را مطالعه نمودم و از نصایح و سفارشهای خالصانهی او به بندگان خداوندﻷ و رد شبهات و دسیسههای دشمنان اسلام لذت بردم.
و استاد لحیدان –حفظهالله- میگوید: با مرحوم ارتباطی عمیق داشتم، بنده از او بسیار اصرار مینمودم که خود را از اعمال خطرناک به دور نگه دارد و تواناییهای خود را در زمینههای مختلف صرف ننماید تا دشمنانش بسیار نگردند و عملی شیطانانه را برایش در نظر گیرند... اما طبیعت و سرشت پویای ایشان/نسبت به حق، به او اجازه نداد که به رسوا سازی طرفداران ظلم و فساد نپردازد، و با توجه اینکه از اهداف خبیث آنان اطلاع یافته بود هرگز به گوشهنشینی گوشهنشینان و... متأثر نمیشد.
از خداوندﻷخواهانیم که رحمت وسیع خود را شامل حال او نماید و همهی ما را در فردوس اعلی گرد آورد.
** به نقل از چندین منابع**