تربیت در غیر سایهی سنت
استاد/در مورد خود میگوید: «به علت اینکه پدرم از مریدان نقشبندی بود مثل سایر بزرگان مشایخ من هم مسلک صوفیه را در پیش گرفتم و نسبت به ابنتیمیه و وهابیه متنفر بودم؛ تا اینکه رهسپار مصر شدم و شرف صحبت با داییام (استاد مرحوم محب الدین خطیب) را یافتم و رفاقت با او انگیزهای در من ایجاد کرد که با روح جدیدی در مسألهی آن قوم تجدید نظر کنم، اما این مسأله سبب استقرار و ثبات شخصیت من نشد، مگر بعد از اینکه با شیخ بهجت بیطار ارتباط پیدا کردم، از همین جا استقامت و ثبات بر جادهی مستقیم یافتم، و بگونهای متأثر شدم که باعث تألیف دو کتاب در مورد زندگی محمد بن عبدالوهاب/گردید،...».
گفتنی است که استاد این استقرار را مجانی به دست نیاورد، بلکه عبدالغنی- همانگونه که خود میگوید- او و برادرش را واداشت که با شیخ بهجت بحث کنند -خدا او و ما را بیامرزد- زیرا با هم وارد مجادلهی سختی شدند، بطوری که او را به خشم آوردند، در حالی که به وقار و آرامی و سینه گشادی و پرهیز از تعصّب معروف است، حتی برای آنان دلیلی تکرار نکرد که نشانههای حق را به شیواترین روش روشن نمود. به نقل از کتاب «علما و متفکرینی که شناختهام، اثر محمد مجذوب ۳ / ۱۹۲».