فرهیختگان تاریخ معاصر

فهرست کتاب

پرورش وی

پرورش وی

شیخ عبدالحمید بن بادیس در ماه ربیع الثانی سال ۱۳۰۷هجری موافق با ۴ دیسمبر ۱۸۸۹ میلادی در قسنطینه پایتخت شرق الجزایر دیده به جهان گشود. وی در آغوش پر از نوازش خانواده‌ای ریشه‌دار در علم و بزرگی پرورش یافت، پدرش به تربیت اسلامی وی بسیار اهتمام می‌ورزید، و او را همچون سایر پسران خانواده‌های مستمند به مدارس فرانسه نفرستاد و در سن پنج سالگی وی را مانند همه‌ی بچه‌های محل باهمان شیوه‌ی رایج و معروف، به کلاس قرآن فرستاد، در حالی‌که سنش سیزده سال بود، در خدمت شیخ قاری محمد بن مداسی قرآن را حفظ و تجوید آن را فرا گرفت. در همان روزهای کودکی در گستره قرآن پرورش یافت و بر پایه عشق و علاقه بدان بزرگ شد و به اخلاق قرآنی متخلق گشت. بخاطر توانایی شگفت‌انگیز وی در تیز هوشی و نیک رفتاری در ماه مبارک رمضان در مسجد بزرگ جامع امامت نماز تراویح را در سن یانزده سالگی به عهده گرفت تا بر تحمل مسئولیت و مشکلات عادت کند. با وجود آنکه از چنان سن و سالی بر خوردار نبود، نماز گذاران امامت وی را قبول کرده و مدت سه سال عهده‌دار این وظیفه شد.

مبادی علوم عربی و اسلامی را نزد مشهورترین اساتید زمان خود فراگرفت، که ابتدا در سال ۱۹۰۳ نزد شیخ احمد ابوحمدان «ونیسی» - که وی را عاشق علم کرده و سیمایش اثر بزرگی در وی ایجاد کرد-، شروع نمود. آری او از اولین استادانی بود که اثرات مثبتی بر گرایش‌های دینی وی ایجاد کرد.

زمانی که پدرش متوجه شد که عبدالحمید دارای استعداد سرشاری است و می‌خواهد از تمامی پله‌های ترقی بالا رود، وی را به دانشگاه «زیتونیه» در تونس فرستاد تا بر علوم ومعارفش بیفزاید. در سال ۱۹۰۸ همان سالی که استاد بزرگوارش ونیسی به مشرق مهاجرت نموده وزن و بچه‌هایش را ترک کرد، عبدالحمید هم در سن نوزده سالگی، به تونس رفت و بعد از سه سال تلاش وکوشش به مدرک و گواهی تطویع [۱]دست یافت.

در خلال مدتی که در تونس بود به خدمت علمای بزرگ و مشهور آن دیار رسید و فرهنگ عربی و اسلامی و شیوه بحث و دیالوگ را در تاریخ و زندگی اجتماعی از آنان فراگرفت. وی در خدمت شیخ محمد طاهر بن عاشور ملقب به شیخ الاسلام، دیوان حماسی بحتری، در خدمت علامه محمد نخلی قیراوانی تفسیر، در خدمت شیخ خضر بن حسین درس‌هایی از تفسیر بیضاوی، نزد علامه خضر بن حسین طولقی جزایری تونسی در علم منطق کتاب «التهذیب» نزد بزرگانی همچون محمد بلحسین نجار پسر شیخ مفتی محمد نجار و شیخ محمد صادق نیفر قاضی جماعت علم فقه را آموخت و خدمت بشیر صفر که یکی از چهره‌های درخشان در بین مورخین و مصلحان تونسی در قرن بیست هجری بود، زانوی تلمذ بر زمین زد.

«عبدالحمید» بعد از بازگشت از تونس همه استعداد و بالندگی خود را در آموزش آموزه‌های دینی و دایر نمودن کلاس‌های درس در مسجد بزرگ جامع قسنطینه همچون کلاس‌هایی که در تونس مشاهده کرده بود، سپری کرد. وی به برخی از دانشجویان کتاب «الشفاء» قاضی عیاض را می‌آموخت، اما برای توده‌ی مردم درس‌هایی از وعظ و ارشاد را تقدیم می‌نمود، ولی متاسفانه مدت تعلیم وی زیاد طول نکشید که به دلیل مشورت نکردن با مفتی شهر، استاد مولد بن موهوب، امام و خطیب این مسجد با مخالفت شدید وی مواجه شد و این امر باعث حساسیت نشان دادن نامبرده گشت، و او را از تدریس در مسجد مزبور منع کرد.

از این رو ابن موهوب با آن معلم جوانی که هدفی جز نشر تعالیم الهی وخدمتی به مردم دیارش نداشت، به مخالفت بر خاست. زیرا درس‌هایش شورشی در مقابل بدعت وخرافات بوده و تعصباتی که عقل‌های مردم را تحریک می‌کرد دور انداخت، و همچنین عاملی برای بیداری مردم از حالت اشغال و جهل بود. مفتی مزبور مدت‌های مدیدی سعی کرد آن معلم جوان را از تدریس منع کند، و در مقابل وی آشوب به را ه انداخت و هنگام درس چراغ‌های مسجد را خاموش می‌کرد. اما معلم جوان با عهدی که با خدای خود بسته بود تسلیم هیچ یک از آشوب‌های ابن موهوب نشد و به شاگردانش دستور داد که در وقت آمدن به کلاس‌های درس شمع‌هایی را با خود بیاورند تا در زیر روشنایی آن‌ها به درس‌هایشان ادامه دهند. ولی مفتی مزبور دشمنی خویش را با این معلم جوان از راه‌های دیگری ادامه داد، وبه یکی از پیروانش بنام حاج قریشی دستور داد که با آن معلم جوان برخورد کرده و از برگزاری کلاس‌های درس ایشان ممانعت به عمل آورد، حاج قریشی آمد، کتاب را در پیش امام مدرس بست و شمع‌ها را خاموش کرد و نزدیک بود که فتنه‌ای بین وی و دانشجویان در داخل مسجد رخ دهد، اما این معلم مودب و وارسته آتش فتنه را خاموش و شاگردانش را راهنمایی نمود که کلاس را ترک نمایند.

[۱] تطویع شهادتنامه‌ای است که مسجد تونس آن را به فارغ التحصیلان خود می‌داد. مترجم