بازگشت از حج به وطن و آغاز اصلاحی مجدد
ابن بادیس دانست که گام اول در برابر اشغالگریهای فرانسه آموزش است، لذا همه تواناییهایش را در زمینه گسترش تعلیم و تربیت به کار بست، و همچنین روش باز گشت به اسلام از منابع اصیل و اولیه آن، مبارزه در مقابل اباطیل و خرافات و دشمنی با گروههای متصوفه گمراه - که استعمارگان را یاری میدادند -، را به خوبی میدانست.
زمانیکه از سفر حجاز باز گشت فورا همان خطوط مشروعی را که قبل از حج بر آن کار میکرد و کار دینی در خلال نشر تعلیم و تربیت نسلها بر آن استوار است، به مرحله اجرا در آورد. بخاطر اینکه آنچه را که قبلا در بین وی و ابن موهوب روی داده تکرار نشود، پدرش از نماینده قسنطینه اجازه رسمی را برای وی صادر کرد که اجازه داشت به شیوهای مجانی در (الجامع الاخضر) - یکی از سه مسجدی که حکومت آنها را سرپرستی میکرد -، جلسات دینی داشته باشد .
وی همچون گذشته تدریس را با اجازه رسمی دولت، آغاز نمود و درس را برای عموم مردم تنظیم کرده و کلاسهای دیگری ویژه دانشجویان علوم دینی که گروهی از (الجامع الخضر ) و جماعتی در مسجد سیدی قموش بودند، ادامه داد، در حالیکه نه از مردم و نه از حکومت اجرهای نمیگرفت.
دروس عمومی وی تفسیر قرآن بود که مدت بیست و پنج سال طول کشید، و به مناسبت ختم آن در ۱۳ ربیع الثانی سال ۱۳۵۷ هجری برابر با ۱۲ جوئن ۱۹۳۸میلادی، کشور الجزایر مراسم جشنی برگزارکرد. یکی دیگر از درسهای عمومی وی حدیث نبوی شریف در کتاب الموطا بود که در میانه ماه ربیع الثانی سال ۱۳۵۸ هجری مطابق با جولای ۱۹۳۸ میلادی پایان یافت. اما درسهای خصوصی دانشجویان به سطح فکری و علمی آنها ارتباط داشت که در آن علوم دینی، لغت، تاریخ اسلامی، منطق، توحید و تمامی علومی که در ساختار طلاب نقش داشتند، تدریس میشد.
جنبههای آموزشی و تربیتی نزد ابن بادیس از بارز ترین مشارکت و همکاریها بود که در آن نسبت به بزرگان تقصیر و کوتاهی نمیکرد و حتی به کودکانی هم که قادر بر یاد گرفتن بودند - اما در مدارس حکومت مکانی را نمییافتند، یا در مدارس حکومتی میخواندند ولی به یادگیری لغت، شناخت دین و تاریخ شان به شدت نیاز داشتند -، خدمت میکرد.
در سال ۱۹۲۶ میلادی نخستین مدرسه تعالیم آزاد ابتدایی تاسیس شد. که جماعتی از عالمان برجسته مثل سید عربی وسید عمر بن مغسوله وی را همکاری کرده و مسجد «سیدی بو معزه» و ساختمان متصل به آن را خریداری کردند و اسم «المکتب العربی» را برایش انتخاب کردند. اداره این مکتب عربی در اوایل به عهده یکی از دانشجویان ابن بادیس بود، اما بعدها بخاطر وسعت آن (الجمعیه الخیریه الاسلامیه) که در سال ۱۳۳۶هجری مطابق با ۱۹۱۷ میلادی تاسیس شد، اداره آن را به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۹هجری مطابق با ۱۹۳۰ میلادی این مکتب به (مدرسه جمعیه التربیه والتعلیم الاسلامیه) تغییر کرد، این گروه [۲]از ده نفر که شیخ عبدالحمید بن بادیس ریاست آن را به عهده داشت تشکیل شد. هدف این گروه نشر اخلاق فاضله، معارف دینی عربی، و ترویج صنایع دستی در بین فرزندان آن دیار بود. شایان ذکر است که از جمله نصوص قانون این انجمن این بود که از پسرانی که توانایی مالی داشتند، هزینههای تعلیم گرفته شود. ولی دختران هزینههایی پرداخت نمیکردند، و تمامی مراحل تعلیم آنان مجانی بود.
بعدها «ابن بادیس» برای توجه به دانشجویان و مراقبت از رفتارشان و تاسیس صندوق خیریهای ویژه آنان، کمیتهای را از اعضای «انجمن تعلیم و تربیت اسلامی» تشکیل داد.
ایشان از مردم جزایر خواستند که امثال این کمیتهها را تاسیس و یا شاخههایی را در مناطق مختلف سرزمین جزایر تاسیس کنند. در واقع این زحمتهای طاقت فرسا که در عرصه تعلیم در این مدارس آزاد در قسنطینه صرف میشد از خیلی جهات موثر واقع شد، زیرا در آنجا مخلصانی بر خاسته و در این مدت زمان، مدارسی را برای آموزشهای ملی ایجاد کردند که از مهمترین آنها، مدرسهی (الشبیبه الاسلامیه) در شهر جزایر در سال ۱۹۲۷ میلادی بود که نقش مهمی را ایفا میکرد و بعدها استعمار گران بر آن چیره و مسلط شدند.
ابن بادیس جزایریان را بر تعلیم زنان و هوشیاری آنان و تربیت بر اساس عفت و دور اندیشی و مهربانی بر فرزندان تشویق میکرد، ایشان را به سمت درسهایی تعلیمی و پرورشی در مدرسه هر هفته یک بار سوق داد و پنج سال آخر زندگی خود را بدان اختصاص داد، همچنان دوستان دانشمند خود در شهر و روستاها را به این کار تشویق کرد، و به ایشان سفارش کرد که این روش را ادامه دهند.
زمانی که مدارس مملو از دختران شد و مراحل آموزش ابتدایی به پایان رسید وفاتش فرا رسید و جان به جان آفرین تسلیم نمود و پروژه پربار ایشان تعطیل شد.
اما پسران را بر حسب استعدادها و سطحهای فکری و علمی بر چهار گروه تقسیم کرد، کسانی که تحصیل خود را نزد او به اتمام میرساندند؛ در صورتی که توانایی داشتند جهت اتمام تحصیلات راهی دانشگاه (زیتونیه) تونس میشدند.
از چهرههای درخشان و برجسته در بین دانشجویان میتوان به: مبارک میلی، سعید زاهری، هادی سنوسی، محمد بن عابد، سعید زموشی، ابن عتیق، فضیل و رتلانی اشاره کرد. بسیاری از دانشجویان به آنچه را که نزد وی فرا گرفته بودند اکتفا کرده و عدهای هم در مدرسه (الزیتونیه) تا نائل شدن به سطح گواهی تطویع درسهایشان را ادامه میدادند. عبدالحمید بن بادیس به درسهایی که ارائه میداد، بسنده نمیکرد، بلکه در تعطیلات تابستان و روزهای تعطیلی هفته در قطر، به سیر و سفرهای اطلاعیابی نیز میپرداخت، که در آن به احوال و اوضاع شهر و ساکنانش آشنا میشد. هر زمانی که برایش میسر بود و یا علاقه داشت در مساجد درسهایی را القاء میکرد، و از دروس علمی که دانشجویان در قسنطینه آن را یاد میگرفتند و از آن استفاده میکردند، شرکت برای تمامی کسانی که میخواستند به آنها ملحق شوند آزاد بود. ابن بادیس از عالمانی که در کلاسهای درس و سخنرانیهایش حاضر میشدند، در خواست کرد که پسران و دانشجویانشان را برای یادگیری علوم اسلامی به قسنطینه بفرستند، و بدین ترتیب از جای جای کشور، به ویژه در قسنطینه، جوانانی در کلاسهای درسش حضور پیدا کرده و روز به روز بر تعداد دانشجویانش افزوده میشد.
ابن بادیس در جلسهای که پیرامون اصلاح تعلیم در دانشگاه زیتونیه تونس برگزار شد، شرکت کرد، و با پیشنهادات خود در این جلسه که حاکم تونس در سال (۱۳۵۰ هـ /۱۹۳۱ میلادی) آن را تشکیل داد، چارچوب روشهای اصلاح و تربیت را از نو زنده کرد، که خلاصه پیشنهادات و دیدگاههایش این بود که دانشگاه زیتونیه تونس در دو مرحله کار میکرد، مرحله اول که به آن بخش مشارکت میگفتند، درس خواندن در آنجا مدت هشت سال طول میکشید، و مرحله دوم که به آن بخش تخصص میگفتند مدت دو سال طول میکشید، این دانشگاه (علاوه بر این دو مرحله) شامل سه شاخه فرعی: که یکی برای قضاوت و فتوی، یکی برای وعظ و ارشاد و دیگری که برای پرورش استادانی مجرب و کارآمد بود، تشکیل شد.
[۲] تکرار لفظ گروه و جماعت و تشکیلات در همه مقاله اشاره به همان گروه ده نفره است که ابن بادیس ریاست آن را به عهده داشت.