برخی از ویژگیهای ایشان
هر انسانی از نظر جسمی و اخلاقی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که در شخصیت و رفتار او انعکاس مییابد و او را از دیگران متمایز میسازد، شیخ عبدالله قرعاوی/هم دارای صفات و ویژگیهای خود بود.
استاد عبدالله بسام/که از اعضای هیئت علمای سابق است در مورد ایشان میگوید: ایشان امر به معروف و نهی از منکر میکرد و حق را به روشنی بیان میکرد و در این راستا از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای هراسی نداشت، و در بازار و خیابانهای عنیزه به تبلیغ میپرداخت، به گونهای که اگر مردی از رفت و آمد به مسجد سستی میکرد، یا چنانچه خانمی زیورآلات خود را نمیپوشید یا زیبائیش را به نمایش میگذاشت، بلا فاصله عصای دستش را بر او بلند میکرد و او را با زبان از آن کار زشت باز میداشت و او را نکوهش میکرد، تا جایی که در میان مردم ابهّتی یافت، و افراد تنبل و سهلانگار هم از ایشان حساب میبردند و از او بیم داشتند. بارها برای رضای خدا آموزشگاه قرآن و نوشتن و ریاضی را به صورت رایگان برای کودکان و نوجوانان دایر کرد و ایشان را آموزش میداد، همانگونه که بزرگان را نیز علوم مبادی یاد میداد که بنده هم از جمله کودکانی بودم که در کلاس درس ایشان شرکت داشتم، او به ما اجازهی بیرون رفتن نمیداد تا اینکه مؤذن اذان میگفت و به دقت به نماز ما نگاه میکرد که در نماز بازی و شوخی نکینم، سپس برای اقامهی نماز خارج میشد.
اما عالم بزرگوار استاد محمد قاضی در بیان زندگینامهی قرعاوی او را با اوصاف متعدد میستاید؛ از جمله میگوید: او عالمی عالیقدر، مرشد و پیشوای مصلح و نخبه، مردی که حقیقت را بیان میکند و پارسا و پرهیزگار بود. علاوه بر اینکه او را به داشتن صوت دلنشین و تلاوت قرآن و تسلط بر قواعد تجوید و تلاوت دقیق قرآن، و نیکی با پدر و مادر و علاقمندی به اصلاح روابط مردم و فرمان به نیکی و بازداشتن از بدی و ناهنجاری توصیف نمود. در سال (۱۳۸۶ هـ) بر اثر پیری، بینایی دیدگانش را از دست داد و ضعف و ناتوانی و پیری بر او چیره شد.
استاد عمر احمد جردی مدخلی- که از شاگردان ممتاز اوست- بعد از ذکر صفات و ویژگیهای جسمی او میافزاید: جسم و هیکل قوی و درشت و با نشاط و محاسنی بلند داشت، در حال تدریس بسیار با نشاط بود و هیچ کدام از شاگردانش نمیتوانست دارای فعالیّت علمی و عملی او باشد، خداوندﻷفراست و هوشیاری خارق العاده و بالایی به او ارزانی بخشیده بود، با درایت و حکمت و مهربانی مردم را به سوی خداوندﻷفرا میخواند، دانشمندی وارع، پرهیزگار، وارسته و بردبار بود و به امید پاداش الهی مردم را بسوی او فرا میخواند. همچنین آن بزرگوار دارای عقیدهی سلفی– عقیده اهل سنت و جماعت– بود، و در فروع و مسائل احکام عملی دین به هیچ کدام از مذاهب چهارگانه پایبند و وابسته نبود، بلکه مذهب سلف صالح را دنبال میکرد، هر جا حدیث صحیح یافت میشد، مذهب او آنجا بود. ایشان با وجود خستگی زیاد بر اثر تدریس در روز، بخشی از شب را با عبادت سپری مینمود، گاهی اوقات در مسجد روی حصیری میخوابید. فقراء و مساکین را دوست میداشت، به آنها احترام میگذاشت و نسبت به یتیمان و بیوهزنان مهربان بود و ایشان را کمک میکرد، همچنین طالبان علوم دینی را به خاطر رضای خدا دوست میداشت، و فقط خدا میداند چقدر مورد اذیت و دسیسه و حسادت قرار گرفت، ولی آن بزرگوار/در مقابل دشمنانش با صبر و بردباری مقاومت میکرد، و در ادامه در رابطه با شخصیت استاد قرعاوی میگوید: در سالهای اخیر تعداد بیشماری مسجد را در جهات مختلف ساخته یا تعمیر نمود که بشمار نمیآید، و چاههای متعدد آب شرب را حفر نموده و تلاش زیادی را نزد حکومت در راستای استخدام بعضی از دانشجویان و اساتید قبائل مبذول داشته است، بنابراین به فضل خدا سپس به سبب استاد قرعاوی نعمت دین و دنیا توأماً در آن منطقه جمع شد، علاوه نیکوکار و خیّر بزرگواری بود و اهل سخاوت را دوست میداشت، و قبل از وفات یک سوّم اموالش را در جهات خیری از قبیل بنای مساجد و حفر چاه آب برای استفادهی عموم و دیگر اعمال خیری به وصیت گذاشت، و بر اثر حسن نیّت ایشان و حسن تدبیر و مدیریت پسر ارشدش که اجرای وصیتش را به او واگذار کرده بود- خدا او را محفوظ کند و امثالش را زیاد نماید- الحمدلله بخش عمده و بیشتر وصیتش به اجراء در آمده است.