۲- تعظیم شعائر الله [۸]
خداوند متعال بندگانش را به بزرگداشت و تعظیم شعائر خویش و حفظ و احترام آنها تشویق نموده و آنرا رکن تقوی و شرط بندگی و راه رسیدن به ثواب و حصول خیر قرار داده و میفرماید:
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾[الحج: ۳۲].
«(حکم) اینست و هرکس که شعائر خدا را تعظیم کند پس این تعظیم از تقوای دلهاست».
و در مقابل، خداوند متعال از استخفاف به شعائر دین و هتک حرمت آنها و نزدیک شدن به حدود الهی و ارتکاب اعمال غیرمشروع برحذر داشته و خصوصا در بارۀ خانه خویش میفرماید:
﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ﴾[الحج: ۲۵].
«و کسیکه از روی ستم در آنجا کجروی خواهد، او را از عذاب دردناک میچشانیم».
پیشوای پیامبران و سردار انس آنها حضرت محمد جکه سر خیل همه خاصان خدا و عارفان کلام الهی است، در حفظ حرمت و عظمت شعائر الله نیز قدوه نیک برای همه مسلم آنها بودهاند.
و در مراسم حج تعظیم پیامبر به شعائر حج [۹]، مراعات حدود، حفظ و احترام به آن در جوانب مختلف به نظر میرسد.
از آن جمله:
الف: غسل کردن برای احرام، تلبید سر [۱۰]و استعمال بهترین انواع عطر که آن حضرت در اختیار داشتهاند:
چنانچه در حدیث زید ابن ثابتس آمده که: «او پیامبر جرا دید که به یکجانب رفت و برای احرام غسل نمودند [۱۱]».
عائشه صدّیقهلمیفرماید: آن حضرت را قبل از اینکه احرام ببندد، با بهترین انواع خوشبوئی که در دسترس داشتم خوشبو ساختم، تا اینکه درخشش و لمعان خوشبوئی را در سر و ریش مبارک آن حضرت مشاهده نمودم [۱۲].
ب: بردن شترها به همراه خویش از "ذو الحلیفه" برای قربانی: و شتر از جمله شعائر الله است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ﴾[الحج: ۳۶].
«و شتران (قربانی) را برای شما از شعائر الله گردانیدهایم».
و هم چنین اشعار [۱۳]و تقلید [۱۴]بعضی از شتران بدست مبارک خود چانچه در حدیث عبدالله بن عباسس آمده که گفت: پیامبر جنماز ظهر را در "ذو الحلیفه" خوانده، بعدا ماده شترش را طلب نمود و طرف راست کوهان آن را اشعار کرد تا که خون جاری شد و پس از آن دو نعل (کفش) را به گردن آن آویزان کرد [۱۵].
حافظ ابن کثیر/میفرماید: حدیث فوق بر این امر دلالت میکند که پیامبر جاشعار و تقلید این شتر را خودش فرموده و اشعار و تقلید بقیه شترها را به اصحابش واگذار کرده است [۱۶].
و روایت دیگری این قول را تقویت میبخشد که: پیامبر جامر فرمود شترانی را که برای قربانی آوردهاند از جانب راست کوهان اشعار نمایند [۱۷].
و همچنین نهی فرمودن آن حضرت از سوار شدن مالهای قربانی مگر برای کسیکه سواری دیگری پیدا نکند.
جابر ابن عبداللهس روایت میکند که پیامبر جبرایش گفتند:
اگر مجبور شدی تا وقت یافتن سواری دیگرى میتوانی شترهای قربانی را سوار شوی [۱۸].
ج: تلبیه مستمر از زمان شروع نسک تا وقت زدن «جمره عقبه» در روز قربانی (روز دهم): چنان که در حدیث ابن عباسس آمده است که: پیامبر جتا وقت زدن جمره عقبه تلبیه میگفت [۱۹].
عبدالله ابن مسعودس میفرماید: قسم به ذاتی که محمّد جرا به حق فرستاد، من از منی تا عرفه با ایشان بودم، تلبیه را تا وقت زدن جمره عقبه ترک نکرد، مگر اینکه گاهی تهلیل و تکبیر نیز میگفت [۲۰].
و آن حضرت تلبیه را با صدای بلند میگفت حتّی که صحابه کرام نیز میشنیدند، روایت ابن عمربشاهد اینست که میفرماید: شنیدم که پیامبر خدا در حالی که بر سر مبارک خویش مادّه چسپناکی زده بود با صدای بلند میگفت: «لبَّیك الّلهم لبَّیك...» [۲۱].
د: غسل نمودن آن حضرت قبل از داخل شدن به مکه مکرّمه، تا گرد و غبار سفر را دور نموده باشد و با نظافت تمام وارد مکه شود و این از جمله تعظیم شعائر الله است، و آنگاه که به مسجد الحرام داخل شد اوّل به طواف خانه شروع نمود، چنان که "نافع [۲۲]" روایت میکند هرگاه که ابن عمرببه مکه مکرمه میآمد، شب را در "ذو طوی" سپری میکرد، بعدا غسل نموده و در روز به مکه داخل میشد و میگفت: پیامبر جاین کار را انجام دادهاند [۲۳].
ﻫ: در بغل گرفتن «حجر الأسود» و بوسیدن آن، گریه نمودن درآن لحظه و لمس کردن رکن یمانی:
ابن عباسبمیفرماید که عمر فاروقس «حجر الأسود» را گرفته و بوسید و گفت: من یقین کامل دارم که تو سنگ هستی (به کسی نفع و یا ضرر رسانیده نمیتوانی) و اگر نمیدیدم که محبوب من (رسول الله ج) تو را بوسیده و در بغل گرفته هرگز تو را نمیبوسیدم و در بغل نمیگرفتم [۲۴].
و: نمازخواندن آن حضرت پشت مقام ابراهیم، ابتدا نمودن سعی از «صفا» و ایستادن آن جناب بر صفا و بر مروه: که هم ذکر مینمود و هم دعاء میکرد.
طوری که جابر انصاریس روایت میکند: ... بعدا آن حضرت به مقام ابراهیم آمد و این آیه مبارکه را تلاوت فرمود:
﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾[البقرة: ۱۲۵]. دو رکعت نماز بجای آورد در حالی که مقام ابراهیم در بین پیامبر اکرم جو خانه کعبه قرار داشت ... پس از آن بطرف صفا آمد و چون بر صفا بالا رفت ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۵۸]. را تلاوت نمود، بر بالای صفا قرار گرفت تا که خانهی کعبه را خوب مشاهده کرد روی به قبله آورده، خدا را به یگانگی یاد نمود، تکبیر گفت و فرمود: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ يُحْيِى وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ». بعدا دعا نمود و سه مرتبه این جملات را تکرار کرد.
پس از آن به طرف مروه پائین آمد و اعمالی را که بر صفا انجام داده بود، بر بالای مروه نیز انجام داد [۲۵].
ز: ایستادن دوام دار در مشعر الحرام: به تأسّی از این فرمان پروردگار بزرگ:
﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ﴾[البقرة: ۱۹۸].
«پس چون از عرفات (به سوی مزدلفه) روان شدید، خدا را نزد مشعر الحرام (مزدلفه) یاد کنید و خدا را به شکر آنکه راه نموده است شما را یاد کنید و اگر چه پیش ازین از گمراهان بودید».
در این حال پیامبر جذکر خدا را بجا میآورد و تضرع و زاری مینمود. جابرس میفرماید: آنگاه که نماز فجر را خواند، «قصوا [۲۶]» را سوار شد تا که به مشعر الحرام (مزدلفه) رسید، روی به قبله نموده از خدا دعا کرد و پروردگار را به بزرگی و یگانگی یاد نمود... و همانطور ایستاده بود تا که هوا روشن شد، و قبل از طلوع خورشید را ترک کرد [۲۷].
ح: بزرگداشتن زمان و مکان نسک: چنان که در روز عید قربان فرمود: خونها و مالهایتان بر شما حرام است مثل حرمت این روز، در این ماه و در این شهر شما [۲۸].
و فرمود: بزرگترین روزها در نزد خداوند، روز عید قربان و روز بعد از آن میباشد [۲۹].
[۸] شعائر جمع شعیره به معنای نشانه وعلامه است. ومراد ازشعائرالله نشانهها و مواضع عبادت او تعالی میباشد. عطا که از تابعین مشهور است، میفرماید: شعائرالله تمام آن چیزهای است که خداوند متعال به آن امرنموده ویا از آن باز داشته است. حسن میفرماید: «هی دین الله کله». برایمعلومات بیشتر به تفسیر «الجامع لأحکام القرآن» از علامه قرطبی۲/۳۷ مراجعه شود. [۹] مراد از شعائر حج، اعمال نسک و جاهای آن میباشد.نگا: تحفه الأحوذی از علامه مبارکپوری ۳/۵۰۹. [۱۰] در تلبید سر، مادّه چسپ مانندی را به سر میزنند تا که مویسرجمع و یکجا شده و از نشر و پخش موی و یا اینکه در اثنای احرام در آن شپش پیدا شود، جلوگیری شود .نگاه: فتح الباری از حافظ ابن حجر ۳/۴۰۰. [۱۱] جامع الترمذی حدیث شماره: ۸۳۰. [۱۲] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۵۹۲۳. برای تحقیق بیشتر به لسان العرب، ماده "وَبَص" مراجعه شود. [۱۳] مراد از اشعار شتر بریدن قسمتی از کوهان آن است تا که خون جاری شود و نشانهای باشد که این شتر برای قربانی است. [۱۴] تقلید: آویزان کردن قلاده "گردن بند"بربالای کوهان و یا گردن شتر، تا که دانسته شود که این شتر بخاطر قربانی در مراسم حج برده میشود. [۱۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۴۳. [۱۶] السیره النبویه لإبن کثیر: ۴/۲۲۸. [۱۷] صحیح ابن خزیمه، حدیث شماره: ۲۶۰۹. صحیح ابن حبان ، حدیث شماره: ۳۸۸۱. [۱۸] صحیح مسلم: حدیث شماره:۱۳۲۴. [۱۹] سنن ابن ماجه: حدیث شماره:۳۰۴۰. [۲۰] المستدرک للحاکم: ۱/۴۶۱.صحیح ابن خزیمه، حدیث شماره: ۲۸۰۶ با اسناد"حسن". [۲۱] صحیح بخاری: حدیث شماره:۵۹۱۵.صحیح مسلم،حدیث شماره:۱۱۸۴. [۲۲] نافع از مشهورترین شاگردان عبدالله بن عمر میباشد، در سال ۱۱۷هجری وفات یافت. و در اصطلاح محدّثین، روایت امام مالک از نافع از عبدالله بن عمر به"سلسله طلائی" حدیث شهرت دارد. نگا: تقریب التّهذیب از حافظ ابن حجر صفحه: ۶۲۵، راوی شماره: ۷۰۸۶. [۲۳] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۵۹. [۲۴] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۷۱، مسند احمد حدیث شماره: ۱۳۱با اسناد جید و قوی. [۲۵] صحیح مسلم: حدیث شماره: ۱۲۱۸. جامع الترمذی، حدیث شماره: ۸۵۶. [۲۶] قصواء، اسم ناقه آن حضرت جبوده است. [۲۷] صحیح مسلم: حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۸] صحیح مسلم: حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۹] سنن ابوداود، حدیث شماره: ۱۷۶۵.