۴- توحید مصدر تلقی (فرماندهی واحد)
اسلام، خضوع و گردن نهادن تنها برای پروردگار لاشریک و فرمانبرداری از دستورات پیامبر او را برای پیروان خویش درس میدهد، خداوند متعال میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«پس قسم به پروردگار تو که ایشان مسلمان نباشند تا آنکه داور کنند تو را در اختلافی که میان ایشان واقع شد، باز در دلهای خویش تنگی از آنچه حکم فرمودی نیابند و کاملا گردن نهند».
و پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید: هرگز ایمان نیاورده است یکی از شما، مگر اینکه خواهش نفس خویش را تابع آنچه که من آوردهام قرار دهد [۲۶۳].
از امام شافعی/روایت شده است: اجماع امت اسلامی بر اینست که اگر کسی سنّت رسول خدا برای او واضح شد، جایز نیست که سنت رسول خدا را به قول شخص دیگری ترک نماید [۲۶۴].
و حج مدرسه ایست که مسلمانان در آن درس انقیاد و تسلیم در برابر دستورات خدا و رسولش را فرا میگیرند، پیامبر خدا جدر این مدرسه اصحاب خویش را بر اتباع و فرمانبرداری تربیت کرد و اهمیت تأسی و اقتدا به سنت و رفتار پیامبر را در نفوس آنها غرس نمود.
در نتیجه تربیت سالم و اساسی پیامبر خدا مثالهای زیر را از زندگی صحابه کرام مشاهده مینمائیم:
الف: عمر فاروقسبه "حجر الاسود" نزدیک شده و آن را میبوسد و پس از آن میفرماید: من خوب میدانم که تو سنگ هستی به کسی فایده و یا ضرری رسانده نمیتوانی. و اگر من پیامبر خدا را ندیده بودم که تو را میبوسد، هرگز تورا نمیبوسیدم [۲۶۵].
و فرمود: انجام دادن "رَمَلْ" و "اضطِباع [۲۶۶]" چرا؟ در حالی که خداوند متعال اسلام را ثابت ساخته و کفر و اهل آنرا از بین برده است! اما با وجود این، کاری را که در زمان رسول خدا انجام میدادیم ترک نمیکنیم [۲۶۷].
و شخصی از ابن عمربدر باره ی استلام حجر الاسود سوال نمود. ابن عمر گفت: پیامبر را دیدم که حجرالاسود را در بغل گرفت و بوسید.
آن شخص گفت: اگر بیرو بار (شلوغ) زیاد بود و اگر مردم مرا زیردست و پا کردند، چکار کنم؟
ابن عمرس گفت: اگر اگر را به "یمَن" بگذار، من رسول الله را دیدم که آن را در بغل گرفت و بوسید [۲۶۸].
عبدالله ابن عباس س، امیرمعاویهس را دید که همه ارکان کعبه را استلام مینماید (دست میکشد). برایش گفت: چرا این دو رکن (رکن عراقی و رکن شامی) را استلام میکنی در حالی که رسول خدا آن دو را استلام نمینمود؟! معاویه گفت: هیچ قسمتی از خانه کعبه مهجور نیست! ابن عباس گفت: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾[الأحزاب: ۲۱].
«به راستی پیامبر خدا برای شما سرمشق و الگوی نیک است».
معاویهس گفت: راست گفتی [۲۶۹](و از قول خویش رجوع کرد).
طوری که ذکر نمودیم مثالهای زیادی از تربیت رسول خدا جبر صحابه کرام به چشم میخورد که آن حضرت بر وحدت مصدر تلقّی و اتباع رسول تأکید فرموده است که در جاهای زیادی از صحابه میخواهد که بر نقش قدم او روان باشند و این حدیث را چند بار تکرار نمود: مناسک حج خود را از من یاد بگیرید، شاید پس از این در موسم حج من با شما نباشم [۲۷۰].
ب: تشویق مردم در خطبه روز عرفه بر چنگ زدن به وحی الهی، چرا که وحی تنها راه جلو گیری از گمراهی و کجروی است و در این مورد فرمود: در بین شما چیزی را گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز بعد از آن گمراه نخواهید شد: آن کتاب الله (قرآن کریم) است [۲۷۱].
ج: بر حذر داشتن امّت از پیروی خواهشات نفس و بدعتگذاری در دین، چنانچه در"عرفات" در حالی که بر شترش سوار بود مردم را از بدعتگذاری در دین بر حذر داشت [۲۷۲].
د: تمرین عملی برای بعضی از صحابه در باره اعمال حج و چگونگی انجام دادن آنها و بر حذر داشتن صحابه از غلو در دین، چنانچه در حدیث ابن عباس آمده است: درصبح روزدهم ذوالحجّه پیامبر خدا جدر حالی که بر ناقه خویش سوار بود، فرمود: برایم سنگ ریزه جمع کن. ابن عباس گفت: من برایش هفت سنگ ریزه جمع نمودم...و پس از آن مردم را از غلو در دین باز داشت و فرمود: غلو در دین امّتهای پیش از شما را هلاک نموده است [۲۷۳].
هـ: آن حضرت جدر هنگام رفت و آمد بین مشاعر مقدّسه، گاهی اسامه ابن زیدس (مشهور به حِبّ رسول الله) و گاهی پسر کاکای (پسر عموی) خویش فضل ابن عباسس را با خود سوار مینمود تا از نزدیک با پیامبر جباشند، مسایل را صحیح یاد گرفته و برای مردم برسانند.
از همین خاطر، صحابه وقتی که دیدند اسامهس از "عرفات" تا "مزدلفه" پشت سر پیامبر سوار است، گفتند: دوست ما آنچه را که پیامبر جانجام دهد برای ما خواهد گفت.
و آنگاه که مشاهده نمودند، رسول خدا جفضل را از "مزدلفه" تا "منی" با خود سوار نمود، گفتند: آنچه را که رسول الله انجام دهد، فضل برای ما خواهد گفت [۲۷۴].
و از بهترین مثالهای که تربیت صحابه کرام توسط رسول خدا و اتباع صحابه از آن حضرت را نشان میدهد، این است که رسول خدا در ابتدا برای صحابه اختیار داد، آنعدهای که به همراه خویش "هدی" نیاوردهاند، میتوانند بعد از ادای عمره خود را حلال کنند و حتّی با زنهای خویش نزدیکی نمایند، چنان که ابن عباسس میفرماید: ...بعد از اینکه پیامبر جنماز صبح را خواند، فرمود: کسیکه با خود "هدی" نیاورده است اگر خواسته باشد میتواند بعد از عمره خود را حلال نماید [۲۷۵](و بعدا در روز هشتم برای حج دو باره احرام ببندد).
اما قبل از اسلام، مشرکان را عقیده بر این بود که عمره در ماههای حج روا نیست و این کار را از بدترین گناهها میدانستند [۲۷۶].
در این وقت پیامبر جمتوجّه شد که بعضی از مردم هنوز از رسم و رواجهای زمانه جاهلیت متأثر هستند و نمیخواهند که از احرام بیرون شوند (در حالی که بعضی از صحابه کرام اظهار کرده بودند که شوق وافر به زنهای خویش پیدا کردهاند و میخواستند که از احرام بیرون شوند [۲۷۷]).
رسول خدا جبا مشاهده این حالات، برصحابه کرام لازم گردانید که خود را حلال نمایند، تا باشد که رسم و رواج زمان جاهلیت که تا هنوز در ذهن بعضی از مردم باقی مانده است برای همیشه از بین برود و تنها دستورات خدا و رسول قابل اطاعت و فرمان برداری باشند...و صحابه کرام نیز اطاعت نمودند و وفاداری خویش را ثابت ساختند [۲۷۸].
و امروزه مشاهده میشود که خرافات در بین پیروان اسلام زیاد شده است و مردم در موسم حج و یا غیر از آن مرتکب بدعتهای زیادی میشوند... و تنها راه بیرون شدن از بدعتها و اصلاح مجدد، رو آوردن به سنّت مطهر پیامبر گرامی اسلام است که در نتیجه رضای پروردگار و بهشت نصیب خواهد شد.
و در مقابل دوری از سنّت پیامبر و رو آوردن به بدعتها باعث هلاکت و داخل شدن به عذاب الهی است.
نبی مهربان جمیفرمایند: همه امت من وارد بهشت میشوند مگر کسیکه خودش نخواهد.
گفتند: یا رسول الله! کیست که نمیخواهد به بهشت داخل شود؟ فرمودند: کسیکه از من اطاعت نمود، داخل جنت شد و کسیکه از من نافرمانی نمود، خودش نخواسته است که به جنت داخل شود [۲۷۹].
[۲۶۳] الإبانه الکبری از ابن بطّه: ۱/۲۹۸، این حدیث را امام نووی/در آخر اربعین نووی، صحیح گفته است. و حافظ ابن حجر میگوید: رجال حدیث ثقه هستند. نگا: فتح الباری: ۲۰/۳۶۴. [۲۶۴] مدارج السّالکین از حافظ ابن قیم: ۲/۳۳۵. [۲۶۵] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۹۷. [۲۶۶] "رَمَلْ" در زبان عربی، تیزرفتن و تکان دادن شانهها در سه شوط اول طواف قدوم را میگویند. و اضطباع این است که شخص طواف کننده ردا (احرامی) را از زیر شانه راست خویش بگذراند طوریکه شانه چپ خود را با آن بپوشاند و این یک نوع آمادگی میباشد. و اضطباع خاص به طواف قدوم است. برای تشریح بیشتر معنای رَمَلْ و اضطباع مراجعه شود به: النهایه فی غریب الاثر: ۲/۲۶۵، لسان العرب: ۸/۲۱۶. و ناگفته نباید گذاشت که منظور از رمل و اضطباع در اول امر، اظهار قوت مسلمانها بوده است (که برای عمره القضا آمده بودند) تا مشرکین که گمان میکردند آب و هوای مدینه برای مسلمانان تأثیر بد گذاشته، و هم چنین مهاجرت و دوری از وطن و زندگی سخت با مشکلات و نابسامانیهای هجرت آنها را ضعیف ساخته است، مشاهده نمایند که مسلمانان هنوز قویاند و با پهلوانی و قدرت تمام طواف را بجا میآورند. و رمل و اضطباع بعد از زوال سبب نیز باقی مانده است بدلیل اینکه پیامبر خدا در حج خویش (بعد از فتح مکه و قدرت مسلمانها) رَمل و اضطباع را ترک نکرد. نگاه: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۶۰۴، صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸، زاد المعاد: ۲/۲۲۵. [۲۶۷] سنن ابوداود، حدیث شماره: ۱۸۸۷. [۲۶۸] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۶۱۱. [۲۶۹] مسند امام احمد، حدیث شماره: ۱۸۷۷. [۲۷۰] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۹۷. [۲۷۱] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۷۲] سنن ابن ماجه، حدیث شماره: ۳۰۵۷، مراجعه شود به: فتح الباری: ۱۱/۳۹۳. [۲۷۳] سنن ابن ماجه، حدیث شماره: ۳۰۲۹. [۲۷۴] مسند امام احمد، حدیث شماره: ۲۱۸۶۱. [۲۷۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۴۰. [۲۷۶] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۶۴. [۲۷۷] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۶. [۲۷۸] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۷۳۶۷، صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۶. [۲۷۹] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۷۲۸۰.