۶- فرماندهی کامیاب
خداوند متعال، پیامبر خود را محبوبیت خاصی بخشیده بود، مهر و محبت آن حضرت در قلبها جای داشت و صحابه کرام که از اخلاق و رفتار آن حضرت نهایت متأثّر شده بودند، میخواستند که همیشه در خدمت آن جناب باشند.
به همین دلیل وقتی که رسول خدا جاعلان حج نمود، بیش از یکصد هزارتن از مسلمانان به آرزوی اینکه از فیوضات و برکات نبوی مستفید شوند پروانه وار اطراف آن حضرت جمع شدند. هر کدام میخواست به او اقتدا کند، عمل آن حضرت را مشاهده کرده و مثل آن عمل نماید [۲۸۹].
این سفر مبارک بر صحابه کرام رضوان الله عنهم اجمعین تأثیر عمیق بر جا گذاشت و در تزکیه نفوس آنها نقش مهم واساسی بازی نمود.
در این مبحث کوشش داریم تا جوانبی هر چند مختصر از بر خورد و روش عالی آن حضرت با مشارکین حجه الوداع خدمت خوانندگان ارائه نمائیم:
الف- اسوه حسنه: در قرآن کریم خداوند متعال کسانی را که به کاری امر مینمایند و خود آن را انجام نمیدهند، مورد نکوهش قرار داده و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣﴾[الصف: ۲-۳].
«ای مسلمانان چرا میگویید آنچه انجام نمیدهید؟ بسیار ناپسندیده است نزدِ خدا آنکه بگویید چیزی را که نمیکنید!».
و شکی نیست که اخلاق آن حضرت قرآن بود [۲۹۰]، و هر گاه که امّت را به کاری امر میفرمود قبل از همه خودش آن کار را انجام میداد و اگر از چیزی نهی میکرد، خود قبل از همه آن چیز را ترک مینمود.
این اخلاق عالی و پسندیده پیامبر خدا جدر مواقع زیادی از موسم حج بوضوح بنظر میرسد. بطور مثال:
در خطبه تاریخی حجه الوداع فرمود: آگاه باشید! تمام بقایای امور جاهلیت زیر پایم گذاشته شده است (هیچ ارزشی ندارد)، خونهای زمانه جاهلیت گذاشته شده است و اوّلین خونی را که هدر اعلان میکنم (از خونهای ما است) خون پسر ربیعه ابن حارث است که در بنی سعد شیر میخورد و کسانی از قبیله هذیل او را کشتند.
و سود زمان جاهلیت نیز گذاشته شده است و اولین سودی را که باطل اعلان میکنم، سود عباس ابن عبدالمطلب است [۲۹۱].
و از آن جمله: وقتی که صحابه کرام را تشویق به نیکی، اطاعت از پروردگار و خضوع در مقابل ذات پاک الهی مینمود، خود آن حضرت از همه بیشتر به الله متعال نزدیکی جسته و در مقابل او تعالی تضرّع و کرنش نشان میداد [۲۹۲].
و از آن جمله: و آنگاه که اصحاب خویش را تشویق به بی رغبتی در دنیا و تعلق به آخرت مینمود [۲۹۳]، خود با وسایل سفری که کهنه بود حج میکرد و قطیفهای(پتو یا شال) داشت که ارزش آن به چهار درهم نمیرسید [۲۹۴].
و از آن جمله: وقتی که مردم را به آرامش و وقار در ادای "نُسُک" دعوت مینمود، خود با اطمینان تمام در حالی که سکون و آرامش کامل داشت از "مزدلفه" بطرف "منی " حرکت نمود [۲۹۵].
و از آن جمله: آنگاه که برای مردم بیان نمود که کم کردن موی و یا تراشیدن سر هر دو جایز است اما حلق (تراشیدن سر) فضیلت بیشتر دارد (و آن حضرت برای کسانی که سرهای خود را تراشیدند دعای خیر نمود [۲۹۶])، خود آن جناب سر مبارک خویش را تراشید [۲۹۷].
خواننده گرامی! مهم این است که متوجّه باشیم پیامبر گرامی اسلام جخویش را قدوه و اسوه حسنه برای صحابه کرام قرارداده بود تا اعمال و حرکات او را دیده و عملا پیروی نمایند؛ چرا که پیامبرخدا برای کسانی که مسئول بالا کشیدن و توزیع آب بودند، فرمود: اگر ترس از این نمیبود که مردم بر سرِ کشیدن آب با شما منازعه کنند، من نیز با شما آب بالا میکشیدم [۲۹۸].
یعنی اینکه صحابه اگر ببینند که من آب بالا میکشم این عمل را سنّت دانسته و به من اقتدا میکنند و هرکدام کوشش مینماید که آب بالا بکشد و شما را نمیگذارند تا به راحتی به وظیفه خویش ادامه دهید.
پس چه خوبست که دعوتگران امت اسلامی به پیامبر بزرگ و امام خود اقتدا نمایند، خویشتن را قدوه حسنه و اسوه نیکو برای سایر برادرانشان بگردانند... در امور خیر از همه جلو تر و از منهیات دور باشند.
ب- امر به معروف و نهی از منکر: امر نمودن به کارهای پسندیده و باز داشتن از کارهای بد، محور شریعت اسلامی و وظیفه اصلی پیامبران الهی و دعوتگران میباشد؛ که اگر این شعیره ترک شود جهالت و گمراهی به اوج خویش رسیده و اصلاح، دِینداری و همدردی کمرنگ میشود [۲۹۹].
و اگر سامعین و مخاطبین قبول نکنند، باز هم وظیفه عالم و داعی اینست که پیغام حق را برساند و هدایت به دست پروردگار است، چانکه میفرماید:
﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ٥٦﴾[القصص: ۵۶].
«(ای محمّد)! هر آئینه هر که را تو دوست میداری هدایت نمینمایی و لیکن خدا هر که را خواهد هدایت مینماید و او به راه یافتگان داناتر است».
و اگر به زندگی با برکت پیامبر خدا جدقت و فکر نماییم، درمیابیم که آن حضرت حیات خویش را به بیان کارهای پسندیده و تشویق به آن، و نهی از کارهای زشت و مغایر با کرامت انسانی و اخلاق اسلامی سپری نموده است.
طبیعی است که آن حضرت در موسم حج نیز بر همین منوال بوده بلکه فرصت را غنیمت شمرده و فریضه امر به معروف و نهی از منکر را با اهمیت بیشتری برای صحابه و دوستان خویش بیان داشته است، که به ذکر چند مثال در اینجا اکتفا میکنیم:
۱- ابن عباسسروایت میکند: پیامبر جشنید که شخصی در هنگام احرام بستن گفت: لبّیک از طرف "شُبرُمه" (گویا که میخواست از طرف شبرمه حج کند). آن حضرت سوال کرد: شبرمه کیست؟ شخص جواب داد که برادر من است.
پیامبر جفرمود: آیا برای خود حج کردهای؟! آن شخص جواب داد: نه! پیامبر برایش فرمود: اوّل از طرف خود حج ادا کرده و بعد از آن برای شُبرمه حج کن [۳۰۰].
۲- خشم و غضب آن حضرت بر کسانی که قربانی همراه خویش نیاورده بودند و با وجود این هم نمیخواستند از احرام بدر آیند [۳۰۱]، که برایشان فرمود: پس خود را حلال نمایید! (از احرام بیرون شوید)، صحابه کرام به سرعت اطاعت امر کرده و از احرام بیرون شدند [۳۰۲].
۳- در اثنای طواف بیت الله الحرام شخصی را دید که دست شخص دیگری را با نخ (یا مشابه آن) به دست خویش بسته بود، پیامبر جآن نخ را قطع نمود و برایش فرمود: از دستش بگیر [۳۰۳].
۴- انکار عملی آن حضرت بر فضل ابن عباس آ نگاه که دختر جوانی از قبیله "خثعم" را نگاه میکرد، به طوری که در حدیث ابن عباس جآمده است: فضل ابن عباس پشت سر پیامبر سوار بود (و فضل جوان خوش سیما، سفید پوست و با موهای جذّاب بود) که زنی از قبیله خثعم آمد واز پیامبر سوال میکرد، در این هنگام فضل به آن زن نگاه میکرد و او نیز فضل را زیر نظر داشت. پیامبر چهره فضل را بطرف دیگر گرداند... [۳۰۴]. و در این عصر که جهل و نادانی در بین حجاج بیشتر شده است و اکثراً ناخواسته و بدون اینکه نیت بدی داشته باشند در گناه و یا حرام واقع میشوند؛ بر علمای اسلام لازم است که با قدرت و شهامت هر چه بیشتر مسایل دینی را برای عوام بفهمانند. و چه خوبست برای فرد مؤمن در مسایلی که میداند و علم دارد، راهنمای برادر مسلمان خویش باشد.
ج- تواضع و فروتنی آن حضرت : تواضع از جمله صفتهای بسیار پسندیده، و در حقیقت وقار، عزّت وکرامت برای آن شخص میباشد.
خداوند متعال بنده متواضع خویش را بلند برده و قدر و منزلت میبخشد.
در حدیث آمده است که پیامبر جفرمود: کسیکه به خاطر خدا تواضع کند، خداوند او را بلند میبرد [۳۰۵](منزلت و رفعت میدهد).
و همچنین پروردگار بزرگ، پیامبر خویش را به فروتنی امر مینماید و میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾[الشعراء: ۲۱۵].
«و پایین کن بال (محبت و مودت) خود را برای آنان که پیروی تو کردند از مسلمانان (یعنی تواضع کن)».
و پیامبر جنیز دستور پروردگار خویش را اطاعت میفرماید، و در تواضع به جایی میرسد که هیچ یک از بندگان امکان رسیدن به آن مقام را ندارد.
آن حضرت کارهای شخصی اش را خود انجام میداد، برای اهل بیت و خانواده خویش خدمت مینمود، کفش و لباس خویش را میدوخت، بز خویش را بدست مبارک خود میدوشید، اسباب و کالای خویش را خود بدوش میکشید، اطفال را سلام میکرد و با آنها بازی مینمود و خلاصه اینکه از بقیه اصحاب خویش تمایز نداشت، سیاه وسفید و یا ثروتمند و فقیر اگر او را دعوت به مهمانی مینمود دعوت او را میپذیرفت [۳۰۶].
و گاهی میشد که کنیز سیاه پوست خدمت آن حضرت آمده و هرجا که میخواست ایشان را با خود میبرد [۳۰۷].
باوجود این همه، امّت را از غلو در باره شخصیت مبارک خویش سخت منع میفرمود که او را از مقامی که خداوند به او داده بالاتر نبرند، چنان که فرمود:
درباره من غلو نکنید چنان که مسیحیان در باره عیسی÷غلو نمودند، من بنده خدا هستم و بگویید: بنده خدا و فرستاده خدا [۳۰۸].
و در موسم حج نیز تواضع آن حضرت در مواضع متعدّد بوضوح به چشم میخورد:
۱- با اسباب و وسایل کهنه سفر و قطیفه ای که بیش از چهار درهم ارزش نداشت، حج کرده است [۳۰۹].
۲- آن حضرت جنمیخواست از بقیه مردم تمایز داشته باشد، و چون عباس ابن عبدالمطلبس برایشان به طور خصوصی آب آورد، فرمود: من به این آب ضرورت ندارم از آبی که سایر مردم مینوشند برای من نیز بدهید [۳۱۰].
۳- اسامه ابن زیدس را که غلام آزاد شده ای بود از"عرفه" تا "مزدلفه" به پشت سر خویش سوار نمود، در حالی که همه مردم او را میدیدند [۳۱۱].
۴- برای زنی از عامه مسلم آنها ایستاد و به سوالهای آن زن گوش فرا داده و بعد از آن پاسخ ارائه فرمود [۳۱۲].
۵- هر یک از مسلم آنها به راحتی میتوانست که خدمت آن حضرت حاضر شده و مشکل خویش را مطرح کند و یا ملاقات نماید؛ بدون اینکه دروازه بان، حاجب و یا پهره دار وجود داشته باشد [۳۱۳].
۶- آن حضرت در روز قربانی شصت و سه شتر با دست مبارک خویش قربانی نمود این کار را برای خویش مشکل و یا کسر شأن ندانست، با وجود اینکه میتوانست از طرف خود نائب بگیرد [۳۱۴].
و خلاصه کلام این که با تواضع و مهربانی، رسول خدا جدلهای مردم را بسوی خویش جلب نمود به طوری که همه به او عشق میورزیدند و حاضر بودند خویشتن را فدای آن حضرت نمایند...
و همین طور شایسته است که طلبه علم و داعیان راه حق با تأسی از پیامبر بزرگوار خویش در مقابل مسلمانان و خصوصا سالخوردگان، زنان و اطفال تواضع و مهربانی نشان داده، مساعد و معاون آنان باشند تا اعتماد حجّاج و زایرین را جلب نمایند که در نتیجه رضای خداوند را بدست بیاورند و دعوت شان مورد قبول واقع گردد.
د- رحمه للعالمین: جای هیچگونه شک وشبههای نیست که اسلام دین رحمت بوده و شریعت اسلامی مبنی بر شفقت و عاطفه است و حضرت محمد جنیز از طرف خداوند بزرگ رحمت فرستاده شده است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷].
«و تو را جز مایه مهربانی برای جهانیان نفرستاده ایم».
آن حضرت جمیفرماید: من محمّد هستم ... من پیامبر توبه و پیامبر رحمت میباشم [۳۱۵].
پیامبر بزرگوار اسلام در طول زندگی مبارک خویش برای مردم رئوف و رحیم بود. روایات زیادی از صحابۀ کرام آمده است که شمول رحمت آن جناب و شفقت و مهربانی اش را وصف میکنند [۳۱۶].
و در حج مثالهای زیادی است که رحمت آن حضرت را به نمایش میگذارد:
۱- دستور اکید آن حضرت به آنعده از صحابه که "هدی" با خود همراه نداشتند بر اینکه خود را حلال نمایند [۳۱۷]که در نتیجه همبستری با زنان، پوشیدن لباس و استعمال خوشبوئی را برای آنها نوید میداد؛ پیامبر خدا این دستور را از روی رحمت و شفقت که بر صحابۀ خویش داشت صادر نمود.
۲- جمع بین نمازهای ظهر و عصر در "عرفات [۳۱۸]"، و تأخیر نماز مغرب تا وقت رسیدن به "مزدلفه"، تا حجاج دچار مشقت وسختی نشوند [۳۱۹].
۳- آن حضرت برای ضعیفان و سالخوردگان اجازه داد شب هنگام پیش از بقیه مردم از " مزدلفه" خارج شوند تا به " مِنی" زود تر رسیده و اعمال روز نحر (روز دهم) را قبل از ازدحام و هجوم حجاج انجام دهند [۳۲۰].
۴- آسان گیری با حجاج در تأخیر و تقدیم اعمال روز دهم (عید قربان) که در جواب سوال آنها میفرمود: «افعل و لاحرج» یعنی انجام بده و هیچ باکی ندارد [۳۲۱].
۵- آن حضرت برای آنعدّه از اصحاب که در مکه کارهای ضروری داشتند (و از آن جمله برای عباسس که وظیفه سقایه الحاج را به عهده داشت) اجازه داد تا شبهای "مِنی" را در مکه بخوابند [۳۲۲]. و برای ساربانان (شترچرانان) اجازه داد که رمی دو روزِ بعد از روز نحر را در یک روز بزنند [۳۲۳].
۶- رسول خدا برای کسانی که حج بر آنها فرض شده بود و خود شان نمیتوانستند حج انجام دهند ، اجازه داد تا اشخاص دیگری به نیابت از آنها حج نمایند [۳۲۴].
۷- گاهی وقت آن حضرت بخاطر شفقت و رحمت بر مردم فعل افضل را ترک نموده و به قدر جایز اکتفا مینمود؛ بطور مثال : "طواف" و "سعی" را سواره انجام داد در حالی که مشی (با پای رفتن) بهتر است و این عمل را بخاطر این انجام داد که صحابه کرام آن حضرت را ببینند و مسایل خویش را به راحتی استفسار نمایند [۳۲۵].
۸- مهربانی و شفقت خاص برای مریضها و عیادت آنها و دستورآن حضرت که آنچه برایشان آسانتر است همان را انجام دهند [۳۲۶].
پس کسیکه میخواهد مورد رحمت پروردگار قرار گیرد، در مراسم حج که موقع نزول رحمت و برکات خداوندی است، ضعیفان، مریضها و سالخوردگان را مورد عنایت و شفقت خویش قرار دهد.
پیامبر بزرگوار اسلام جمیفرماید: کسیکه رحم نکند مورد رحمت قرار نمیگیرد [۳۲۷].
و میفرماید: رحمت و شفقت برداشته نمیشود مگر از بد بخت. [۳۲۸]
ﻫ- احسان و نیکی با مردم : آنگاه که نفس انسانی در مقابل دنیا و آن زهد و از خود گذشتگی نشان دهد، نیکی و احسان با مردم برایش آسان شده و عادی بنظر میرسد.
خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ﴾[فصلت: ۳۴].
«به شیوهای که بهتر است پاسخ بدِه پس ناگاه آن کس که میان تو و میان وی دشمنی است گویا وی دوست صمیمی است».
طوری که از آیه کریمه به صراحت دانسته میشود احسان نمودن با مردم میتواند دشمنی را به دوستی تبدیل نموده و احیانا اگر کدورت و ناراحتی وجود داشته باشد، محبّت و مودّت را جاگزین آن سازد.
و اگر در زندگی پیامبر خدا جدقت نماییم، در میابیم که از یک طرف در کمال زهد و بیرغبتی در امور دنیا زندگی گذرانده، چنانچه روزها میگذشت و در خانه آن حضرت آتش روشن نمیشد و غذای آن حضرت و اهل بیتش آب و خرما بود [۳۲۹]و از جانب دیگرسخاوتمندترین انسانی بود که تاریخ بیاد دارد [۳۳۰]و طوری عطا و بخشش مینمود مثل کسیکه اصلا از فقر نترسد [۳۳۱]. و میفرمود:
اگر بهاندازه کوه «اُحد» مال میداشتم، دوست داشتم که قبل از این که سه روز بگذرد همه را در راه خدا انفاق نمایم، مگر مقداری که برای قرض نگه دارم [۳۳۲].
و در موسم حج احسان آن حضرت جبا امّت به اوج خویش میرسد، به طوری که در هر لحظه احسان و نیکی پیامبر خدا جمبرهن است.
بطور مثال چند نمونه را در اینجا ذکر میکنیم:
۱- یک روز کامل در "ذوالحلیفه" (میقات اهل مدینه) انتظار مینماید تا هر که اراده حج دارد به آن حضرت بپیوندد [۳۳۳].
۲- در روز نحر (روز عید قربان) صد شتر قربانی کرد و گوشت و پوست همه را در بین مستمندان تقسیم نمود [۳۳۴]و به علاوه از آن در جاهای متعدّد صدقه تقسیم نمود [۳۳۵].
۳- احسان خاص با "اسامه ابن زید" و "فضل ابن عباس" که آنها را در اثنای تنقّل بین "عرفه"، "مزدلفه" و "مِنی" پشت سر خویش سوار نمود [۳۳۶].
۴- وصیت و سفارش خاص در خطبهها در مورد ضعیفان [۳۳۷]و تعلیم و تربیت آنها و رفق با ایشان [۳۳۸].
۵- حرص آن حضرت بر نجات امت و قبول طاعت و عبادت آنها به درگاه الهی، و آنگاه که یکی از اصحاب از آن حضرت دعا خواست برای کافه امت مسلمان دعا فرمود: خداوند همه شما را بیامرزد [۳۳۹].
۶- حرص آن حضرت که اصحاب خویش را از فتنه و مواضع تهمت دور نگه دارد، بطور مثال:
دو تن از صحابه کرام نماز را در کارو آنهای خود خوانده و بعدا به مسجد "خِیف" آمدند و پیامبر خدا با صحابه کرام نماز جماعت را ادا مینمودند و آن دو صحابی به گوشه مسجد نشستند و در جماعت شرکت نکردند، بعد از نماز پیامبر خدا به آنها گفت: این کار را نکنید اگر نماز را خوانده بودید و به مسجد آمدید و مشاهده نمودید که جماعت بر پا است، با جماعت نماز بگذارید، این نماز برای شما نفل بشمار میرود [۳۴۰].
۷- حرص شدید آن حضرت بر اینکه همه صحابه کرام و مشارکین مراسم حج خطبهها و سخنرانیهای آن حضرت را بطور احسن درک کنند و آن حضرت دین را برای آنها بطور کامل برساند [۳۴۱].
پس اگر کسی خواستار رضای الهی و بدست آوردن فضل پروردگار است، به اخلاق و کردار رسول خدا این اسوه حسنه اقتدا نماید و آنچه از علم، مال و ثروت دارد از نیاز مندان باز ندارد.
خداوند بزرگ میفرماید:
﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾[البقره: ۱۹۵].
«و نیکو کاری کنید هرآئینه خدا نیکوکاران را دوست میدارد».
و- صبر و شکیبائی
صبر: زادِ راه متقیان، توشه دعوتگران، دروازه کامیابی و از بهترین اعمال خیر است که بدون از آن به فتح و ظفر نمیتوان رسید، امامت بغیر از آن به دست نیامده و قیادت امکان پذیر نیست، و بزرگان امت این امر را بخوبی درک نموده بودند.
عمر فاروقشمیفرماید: بهترین زندگی خویش را به صبر یافتیم [۳۴۲].
و علیشفرموده است: صبر، سواری است که هرگز به زمین نمیخورد [۳۴۳].
پیامبر خدا جدر موسم حج قبل از همه بنده مطیع و فرمان بردار بود و کوشش مینمود که در حین ادای نسک کمال تذلّل و انکسار را در مقابل پروردگار خویش به نمایش بگذارد ... و در عین حال آن حضرت قاید، سردار و رهبر اجتماع اسلامی و مسئول وحدت و رمز یک پارچگی آنان بود ...به طوری که وظیفه تعلیم و ارشاد آن تودههای عظیم انسانی از رنگها و زب آنهای مختلف را بعهده داشت ...و به علاوه آن ادای مناسک حج در آن زمان که امکانات و رفاه امروزی وجود نداشت خالی از مشکلات نبود، خصوصا اینکه مسئولیت سرپرستی نُه همسر پیامبر همراه با ضعیفان فامیل نیز بر عهده آن حضرت بود.
و با وجود همه این مشکلات تعداد مشارکین مراسم حج زیاد بوده و آنها از اقوام، شهرها و قبایل مختلف بودند که سالهای متمادی با هم رزمیدهاند، و تعداد زیادی از آنها تازه اسلام را قبول کرده بودند و هنوز روح اسلام در آنها خوب راسخ نشده بود... وقتی که همه این حالات را با هم تصوّر نمائیم، درمیابیم که صبر آن حضرت چقدر زیاد بوده است و چهاندازه مشقّت و سختی تحمّل نمود تا مراسم حج به آرامی و موفّقیت سپری شد و تا ابد درس وحدت و شفقت، صبر و از خود گذشتگی، ایثار و مهربانی و تعلیم تعلّم را برای مسلمانان به یادگار گذاشت.
ز- رفق و نرمی
نصوص زیادی در قرآن وسنّت وجود دارد که رفق و اهمیت آن را در زندگی مسلمان، برای ما بیان میدارد.
پیامبر بزرگوار اسلام جمیفرماید: هر امری که رفق در آن باشد، آن امر را زینت میبخشد و از هر کاری که رفق برداشته شد آن کار زشت (بیبرکت) میشود [۳۴۴].
و میفرماید: کسیکه از رفق محروم شد از همه خیر محروم شده است [۳۴۵].
رفق و نرمی در کارها، علامت دانائی و نشانه حکمت شخص است که محبّت و دوستی را زیاد نموده و در زندگی نتایج بسیار مثبتی به بار میآورد.
خداوند متعال رفق و نرمی پیامبر خویش را چنین توصیف میکند:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ﴾[آلعمران: ۱۵۹].
«پس به سبب مهربانی از خدا برای ایشان نرم شدی و اگر درشت خوی سخت دل میبودی از دور و بر تو پراکنده میشدند پس در گذر از ایشان و برای ایشان آمرزش خواه و با ایشان در این کار مشورت کن».
در احادیث متعدّدی از کتب حدیث، تعداد زیادی از صحابه کرام رفق و نرمی آن حضرت را بیان میکنند [۳۴۶].
و این صفت بزرگ پیامبر جدر حج بیشتر متجلّی میشود، که چند واقعه را بطور مثال را ذکر مینماییم:
۱- آن حضرت جیکی از اصحاب را مشاهده نمودند که افسار شتر قربانی را به دست گرفته و شتر را بدنبال خویش میکشاند.
پیامبر جفرمودند: شتر را سوار شو، صحابی گفت: این شتر برای قربانی است. پیامبر بار دوم برایش گفتند، و او نیز همان گفته خود را تکرار نمود و بالاخره در دفعه سوّم برایش گفتند: وای بر تو شتر را سوار شو [۳۴۷].
۲- در هنگام "رمی جمرات" فرمودند: ای مردم! یکدیگر را نکشید و نه به یکدیگر آزار و اذیت برسانید [۳۴۸].
۳- آن حضرت جصحابه را تشویق نمود که بعد از ادای مناسک حج هر چه زودتر به خانههای خویش برگردند و این یک نوع احسان و رفق با آنها بود چرا که سفر قطعهای از عذاب میباشد و فرمود: وقتی که یکی از شما حج خویش را ادا نمود، هر چه زودتر بسوی اهل خود برگردد که ثواب بیشتری دارد [۳۴۹].
و شما ای برادر عزیز! که مسئولیت عظیم دعوت را بدوش داری، توجّه داشته باش! که تعداد زیادی از حجاج محترم مناسک حج را بدرستی نمیتوانند بجا بیاورند و شدیداً احتیاج دارند تا کسی در تعلیم، توجیه، نصیحت و سرپرستی آنها از رفق و نرمی کار گرفته و مسایل را بخوبی به آنها بفهماند. پس با حجاج همچون برادر مهربان، معلم مشفق و دوست صمیمی بر خورد نموده و از سختی و درشتی در صحبت و غضب اجتناب نما، و آسانترین و بهترین را برای آنها انتخاب کن.
[۲۸۹] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۹۰] چنان که سیده عایشه لآن حضرت را وصف میکند، نگا: مسند امام حمد، حدیثهای شماره: ۲۳۴۶۰،۲۴۱۳۹،۲۴۶۲۹. [۲۹۱] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۹۲] نگاه: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۷۵۱. [۲۹۳] مسند امام احمد، حدیث شماره: ۶۱۷۳. [۲۹۴] سنن ابن ماجه، حدیث شماره: ۲۸۹۰. [۲۹۵] جامع ترمذی، حدیث شماره: ۸۸۶. [۲۹۶] صحیح بخاری، حدیث شماره ۱۷۲۷، ۱۷۲۸. [۲۹۷] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۷۲۹. و در همین حدیث آمده است که بعضی از صحابه کرام موهای خویش را کم نمودند. [۲۹۸] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۲۹۹] نگا: إحیاء علوم الدین از امام محمد غزّالی: ۲/۳۰۶. [۳۰۰] سنن ابو داود، حدیث شماره: ۱۸۱۱. [۳۰۱] نگاه: صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۱. [۳۰۲] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۷۳۶۷، صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۶. [۳۰۳] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۶۲۰. [۳۰۴] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۸۵۵. [۳۰۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۸۸. [۳۰۶] به طور مثال به: صحیح بخاری، حدیثهای شماره: ۶۷۶، ۶۰۷۲، ۶۲۴۷ مراجعه شود. [۳۰۷] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۶۰۷۲. [۳۰۸] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۳۴۴۵. [۳۰۹] سنن ابن ماجه، حدیث شماره: ۲۸۹۰. [۳۱۰] نگاه: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۶۳۶. [۳۱۱] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۴۴. [۳۱۲] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۳۳۵. [۳۱۳] نگاه: صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۷۴. [۳۱۴] سنن ابن ماجه، حدیث شماره: ۳۰۷۴. [۳۱۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۳۵۵. [۳۱۶] بطور نمونه مراجعه شود به: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۶۲۸، صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۳۱۶. [۳۱۷] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۱۳۱، ۱۲۱۳. [۳۱۸] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۳۱۹] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۳۶. [۳۲۰] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۶۷. [۳۲۱] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۸۳. [۳۲۲] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۷۴۵. [۳۲۳] نگاه: جامع ترمذی، حدیث شماره: ۹۶۸. [۳۲۴] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۳۳۵. [۳۲۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۲۱۷. [۳۲۶] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۴۶۹۹،۴۸۵۳،۵۸۹۶. [۳۲۷] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۵۹۹۷، و به این معنی حدیثهای شماره: ۷۳۷۶،۱۵۸۴. [۳۲۸] جامع ترمذی، حدیث شماره: ۱۹۲۳. [۳۲۹] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۲۵۶۷. [۳۳۰] نگا: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۶. [۳۳۱] نگاه: صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۳۱۲. [۳۳۲] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۳۱۲. [۳۳۳] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۵۱. [۳۳۴] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۳۳۷. [۳۳۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۶۷۹. [۳۳۶] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۵۴۴ [۳۳۷] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۱۸. [۳۳۸] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۴۸۵۳، صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۲۰۷. [۳۳۹] مسند امام احمد، حدیث شماره: ۱۵۹۷۲. [۳۴۰] جامع ترمذی، حدیث شماره: ۲۱۹. [۳۴۱] جامع ترمذی، حدیث شماره: ۶۱۶. [۳۴۲] صحیح بخاری ، ص: ۱۱۲۲. [۳۴۳] مدارج السّالکین: ۲/۱۲۸. [۳۴۴] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۹۴. [۳۴۵] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۹۲، و مشابه همین حدیث در: صحیح بخاری، حدیث شماره: ۶۰۲۴. [۳۴۶] بطور نمونه مراجعه شود به: صحیح بخاری، حدیثهای شماره: ۶۲۸،۶۷۴،۲۳۳۹و صحیح مسلم، حدیث شماره: ۱۵۴۸. [۳۴۷] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۱۶۸۹. [۳۴۸] مسند امام احمد، حدیث شماره: ۱۶۰۸۷. [۳۴۹] مستدرک: ۱/۶۵۰، السّنن الکبری: ۵/۵۲۹. فصل چهارم: جوانب ديگری از قيادت آن حضرت در موسم حج
نظم و اداره
رعایت حقوق دیگران
تشویق گروههای داوطلب
محبت و مودت
متانت و زیبائی