سرگذشت اجمالی اقوام مشرک
به نظر میرسد اولین قومی که شرک به آن راه یافت قوم نوح بود، لذا خداوند برای اینکه حجت را بر آنان تمام کند نوح÷را از بین آنان به پیامبری برگزید تا آنان را به خداپرستی رهنمون کند، ولی قوم نوح جز اندکی حاضر به رها کردن بتهایشان نشدند بنابراین هلاک گردیدند:﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ٥٩ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٦٠ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي ضَلَٰلَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦١ أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمۡ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٦٢ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٦٣ فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمًا عَمِينَ ٦٤﴾[الأعراف: ۵۹-۶۴]. «همانا نوح را به سوى قومش فرستادیم. پس گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستید که براى شما معبودى جز او نیست، من از عذاب روزى سترگ بر شما بیمناکم.» (٥٩) سران قومش گفتند: «واقعاً ما تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم.» (٦٠) گفت: «اى قوم من، هیچ گونه گمراهى در من نیست، بلکه من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانیانم. (٦١) پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و اندرزتان مىدهم و چیزهایى از خدا مىدانم که [شما] نمىدانید.» (٦٢) آیا تعجب کردید که بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگارى کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید؟ (٦٣) پس او را تکذیب کردند، و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند نجات دادیم؛ و کسانى را که آیات ما را دروغ پنداشتند غرق کردیم، زیرا آنان گروهى کور[دل] بودند».
بعد از نابودی مشرکان قوم نوح÷در جریان طوفان، قوم عاد که در واقع بازماندگان طوفان نوح÷بوده و نوادگان نیکان قوم نوح÷محسوب میشدند یکی دیگر از اقوامی بودند که به شرک مبتلا شدند و خداوند حضرت هود÷را برای راهنمایی آنها مبعوث کرد و چون راه هدایت را پیش نگرفتند خداوند نابودشان کرد: ﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٦٥ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٦٦ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي سَفَاهَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٧أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنَا۠ لَكُمۡ نَاصِحٌ أَمِينٌ ٦٨ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ وَزَادَكُمۡ فِي ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٦٩ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٧٠ قَالَ قَدۡ وَقَعَ عَلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ رِجۡسٞ وَغَضَبٌۖ أَتُجَٰدِلُونَنِي فِيٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖۚ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ ٧١ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَاۖ وَمَا كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ ٧٢﴾[الأعراف: ۶۵-۷۲]. «و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم ... بزرگان قومش که کافر بودند، گفتند: ما تو را دیوانه مى بینیم، و از دروغگویانت مى پنداریم، گفت: اى قوم، من دیوانه نشدهام بلکه پیغمبرى از ناحیه پروردگار جهانیانم که پیغامهاى پروردگار خویش به شما مى رسانم و براى شما خیرخواهى امینم، مگر حیرت زده شدهاید از این ...؟ به یاد آورید که خداوند شما را پس از قوم نوح عزت داد و جثههاى شما را درشت آفرید، نعمتهاى خدا را به یاد آرید، باشد که رستگار شوید،گفتند: آیا به سوى ما آمده اى تا خدا را به تنهایى بپرستیم و آنچه را پدران ما مى پرستیدند رها کنیم؟ اگر راست مى گویى عذابى را که از آن بیممان مى دهى بیاور، گفت: عذاب و غضب پروردگارتان به شما خواهد رسید، چرا با من بر سر نامهایى که شما و پدرانتان ساخته و روى یک مشت سنگ و چوب گذاشتهاید در حالى که خداوند حجتى درباره آنها نازل نکرده، مجادله مى کنید؟ منتظر باشید که من نیز با شما منتظر آن عذابم، پس او را با کسانى که همراه وى بودند به رحمت خویش نجات دادیم، و نسل کسانى را که آیههاى ما را تکذیب کرده بودند، و مؤمن نبودند، قطع کردیم».
نیکان قوم عاد به همراه پیامبرشان نجات یافته و سالها نسل به نسل خدا را عبادت کردند تا اینکه از میان آنها عدهای که قوم ثمود نام گرفتند به بتها روی آوردند و حضرت صالح ÷پیامبرشان گشت ولی آنها نیز محکوم به نابودی بودند زیرا حضرت صالح÷و نیکان را اذیت کردند و شتر صالح÷که معجزهاش نیز بود کشتند و توبه نکردند، صالح÷و نیکان نجات یافته، بت پرستان با بتهایشان نابود گشتند و مشرکان گمان میکردند خدا به خاطر بتها عذابشان نمیکند: ﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٧٣وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ عَادٖ وَبَوَّأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُيُوتٗاۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٧٤ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ٧٥ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِيٓ ءَامَنتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ٧٦ فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٧٧ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٧٨ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٧٩﴾[الأعراف: ۷۳-۷۹].
«و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم، و صالح گفت: ... و از جانب پروردگارتان حجتى برای تان آمد، این شتر از جانب خدا است که معجزه اى براى شما است، رهایش کنید تا در زمین خدا چرا کند، به آن آسیب مرسانید که به عذابى دردناک دچار میشوید، آیا فراموش کردهاید که خداوند پس از قوم عاد شما را جانشین آنان کرد و در این سرزمین جایتان داد، و اینک در دشتهاى آن خانههای کوچک مى سازید، و از کوهها خانهها مىتراشید، به یاد آرید نعمتهاى خدا را و در این سرزمین فساد نینگیزید. بزرگان قومش که گردنکشان کافر بودند، به کسانى که زبون به شمار مى رفتند، به آنهایى که به خدای یکتا مؤمن شده بودند، گفتند: شما از کجا مى دانید که صالح پیغمبر پروردگار خویش است؟ گفتند: ما به آیینى که وى را به ابلاغ آن فرستادهاند مؤمنیم، کسانى که گردنکشى کرده بودند گفتند: ما آیینى را که شما بدان گرویدهاید منکریم، پس شتر را بکشتند و از فرمان پروردگار خویش سرپیچیدند، و گفتند: اى صالح اگر تو پیغمبرى، عذابى را که به ما وعده مى دهى بیاور، پس دچار زلزله شده و در خانههاى خویش بى جان شدند، آنگاه صالح از آنان دور شد و گفت: اى قوم، من پیغام پروردگار خویش را رسانیدم و به شما خیرخواهى کردم، ولى شما خیرخواهان را دوست نمیدارید».
قوم شعیب÷قومی دیگر بودند که به پرستش بتها روی آوردند که آنها نیز نابود شدند، ﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ فَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٨٥ وَلَا تَقۡعُدُواْ بِكُلِّ صِرَٰطٖ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَتَبۡغُونَهَا عِوَجٗاۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ كُنتُمۡ قَلِيلٗا فَكَثَّرَكُمۡۖ وَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٨٦ وَإِن كَانَ طَآئِفَةٞ مِّنكُمۡ ءَامَنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَطَآئِفَةٞ لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ َٱصۡبِرُواْ حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ بَيۡنَنَاۚ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٨٧قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّكَ يَٰشُعَيۡبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَكَ مِن قَرۡيَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاۚ قَالَ أَوَلَوۡ كُنَّا كَٰرِهِينَ ٨٨ قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ ٨٩ وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٩٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٩١ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَاۚ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٩٢ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡۖ فَكَيۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ ٩٣﴾[الأعراف: ۸۵-۹۳]. «و به سوى مردم مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، و شعیب خطاب به قومش گفت: ...، پیمانه و وزن را تمام دهید وکم فروشى مکنید و در این سرزمین پس از اصلاح آن، فساد راه میندازید، این دستور را اگر باور داشته باشید، براى شما بهتر است، بر سر هر راه منشینید که مردم را بترسانید، و کسى را که به خدا ایمان آورده از راه خدا باز دارید، و راه خدا را منحرف خواسته باشید، ای قوم، زمانى را به یاد آرید که اندک بودید، و خدا بسیارتان کرد، به یاد آرید و بنگرید سرانجام تباهکاران چگونه بود؛ اگر گروهى از شما به این آیین که من براى ابلاغ آن مبعوث شدهام ایمان آوردهاند و گروهى ایمان نیاوردهاند، صبر کنید تا خداى مان داورى کند، او بهترین داوران است، بزرگان قوم وى که گردن کشى مى کردند، گفتند: اى شعیب، ما تو را با کسانى که به تو ایمان آوردهاند، از آبادى خود بیرون مى کنیم، مگر اینکه به آیین ما باز گردید، گفت: چگونه به آن برگردم در حالی که از آن متنفرم؟ اگر پس از آنکه خدا ما را از آیین شما رهایى داده بدان باز گردیم درباره خدا دروغى ساختهایم، .... بزرگان قوم که کافر بودند گفتند: اگر شعیب را پیروى کنید زیان خواهید دید. لذا زلزله گریبان ایشان را گرفت و در خانههاى خویش بى جان شده و به زانو درآمدند و نابود شدند، ...».
و تنها قوم مشرک که با توبه در آخرین لحظات نجات یافتند و در قرآن آمده است قوم حضرت یونس÷است که چون یونس÷از آنها نا امید شد از این شهر بیرون رفت و چون بدون اجازه و رخصت الله بود گرفتار عذاب شد که البته با توبه به موقع نجات یافت، قومش نیز بعد از هجرت یونس÷در حالی علائم عذاب نزدیک میشد به خود آمدند بتها را رها کردند و به یکتا پرستی روی آوردند و عذاب الهی از آنها عبور کرد: ﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «چرا هیچ شهرى نبود که [اهل آن] ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتى [در آخرین لحظه] ایمان آوردند، عذاب رسوایى را در زندگى دنیا از آنان برطرف کردیم، و تا چندى آنان را برخوردار ساختیم».
در زمان حضرت سلیمان÷که پادشاه زمین بود نیز ملکه سباء خورشید را میپرستید،
﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ ٢٤﴾[النمل: ۲۴].«او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا به خورشید سجده مىکنند، و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود، در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند» که با دیدار حضرت سلیمان÷ یکتا پرستی را به جای شرک برگزید».
قوم حضرت ابراهیم÷نیز قومی مشرک بودند که چون حضرت ابراهیم÷آنها را به یکتا پرستی دعوت میکرد آنها ابراهیم÷را از خشم بتها و خشم خدا به خاطر بیاحترامی به بتها میترساندند و چون حضرت ابراهیم÷به آنها گفت از شرک آوردن خدا نمیهراسید نگفتند الله و خدا یعنی چه؟
﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِكُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيۡٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ ٨٠﴾[الأنعام: ۸۰].«و قومش با او به ستیزه پرداختند. گفت: «آیا با من در باره خدا محاجّه مىکنید و حال آنکه او مرا راهنمایى کرده است؟ و من از آنچه شریک او مىسازید بیمى ندارم، مگر آنکه پروردگارم چیزى بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزى احاطه یافته است. پس آیا متذکر نمىشوید».
﴿وَكَيۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَكۡتُمۡ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمۡ أَشۡرَكۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَيۡكُمۡ سُلۡطَٰنٗاۚ فَأَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨١﴾[الأنعام: ۸۱].«و چگونه از آنچه شریک [خدا] مىگردانید بترسم، با آنکه شما خود از اینکه چیزى را شریک خدا ساختهاید که [خدا] دلیلى در باره آن بر شما نازل نکرده است نمىهراسید؟ پس اگر مىدانید، کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنى سزاوارتر است».
در گفتگو با ستاره، ماه و خورشید پرستها نیز ابراهیم استدلال میکند که الله چون غروب و طلوع ندارد بهترین رب است چرا غیر او را میپرستید و در انتها میفرماید:
﴿إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ﴾[الأنعام: ۷۸].«من از آنچه همتا و شریک الله قرار میدهید بیزارم».
پر واضح است که آنها علاوه بر الله خدایان دیگری نیز داشتند و همراه الله میپرستیدند و به واقع قوم ابراهیم÷انسانهای کمونیست و لاییک و بیخدا نبودند بلکه چند خدا بودند، و البته همه مشرکان این گونهاند، قوم قبطی - قوم فرعون- نیز مشرک بودند و اینکه بعضی گفتهاند خدایشان فرعون بود منظور از خدا، رهبر و اختیار دارشان که به جای آنها تصمیم میگرفت فرعون بود، نه اینکه خالق و آفرینندهشان فرعون باشد. آنها الله را میشناختند و قبولش داشتند و فرعون و فرعونها را پسرخدا، نماینده خدا، صاحب امر و اختیاردار زندگی خویش، سبب نزول برکات و رب خویش میدانستند، به عبارتی فرعونها در سایه زر، زور و تزویر و بهره برداری از حماقت و نادانی مردم خود را به عنوان واسطه بین خدا و مردم معرفی میکردند و این گونه توانسته بودند خود را شخصیت مقدس و معصوم و پاک و سبب فیوضات الهی و... به مردم بشناسانند تاجایی که مردم ناراحتی فرعون را ناراحتی خدا میپنداشتند و از حربه تکفیر مخالفان برای بقای حکومت استفاده کرده و به فرعونها رنگ خدایی میزدند و شایع کرده بودند که ژن وجودی فرعون از دیگران برتر است.
و اینک برای اثبات اینکه قوم فرعون مشرک بودند نه لائیک و بیخدا به سراغ آیات ۲۸ تا ۴۴ سوره غافر رفته و خلاصه آن را ذکر میکنیم.
آن چه در این آیات آمده گفتگوی مؤمن آل فرعون – فردی که به خدای یکتا و پیامبری موسی÷پنهانی ایمان آورد و به موسی÷کمک میکرد- با فرعون و فرعونیان در جلسه کشتن موسی÷است که به آن گوش فرا میدهیم.
مؤمن آل فرعون میگوید:
﴿فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأۡسِ ٱللَّهِ إِن جَآءَنَا﴾[غافر: ۲۹].«و چه کسى ما را از عذاب خدا -اگر به ما برسد- حمایت خواهد کرد».
اولین نکته: الله را میشناختند از عذاب الهی نیز آگاه بودند:
مؤمن آل فرعون ادامه میدهد: ﴿يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ ٣٠ مِثۡلَ دَأۡبِ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ وَمَا ٱللَّهُ يُرِيدُ ظُلۡمٗا لِّلۡعِبَادِ ٣١﴾[غافر: ۳۰-۳۱].«ای قوم من! بیتردید من بر شما از روزی مانند روز [عذاب] گروهها [یی که پیامبران را تکذیب کردند] میترسم *چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنان بودند؛ و خدا ستمی بر بندگان نمیخواهد [این بندگانند که بر خود ستم روا میدارند]».
دومین نکته: قوم فرعون پیامبرن را میشناختند حتی از عذابهایی که بر بت پرستهای قبلی نازل شده نیز آگاهی داشتند.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾[غافر: ۳۴].«بیتردید یوسف پیش از این دلایل روشنی برای شما آورد».
از رسالت حضرت یوسف÷خبر داشتند و معتقد بودند یوسف آخرین پیامبر خداست.
مؤمن آل فرعون ادامه میدهد، ﴿يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا مَتَٰعٞ وَإِنَّ ٱلۡأٓخِرَةَ هِيَ دَارُ ٱلۡقَرَارِ ٣٩﴾[غافر: ۳۹]. «ای قوم من! این زندگی دنیا فقط کالایی بیارزش و زودگذر است، و بیتردید آخرت سرای همیشگی و پایدار است».
سومین نکته: به معاد و رستاخیز اعتقاد کامل داشتند.
بعد از قوم فرعون به سراغ مشرکان زمان پیامبرصمیرویم آنها که مدعی پیروی از ابراهیم÷بودند، حج و قربانی را واجبات دینی خود میدانستند و روزه میگرفتند و ...
اجداد آنها قرنها پیش از نوادگان ابراهیم÷بودند و یکتا پرست و پیرو راستین ابراهیم ÷، تا این شیطان آنها را ابتدا با احترام به بزرگان و سپس تبدیل احترام به عبادت به ورطه نابودی کشاند و به همان راهی رفتند که قوم نوح، عاد و ثمود و همه اقوام مشرک دیگر آن را پیمودند.
اما باید توجه داشت که شرک همیشه میتواند باشد، امروزه بسیاری از اقوام و قومیتها در معابد خود علاوه بر خدا مجسمههای بودا و ... را میپرستند و جالب است در این معابد خدای رحمان گره مشکلات خلق را میگشاید و بیمارها را شفا میدهد اما متأسفانه مردم این مشکل گشایی و شفا را به غیر خدا نسبت میدهند، همان گونه که مشرکان دیگر با رفع مشکلات، برای خدا شریک قائل میشدند.
﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ ٣٣﴾[الروم: ۳۳].«هنگامی که به مردم آسیب و گزندی برسد، پروردگارشان را درحالیکه به=سوی او روی آوردهاند، میخوانند، سپس زمانی که رحمتی از سوی خود [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنیت] به آنان بچشاند، ناگهان گروهی از آنان به پروردگارشان شرک میورزند».
نکته: هر لحظه میتوان خدا را خواند، بدون نیاز به واسطه، زیرا مشرکان وقتی الله را به تنهایی میخواندند خدا جوابشان را میداد و ضررشان را رفع میکرد.
در بین مسلمانان گاهی اعتقادات شرک آلود مشاهده میشود به طور مثال عدهای چون ضرری به آنها برسد عوض خواندن خدا، ازروح پیامبرصو ... میخواهند ضررشان رفع شود، اگر نام این عمل شرک نیست نمیدانیم آن را چه بنامیم؟!.