چند سؤال
۱- بسیاری از مسلمانان معتقدند پیامبرص، پیامبران، شهداء، زندهاند و در هر لحظه میتوان با آنها صحبت کرد و به آنها پناه برد و آیهی:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩﴾[آلعمران: ۱۶۹].«و آنان را که در راه خدا کشته شدهاند کشته مپندارید، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند».
را به عنوان دلیل ارائه میدهند؟
ابتدا باید توجه داشت آنچه در این آیه آمده است پناه بردن به ارواح مردگان را تأیید نمیکند، هم چنین نمیتوان از این آیه استنباط کرد که آنها در هر زمان و مکانی صدای ما را میشنوند، در ضمن این آیه حتی اثبات شنیدن هم نمیکند، این آیه در حقیقت معاد وزندگی بعد از مرگ را تأیید میکند نه چیز بیشتر، باید توجه داشت این آیه خطاب به مشرکان و منافقانی است که معاد را قبول نداشتند و گمان میکردند هرکس کشته شود یا بمیرد نیست و نابود میشود و مرگ را پایانی برای حیات انسان میدانستند، آنها بعد از جنگ احد که هفتاد نفر از اصحاب رسول اللهص شهید شده بودند برای تخریب شخصیت پیامبرصو روحیه مسلمانان به خانوادههای شهداء افسوس باد میگفتند و حتی آنها را مسخره میکردند در این زمان خداوند با نزول این آیه به مسلمانان بشارت این را داد که هر چند کشته شدگان احد از بین شما رفتند، ولی مکانی بهتر از دنیا نصیب آنها شده و هر چند مردهاند و جسدشان زیر خروارها خاک دفن است ولی روح آنها نزد پروردگارشان در آسایش است و از لطف و رحمت الهی برخوردارند و برای همین است که علی÷میفرماید: «در مرگ شهداء نیاز به گفتن تسلیت نیست». (خطبهی۱۲۱ نهج البلاغه، ترجمهی دشتی)
اما اینکه گمان کنیم آنها مانند ما زندهاند، مانند ما روح و جسدشان به هم متصل و مختارند و آزادند به هر مکان و زمان مراجعت کنند و هر کاری که بخواهند انجام دهند و دعای مردم را مستجاب کنند همه از توهمات سرچشمه میگیرد و دلیلی از قرآن و سنت و حتی عقل برای آنها نمیتوانیم بیابیم، باید توجه داشت با مرگ و جدایی روح از جسد موسم اختیار به سرآمده و فرصتی باقی نمانده و انسان میماند و عملش، و نیکان به واسطه اعمال نیک در آسایش و بدان به خاطر کردار زشت در رنج و عذابند.
و اگر کسی بگوید پیامبرصزنده است، قرآن وفات پیامبرصرا تأیید کرده و مرگ، غسل و دفن ایشان در تاریخ واضح و آشکار آمده و اگر ایشان مانند ما در دنیا زندگی میکنند آن که در مدینه دفن است کیست؟!.
حضرت علی÷نیز وفات و مرگ ایشان را تأیید میکند: «خدایا، به تو شکایت میکنیم از اینکه پیامبرصدرمیان ما نیست و دشمنان ما فراوان و خواستههای ما پراکنده است». نامهی۱۵ نهج البلاغه، ترجمهی دشتی.
در آیه ۱۶۹ آل عمران آمده است که شهداء نزد پرودگارشان روزی داده میشوند و نام و بحثی از احاطهی آنها بر دیگران و پناهگاه دعای مردم بودن آنها نیست در ضمن روزی داده میشود یعنی روزی خوار هستند نه روزی دهند، اما نزد پرودگارش چه جایگاهی است و شهداء در عند ربهم چه میکنند؟
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ وَنُورُهُمۡ﴾[الحدید: ۱۹].«و آنان که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، آنان در رفتار و عمل راستگویان و شاهدان و نمونههایی کامل در نزد پروردگارشانند، شایستهی آنهاست پاداش و روشنایی از جانب الله».
﴿فَٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُۥ بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَهُمۡ لَا يَسَۡٔمُونَ﴾[فصلت: ۳۸].«کسانى که در پیشگاه پروردگار تواند شبانهروز او را نیایش مىکنند و خسته نمىشوند».
و مگر میتوان در نزد پروردگار و در حضورش آن زمان که پردههای حجاب فرو افتد و خدا بهتر شناخته شود، به سجده نیفتیم و از این سجده احساس شعف نکنیم.
﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ ٥٨ لَيُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا يَرۡضَوۡنَهُ﴾[الحج: ۵۸-۵۹].«و آنان که در راه خدا و به خاطر الله پرستی هجرت کردند، سپس در راه الله جهاد کردند و کشته شدند یا به مرگ طبیعی مردند، خداوند از بهترین رزقها، روزی میدهد و به راستی الله بهترین روزی رسان است و الله، مهاجران در راهش را به جایگاهی رساند که به آن راضی و خشنود شوند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَيُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ يَسۡجُدُونَۤ۩ ٢٠٦﴾[الأعراف: ۲۰۶]. «آنان که نزد پروردگارشان میباشند هیچگاه از بندگی او سرکشی نکنند و با شناخت جایگاه خویش و خدای خویش، الله را پیوسته و با رضایت عبادت کرده و برای الله سجده میکنند».
آری ارواح جن و انس و فرشتگانی که در مقام شرفیابی به حضور الله هستند از خیر و خوبیهای در محضر الله بودن برخوردارند ﴿لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡۖ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٢٧﴾[الأنعام: ۱۲۷]. «برای آنها در نزد پروردگارشان پناهگاهی از آسایش است و الله سرپرست و دوست آنان است به خاطر عمل نیک خود آنها».
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمۡۚ ذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٣٤ لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٣٥﴾[الزمر: ۳۴-۳۵].«برای بندگان نیک الله نزد پروردگارشان از هر نعمتی که بخواهند مهیاست که این پاداش نیکوکاران عالم است و خداوند حتی زشتترین گناهان اینان را مستور و محو گرداند و بهتر از مزد عملشان به آنان داده شود».
در این آیات متوجه میشویم که حتی بندگان نیک الله ممکن است گناهانی بزرگ انجام دهند ولی مهم این است که باز به سوی الله برگردیم و من و شما هم با وجود این همه گناه میتوانیم به سوی الله برگردیم و با وجودی که تاریکی قلب ما به آسانی پاک نمیشود ان شاء الله به زودی به لطف الله و ارادهی خویش در زمرهی بندگان خدا قرار بگیریم تا ما مصداق آیات فوق باشیم، ان شاءالله.
﴿إِنَّ لِلۡمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٣٤﴾[القلم: ۳۴].«برای پرهیزگاران باغهای بهشتی وجود دارد نزد پروردگارشان».
در این آیات مشخص میشود که مقام عند ربهم مخصوص بندگان خالص خداست جایگاهی که آنها به تسبیح و بهره بری از انعام الهی مشغولند، نه نظارت بر خلق خدا و احاطه بر اعمال انسانها و جواب دادن به درخواست ایشان.
و اینکه مطرح شد هر لحظه میتوانیم با ارواح انبیاء و بزرگان صحبت کنیم و به آنها پناه ببریم، قرآن و سنت آن را تأیید نمیکند و حتی دعاهای آمده در قرآن، نیایشهای علی÷در نهج البلاغه، دعای کمیل، دعاهای امام سجاد÷در صحیفه سجادیه بیانگر این است که الله تنها پناه ماست و جز او هیچ پناهی نداریم، و نماز نیز صحبت بیواسطه با خداست و نشانگر بینیازی از غیر خداست و باور داشتن به «وإياك نستعين».
امام سجاد÷ در نیایش۲۰ صحیفهی سجادیه میفرماید: خدایا چون به مصیبتی گرفتار شدم امید و پناهم تو هستی، خدایا دعایم را بپذیر زیرا برای تو همتایی قرار نمیدهم و با وجود تو از دیگری چیزی نمیخواهم.
۲- در بعضی مواقع مشاهده میکنیم مردم میگویند خداوند فلان فرد را به خاطر فلان بزرگ شفا داد، بعضی نیز میگویند فلان پیامبر یا امام یا بزرگ، فردی را شفا داد، آیا این پندارها درست است و آیا ممکن است با پناه بردن به روح پیامبر یا بزرگی انسان شفا یابد؟
الف- باید توجه داشت که مرگ و زندگی به دست خداست و اجل و مرگ انسان با خداست و اگر میزان عمر انسان وابسته به خودش باشد با عملش میزان عمر کم یا زیاد میشود و به خاطر روح یک مرده عمر کم یا زیاد نمیشود و اگر تقدیر الله بر شفای مریض یا حل مشکل قرار گرفت، این لطفی است که الله به خاطر اینکه خداست و رحمان و رحیم است به بندهاش مبذول داشته نه اینکه به خاطر یک روح به بندهاش لطف کند، آیا توهم فوق مصداق ضرب المثل زیر نیست.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدن گردن مسگری
ب- آیا آنان که کاسه گدایی به درگاه غیر الله میبرند اگر از خود الله بخواهند بیپاسخ میمانند و آیا الله در رفع حاجت بندهاش بخل میورزد و دریغ میکند؟
به قول سعدی در گلستان:
پیش کسی رو که طلبکار توست
ناز بر آن کن که خریدار توست
ج- در بسیاری از معابد بتپرستان و عبادت گاههای ادیان انحرافی بسیاری از انسانها را خدا شفا داده است، آیا آنها را هم بزرگان دین اسلام دعا کرده و شفا یافتند یا بتها و معبودهای دروغین آنها. توجه کنید که ابوسفیان پیروزی مشرکان در جنگ احد را لطف و عنایت هبل میدانست و هبل را در جنگ به همراه آورده بود و چون پیروز شدند در مقابل هبل با تضرع و زاری میگفت: امروز هبل به آنها منت نهاده است!.
د- قرآن هم این گونه میفرماید:
﴿فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٨٩ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٩٠﴾[الأعراف: ۱۸۹-۱۹۰].«... زن و شوهری به درگاه الله دعا کردند که پروردگارا اگر به ما فرزندی صالح عطا کنی تو را فراوان ستایش میکنیم؛ پس چون خداوند به آن دو، فرزندی صالح عطا کرد مشرک شدند و برای خدا در آنچه به آنها عطا کرد شریک قرار دادند، ولی خدای تعالی برتر است از آنچه شریک او سازند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤﴾[الأعراف: ۱۹۴].«همانا غیر خدا، آنانی که از آنها میخواهید بندگانی چون شما بودند یا هستند، اگر به کارایی آنها اعتماد دارید و سخن الله را نمیپذیرید، آنها را بخوانید تا حوائج شما را روا کند».
امام سجاد÷در نیایش۲۲ صحیفه میفرماید: خدایا مرا به مخلوقاتت وامگذار، بلکه خود به تنهایی حاجتم را برآور.
و علی÷ فرماید: «اختیار دهنده مرگ همان است که زندگی در دست اوست و آن که بیمار میکند شفا میدهد». (نامهی۳۱ نهج البلاغه، ترجمهی دشتی).
همچنین امام سجاد در نیایش۷ صحیفه میفرماید: خدایا گره هر مشکلی به دست تو باز میشود و رنج و سختیها به لطف تو برطرف میشود و اتمام سختیها و شروع آسایش از تو درخواست میشود؛ خدایا در لحظهی دشواری تو را میخوانند و در سختی و گرفتاری به تو پناه میبرند؛ گرفتاریها برطرف نمیشود مگر اینکه تو آنها را برطرف سازی و هیچ گرهی گشوده نمیشود مگر اینکه تو آن را بگشایی؛ خدایا هیچکس را یارای مخالفت با تقدیر تو نیست و هیچکس نمیتواند بگشاید آنچه تو آن را بستهای و کسی نمیتواند ببندد آنچه تو آن را گشودهای...
هر که منظور خود از غیر خدا میطلبد
او گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد
۳- عده معتقدند که مگر پیامبرصو بزرگان دینی از طبیبی که بیمار را شفا میدهد ناتوانترند که قادر نباشند یک بیمار را علاج کنند؟ و مگر در قرآن نیامده است که عیسی÷مرده را زنده میکرد، بیمار را شفا میداد و مردم را از آنچه در خانههایشان میخوردند آگاه میکرد؟
جوابی که به این سؤال باید داد این است که شفا دادن مریض به دست خداست و آن که طبیب را میبیند و خدا را نمیبیند خردمند نیست، باید توجه داشت علم طبیب به امر الله سبب شفای مریض میشود و این قانون وسنت الهی است و توسط عقل به اثبات رسیده که خداوند به دست طبیب در امور مادی با دارو بیمار را شفا میدهد و حال آن که پزشک بدون علمش نمیتواند باعث بهبود مریض شود، این جزء سنتهای الهی است و همیشه در دنیا جریان دارد که آتش میسوزاند، دارو شفا میدهد، و اینها سنتهایی است که خداوند وضع کرده و عقل آن را درک میکند، اما شفای انسانها به دست ارواح چون امری غیر مادی و غیر قابل درک است و با عقل نمیتوان آن را اثبات کرد، چه بسیار افرادی که به ارواح پناهنده شده و شفا نیافتند، آتش همیشه میسوزاند، دارو اگر به موقع و درست مصرف شود حتما بیمار را شفا میدهد، ولی ارواح و خواستن از آنها چه قانونی دارد؟ هزاران مریض شفا نمییابد یکی را هم که خدا شفا میدهد کرامت این بزرگان میدانند در حالی که پیامبرصو بزرگان دینی بزرگیشان به بندگیشان است نه به شفای بیماران، زیرا آنها طبیب دلها بودند نه طبیب جسم و هرگاه پیامبران بیمار میشدند به حکیم برای علاج بیماری مراجعه میکردند.
اما اینکه عیسی÷مرده را زنده میکرد، معجزه است و برای تشویق مردم به خداپرستی است، در آیه ۴۹ سوره آل عمران آمده است که او به اذن خدا شفا میداد، زنده میکرد و تا زنده بود از غذایی که اطرافیانش در خانه میخوردند آگاه بود، همین عیسی÷ بعد از مرگ از احوال پیروانش آگاهی ندارد، و چون خدا از او میپرسد که آیا تو به مسیحیان دستور دادی که برای من شریک قرار بدهند، میفرماید:
﴿عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡ﴾[المائدة: ۱۱۷].
«خدایا من تا زمانی که در بینشان بودم گواه و شاهد بودم که مسیحیان تو را میپرستیدند و چون روح مرا گرفتی، تو خود بر آنان گواه بودی و من از آنان بیخبرم...».
پس فرق است بین سنتهای وضع شده الهی و خیالبافی ذهن.
سؤال مطرح شده و اینکه آیا پیامبرصو بزرگان دین کمتر از طبیبی هستند که شفا میدهد علامت ناآگاهی فرد است، زیرا تخصص پیامبرصراهنمایی مردم و قلبهای مستعد است و تخصص طبیب شفای بیمار قابل علاج، بنابراین در طبابت و شفای بیمارها طبیب بر پیامبرصبرتری دارد و در حدیثی از پیامبرصآمده است :«أنتم أعلم بأمور دنياكم» «شما از امور دنیایی تان آگاهتر هستید».
سؤال مطرح شده مانند این است که بپرسیم مگر ادیسون از پیامبرصبرتر بود که برق را اختراع کرد بعد ادعا کنیم برق را پیامبرصاختراع کرده است.
وظیفه پیامبران و بزرگان دین مشخص است آنها در عبادت و اطاعت الهی برترین افراد بودند ولی در امور عادی زندگی و صنعتی و علمی انسانهای معمولی بودند و متخصصان صنعت یا طب یا ... از عالمان دینی در این زمینهها آگاهتر بودند، به عنوان نمونه در جنگ احزاب نظریه سلمان فارسی به کار پیامبرصآمد و پیامبرصقبل از چاره سلمان از این پیشنهاد آگاه نبود و گر نه ابتدا خود پیشنهاد میکرد و دور شهر خندق حفر میکردند یا در جنگ بدر محل استقرار سپاه را با نظر حباب بن منذرساز جایی که خود آن را انتخاب کرده بود عوض کرد و این نظر حباب بن منذر موجب شد به راحتی مشرکان را شکست دهند.
۴- اگر پیامبرصبر ما احاطه ندارد پس چرا بر ایشان درود میفرستیم و در نماز عبارت «السلام عليك أيها النبي» را تلفظ کرده و از ضمیر مخاطب [ک] بهره برده ایشان را مخاطب و منادا قرار داده گویی با ایشان رودررو شده به ایشان سلام میفرستیم؟
درود فرستادن بر پیامبرصمانند دعا برای اهل ایمان است و شایسته است هم چنان که فرشتگان برای اهل ایمان دعا میکنند مسلمانان هم برای اسوه ایمان پیامبرصو مؤمنان دعا کنند و بگویند درود خدا بر محمدصو خاندان و پیروان مؤمن ایشان، در قرآن نیز به این مسأله اشاره شده است.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا ٥٦﴾[الأحزاب: ۵۶].«همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت میفرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید».
اما اینکه ایشان را خطاب قرار داده و میگوییم: سلام بر تو ای پیامبر و نبی، اولا در این دعا کلام و بحثی از پناه بردن به پیامبر و چیزی از ایشان خواستن نیست و نظریه پردازان پناه به ارواح نمیتوانند به این استدلال کنند، ثانیا این دعا و طلب رحمتی است که در نماز پیامبرصآمده بود و پیامبرصدر نمازشان این عبارت را به کار برده و جزء نماز پیامبر و همه مؤمنان بود و چون این گونه نماز خواندن وحی الهی و سنت رسول خداست و به اجماع تمام علمای اسلام تعبدی است لذا این عبارت جزء واجبات نماز است و ما در این مسأله باید بدون چون و چرا از پیامبرصتقلید کنیم، بنابراین این عبارت در نماز ما باقی است و حذف آن هم امکان پذیر نیست، توجه داشته باشیم که شیوه نماز خواندن، طرف نماز خواندن و ... از آن دسته از سنتهایی است که واجب است اطاعت شود و چنان که مطلع هستیم پیامبرصو مسلمانان سالها به سوی بیت المقدس نماز میخواندند و با امر الله کعبه را قبله خویش ساختند و از آن روز به بعد هیچ فرد حق ندارد آگاهانه به طرف بیت المقدس یا سمتی جز کعبه نماز گزارد.
نکته قابل توجه در این زمینه این است که در زمان حیات نبی معظم اسلام چه بسیار مسلمانانی که در مکه یا نقاط دیگر حجاز میزیستند و نماز میخواندند و در نمازشان جمله السلام عليك أيها النبيرا به کار میبردند، آیا پیامبرصبر همه آنها تسلط داشت و دعای همه آنها را میشنید، اگر معتقد باشیم که احاطه داشت، در زندگی پیامبرصشاهد این هستیم که عثمان قبل از صلح حدیبیه از طرف پیامبر برای انجام مأموریتی به مکه رفت، در زمانی که عثمان در مکه بود به پیامبرصاز مکه خبر رسید که عثمان را مشرکان به قتل رساندهاند، بنابراین، پیامبر و اصحاب برای گرفتن انتقام خون عثمان آماده گشتند در حالی که عثمان در مکه سالم بود و نماز هم میخواند ولی پیامبر از وضعیت او باخبر نبود.
همچنین این دعا در نماز مانند وارد شدن به خانه است که کسی نیست و فرد به خود سلام میکند و در این زمان فرشتگان جواب سلام او را میدهند و در نماز هم چون به رسول الله درود میفرستیم فرشتگان نیز به ما درود میفرستند.
در حدیثی از رسول الله آمده است که ایشان فرمودهاند، هر کجا هستید به من سلام دهید زیرا با سلام شما درود خدا بر من میرسد.
ضرورت دعا برای پیامبرص:
شاید این فکر به ذهن خطور کند که پیامبر محتاج دعا کردن کسی نیست، ولی میبینیم علی÷برای ایشان دعا میکند، «پروردگارا برای پیامبر در سایه لطف خود جای با وسعتی بگشای و از فضل و کرامت پاداش او را فراوان گردان ... ». خطبهی ۷۲ نهج البلاغه، ترجمهی دشتی
یا همین عبارت السلام عليك أيها النبيکه در حقیقت سلام الله عليك أيها النبيبوده و الله به دلیل علو مرتبهاش در این جمله حذف شده، دعا میباشد و بیانگر طلب درود و رحمت الله برای پیامبرصاست.
باید توجه داشت که هر دعا و طلب رحمت برای پیامبر به روح ایشان میرسد،
امام سجاد نیز در نیایش۲ صحیفه برای پیامبر این چنین دعا فرمودند: پروردگارا به خاطر رنج و سختی که پیامبر در راه تو کشید مقام و مرتبهاش را بالا ببر.
اما اینکه آیا پیامبرصجواب سلام را میدهد یا اصلا آن را میشنود، موضوعی است که نباید خود را درگیر آن کنیم زیرا وظیفه ما درود فرستادن بر پیامبر است و ما بعد آن را خدا میداند.
شیوهی صحیح دعا کردن:
آنچه در سنت پیامبر و سیرهی امامان سراغ داریم این است که آنها بدون هیچ واسطهای از خدا میخواستند و از الله میخواستند شفیعی برای آنها برگزیند، این شفیع گاه اعمال خودشان، قرآن و ... میبود.
امام سجاد÷که رفتارش محمدی وار و علی گونه بود این دو بزرگوار را اسوهی خویش قرار داده، به درگاه الهی این چنین دعا میکند: پروردگارا به مقام رفیع محمدی و رتبهی درخشان علوی به تو تقرب میجویم و به واسطهی آن دو به تو روی میآورم.
بنابراین ما هم همچون پیشوایمان دعا میکنیم، بارالها ما مسلمانان امت محمدیم و معتقد به یگانگی تو، خدایا در دنیا اقتدار را به مسلمین بازگردان و به لطف خودت در آخرت که تو صاحب آن هستی محمدصرا شفیع ما قرار بده، خدایا کمک مان کن در دنیا علی وار زندگی کرده و در آخرت علی را شفیع مان قرار بده.
امام سجاد در نیایش۲ صحیفه میفرماید: خدایا شفاعت پیامبرصدر حق اهل بیت پاک و امت با ایمانش را بپذیر.
۵- آیا مردگان میشنوند یا نه، اگر نمیشنوند چرا پیامبر سر در چاههای بدر که مردگان کفار در آنها بود، کردند و با مردگان مشرک سخن گفتند؟
در رابطه با مرگ باید گفت که چون با عالم غیب مرتبط است لذا انسانها قبل از مرگ قادر به کشف ماهیت آن نیستند، حتی انسانی آگاه چون امام علی میفرماید: «چه روزگارانی که در پی گشودن راز مرگ بودم اما خواست خدا جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات که علمی است پنهان». خطبهی۱۴۹ نهج البلاغه، ترجمهی دشتی.
نظر علمای اسلام نیز در این زمینه متفاوت است، عدهای با استناد به دلایلی معتقدند مردگان میشنوند و عدهای با استناد به دلایلی دیگر اعتقاد دارند با مرگ انسان، گوشها از شنیدن باز مانده و ارتباط مرده با دنیا به طور کامل قطع میشود.
اما آنچه که غیر قابل رد است این است که مردگان چه بشنوند و چه نشنوند قادر نیستند با ما سخن گویند و روح یک مرده طبق آن چه در خطبه ۴۶ نهج البلاغه آمده، در یک لحظه در چند مکان نمیتواند حاضر باشد، پناه بردن به آنها در بحث قبلی ثابت شد که اشتباه است و مرگ امری غیبی و غیر قابل تجربه است و جز آن چه در قرآن و سنت آمده یاوهی خیال پردازان میباشد.
در ضمن باید توجه داشت که شنیدن یا نشنیدن صدای زندگان توسط مردگان در عالم برزخ و بحث در این مسأله هیچ دردی از جامعه اسلامی را دوا نمیکند بنابراین نیازی به پرداختن به این مسأله نیست، در دیداری که با آقای مصطفی اربابی اندیشمند شهر تربت جام داشتم، ایشان سخن امام شهید حسن البناء که بحث در این مورد [ شنیدن یا نشنیدن صدای زندگان توسط مردگان] را بدعت میدانست ترجیح میدادند، همچنین حاج مصطفی اربابی بیان داشت در پروتکل اول یهودیان آمده است هر چه مسلمانان به این امور بپردازند و از امور اصلی و حقیقت اسلام و تلاش در زمینههای سازنده بازمانند به نفع یهودیان است و لذا اگر مسلمانان به این امور بهاء دهند، آب در آسیاب دشمن ریختهاند .