چرا و چگونه الله را بشناسیم

فهرست کتاب

وصف مردگان در قرآن و نهج البلاغه

وصف مردگان در قرآن و نهج البلاغه

در قرآن آشکارا مشاهده می‌کنیم که مردگان از زندگان جدا شده و بعضی از تفاوت‌های زندگان و مردگان بیان گشته است.

در قرآن آمده است، ﴿أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١[النحل: ۲۱]. «مُردگانند نه زندگان، و نمی‌دانند چه زمانی برانگیخته می‌شوند».

بنابراین، مردگان از حیات بی‌بهره‌اند، موسم اختیارشان به سر آمده، احساس و شعور ندارند و نمی‌دانند چه زمان برانگیخته می‌شوند.

﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢا ٩٨[مریم: ۹۸].«ای پیامبر چه بسیار از اقوامی از اهل عناد را پیش از این کافران هلاک ساختیم. آیا چشم تو احدی از آن‌ها را می‌بیند و یا کمترین صدایی از آنان خواهی شنید».

به راستی که مرده قادر نیست سخن گوید.

در آیه‌ای از قرآن نیز جاهلان به مردگان تشبیه شده‌اند و به نظر می‌رسد وجه شباهت جاهل و مرده این است که هر دو نمی‌شنوند، ﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَحۡيَآءُ وَلَا ٱلۡأَمۡوَٰتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُسۡمِعُ مَن يَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢[فاطر: ۲۲].«زندگان مانند مردگان نیستند، همانا خدا آگاه می‌کند هر که را بخواهد و ای پیامبر تو نمی‌توانی آنان را که در قبرها خفته‌اند شنوا سازی».

﴿فَإِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ ٥٢[الروم: ۵۲].«ای پیامبر تو همان گونه که تو نمی‌توانی صدایت را به مردگان برسانی و نمی‌توانی دعوتت را به گوش انسان کر برسانی، نمی‌توانی جاهل را از غفلت بیدار کنی».

در سوره واقعه آمده است، ﴿فَلَوۡلَآ إِن كُنتُمۡ غَيۡرَ مَدِينِينَ ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٨٧ فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَيۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِيمٖ ٨٩[الواقعة: ۸۶-۸۹]. «اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمی‌شوید، * پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست می‌گویید! * پس اگر او از مقرّبان باشد، * در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است!».

«پس اگر حیات و زندگی به دست انسان یا طبیعت است، روح را دوباره به بدن مرده بازگردانید و ...».

بنابراین، جسم انسان با مرگ دچار تغییر می‌شود، با مرگ انسان روح از بدن جدا شده و بدن بدون روح، جسد یا میت نام می‌گیرد، آن چه که مسلم است اینکه جسد انسان در قبر باقی می‌ماند ولی از جزء دیگر جسم یعنی روح به تصدیق آیه قرآن اطلاع چندانی نداریم فقط می‌دانیم روح نیکوکاران در نزد پروردگار در آسایش به سر می‌برند، جسد مردگان که قسم دیگر جسم است در قبر دچار تغییر و تحول می‌شود و بیشتر جسدها در همان سال‌های اولیه دفن فرسوده و متلاشی می‌شوند.

در نهج البلاغه نیز به موضوع مرگ و مردگان پرداخته شده است:

«با هر انسانی دو فرشته است که او را حفظ می‌کنند و چون تقدیر الهی فرا رسد تنها یش می‌گذارند، که همانا زمان عمر انسان، سپری نگهدارنده است». (حکمت۲۰۱ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی)

«اما مرگ همچنان بر اعضای بدن انسان چیره می‌شود تا آنکه گوش او مانند زبانش از کار افتد پس در میان خانواده‌اش افتاده، نه می‌تواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش بشنود، پیوسته به صورت آنان نگاه می‌کند و حرکات زبانش را می‌نگرد، اما صدای کلمات آنان را نمی‌شنود. سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا می‌گیرد و چشم او نیز مانند گوشش از کار می‌افتد و روح از بدن او خارج می‌شود و چون مرداری در بین خانواده‌ی خویش بر زمین می‌ماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند و از او دور می‌شوند نه سوگواران را یاری می‌کند و نه خواننده‌ای را پاسخ می‌دهد. سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمین می‌برند و به دست عملش می‌سپارند و برای همیشه از دیدارش چشم می‌پوشند». خطبه‌ی۱۰۹ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی.

«چون انسان بمیرد قبر خانه‌اش و سرمایه‌اش ارث دیگران می‌شود. بعد از مرگ نزدیکان را نمی‌شناسد و به گریه کنندگان خود توجهی ندارد و دعوتی را پاسخ نمی‌گوید». خطبه‌ی۲۳۰ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی.

«جسدش می‌پوسد و بالش نرمش به سنگ و آجر تبدیل می‌شود. قبرها به هم چسبیده، بنای گورها بر خرابی و با خاک ساخته شده، گورها به هم نزدیک ولی ساکنان آن‌ها از هم دور و غریبند. در ودای وحشتناک به ظاهر آرام اما گرفتارند. نه با وطن انس می‌گیرند و نه با همسایگان ارتباطی دارند. چگونه یکدیگر را دیدار کنند در حالی که فرسودگی آن‌ها را در هم کوبیده و سنگ و خاک آنان را در کام خود فرو برده است». خطبه‌ی۲۲۶ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی.

«و پند گیرید از آن‌ها که گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟» سپس آنان را به گورهایشان سپردند، بی‌آنکه سوارکاران‌شان خوانند، و در قبرها فرود آوردند بی‌آنکه همسایگان‌شان نامند، از سطح زمین، قبرها، و از خاک کفن‌ها و از استخوان‌های پوسیده، همسایگانی پدید آمدند که هیچ خواننده‌ای را پاسخ نمی‌دهند و هیچ ستمی را باز نمی‌دارند و نه به نوحه گری توجهی دارند، نه از باران خوشحال و نه از قحط سالی نومید می‌گردند. گرد هم قرار دارند و تنهایند، همسایه‌ی یکدیگرند اما از هم دورند، فاصله‌ای با هم ندارند، ولی هیچ گاه به دیدار یکدیگر نمی‌روند. نزدیکان از هم دورند، بردبارانی هستند که کینه‌ها از دل آنان رفته، بیخبرانی که حسد در دلشان فرو مرده است. نه از زیان آن‌ها ترسی و نه به دفاع آن‌ها امیدی وجود دارد». خطبه‌ی۱۱۱ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی.

امام علی÷ وقتی که به همراه سپاهیانش از صفین برمی‌گشتند برای اثبات گذرا بودن خوشی دنیا چون به قبرستان پشت دروازه‌ی کوفه رسید، خطاب به مردگان درحالیکه سپاهیانش صدایش را می‌شنیدند چنین فرمود: «ای ساکنان خانه‌های وحشت زا و محله‌های خالی و گورهای تاریک، ای خفتگان در خاک، ای غریبان، ای تنها شدگان، ای وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پی شما روانیم و به شما خواهیم رسید؛ اما خانه‌هایتان، دیگران در آن سکونت گزیدند، و اما زنانتان، با دیگران ازدواج کردند و اموال شما درمیان دیگران تقسیم شد، این خبری است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید؟ [ سپس به اصحاب خود فرمود:] بدانید که اگر اجازه‌ی سخن گفتن داشتند شما را خبر می‌دادند که بهترین توشه تقواست». حکمت۱۳۰ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی

سؤالی که ممکن است در این خطبه به وجود‌اید این است که آیا امام با مردگان سخن گفت و مردگان سخنش را شنیدند و یا این عمل امام حالت نمادین برای بیدار باش کوفیان دارد، پاسخ به این سؤال را الله می‌داند.

به نظر من چه مردگان سخنان امام را شنیدند و چه نشنیدند فایده‌ای به حالشان نداشت چون موسم اختیارشان به سرآمده بود و فقط زندگان می‌توانستند از رهنمودهای علی مرتضی بهره جویند.

امام علی در حالی که آخرین لحظات عمر شریفشان را می‌گذراندند فرمودند: « من از همسایگان شما بودم که چند روزی در کنار شما زیستیم و به زودی از من جسدی بی‌روح و ساکن، پس از آن همه تلاش و خاموش پس از آن همه گفتار باقی نخواهد ماند پس باید سکوت من و بی‌حرکتی دست و پا و چشم و اندام من، مایه پند و اندرز شما گردد...» خطبه‌ی۱۴۹ نهج البلاغه، ترجمه‌ی دشتی.

امام علی در خطبه‌ی۲۲۴ نهج البلاغه می‌فرماید: «چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن می‌رود».