روح چیست؟
مشرکان زمان پیامبرصدربارهی روح به خیالبافی میپرداختند، و حتی گاهی سؤالاتی دربارهی روح از پیامبر میپرسیدند، پیامبرصکه هیچ گاه دربارهی مسائل عالم غیب از روی حدس و گمان صحبت نمیکرد، منتظر نزول وحی شد و در جواب این سؤال مشرکان، آیهی ذیل برقلب پیامبرصنازل شد.
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥﴾[الإسراء: ۸۵].«و تو را از حقیقت روح میپرسند، جواب ده که آگاهی به امر روح در اختیار پروردگارم است و اطلاعات انسانها در این باره اندک است».
با دقت در آیه متوجه میشویم که حتی پیامبرص از امر روح اطلاعات اندکی دارد، و امر خدا بر این قرار گرفته که از روح جز اندکی را برای انسانها آشکار نکند و پیامبرصجز این آیه چیزی در جواب مشرکان نگفت، و به خود اجازه نداد از پیش خود دربارهی روح داستان سرایی کند، پس چرا بعضی درباره روح آنچنان قطعی سخن میگویند که گویی سندی در دست دارند، آیا سخن قرآن را باید پذیرفت و یا کلام خیالی اینان درباره روح و احاطه آن بر انسانها؟!.
روح بعد از مرگ چه میکند؟
در قرآن آمده است.
﴿قُلۡ يَتَوَفَّىٰكُم مَّلَكُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِي وُكِّلَ بِكُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ تُرۡجَعُونَ ١١﴾[السجدة: ۱۱].«بگو که فرشتهی مأمور قبض روح، جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوی خدای خود بازگردانده میشوید».
﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾[فاطر: ۲۲].«تو آن کس را که در گورستان خفته نمیتوانی شنوا کنی».
در این آیات سوره فاطر تشبیه زیبایی به کار رفته است و انسانهای جاهل را به مردگان تشبیه کرده است که گویا هر دوی آنها چیزی نمیشوند و یا حداقل به همه انسانها در همه مکانها و زمانها احاطه ندارند.
در قرآن آمده است که نوح÷حتی زمانی که زنده بود بر اعمال پیروانش احاطه نداشت، ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ ١١٣﴾[الشعراء: ۱۱۲-۱۱۳]. «نوح گفت: برای من نیاز نیست که احوال و افعال پیروانم را بدانم، اگر اندیشمند هستید بدانید که حساب کار آنها جز بر پروردگار من نخواهد بود».
عیسی÷ نیز در گفتگویی که با خدا در رابطه با گمراهی مسیحیان دارد، خطاب به خداوند میفرماید:
﴿فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡ﴾[المائدة: ۱۱۷].«خداوندا، چون روح مرا پیش خود فرا خواندی تو خود نگهبان و ناظر اعمال آنان بودی».
این آیه و آیات دیگر انتهای سوره مائده نشان میدهد که عیسی÷بعد از قبض روح نگهبان و مسلط بر اعمال و کردار پیروانش نیست.
در حقیقت آنچه در رابطه با روح و احاطه روح مردگان بر انسانها و حضور آنها در هر مکان و هر زمان و شنیدن دعای بندگان خدا توسط آنها و داشتن قدرت مافوق بشری و اجابت دعا و ... همه توهمات و ساخته ذهن و خیالبافی عوام است، زیرا از روح جز آنچه در قرآن آمده است اطلاعی دیگر نداریم و در فصول قبلی نیز بیان شد که وظیفه پیامبر و پیامبران روشن کردن راه و راهنمایی مردم است و نه بخشیدن گناهان و دعا برای گنه کاران، هر چند که در طول زندگی بارها برای همه مؤمنان دعا میکردند ولی این وظیفه آنها نبود بلکه وظایف آنها مشخص و تعریف شده است.
به راستی آنها که به روح پیامبرصو بزرگان پناه میبرند، فلسفه بعثت پیامبران را نفهمیدهاند و عوض اینکه به سنت رسولصاهمیت بدهند به باورهای خرافی عوام و پدران خود ارزش قائل میشوند و نمیدانند که پیامبرصوکیل، نگهبان و حافظ مردم نیست و مسئولیت اعمال دیگران بر عهده ایشان نیست بلکه حتی گاهی دعای ایشان اجابت نمیشود و حتی در قیامت یکی از شاکیان خود ایشانند.
برای درک بهتر مطالب ذکر شده به سراغ آیات قرآن میرویم و قرآن را گواه خویش میگیریم.
﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا ٨٠﴾[النساء: ۸۰].«هر که از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده و هر که روی برتابد [حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان که به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان کنی] نفرستادیم».
در این آیه خداوند از ما میخواهد فرستادهاش را پیروی کنیم، ولی فرستادهاش را منع کرده که ما را مجبور کند وخطاب به پیامبرش میفرماید: ما تو را به نگهبانی آنها نفرستادیم. ﴿فَقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفۡسَكَ﴾[النساء: ۸۴]. «پس در راه خدا به جنگ برخیز. تو فقط به [وظایف و اعمال] خودت مکلّف میباشی».
[... تکلیفی بر تو نیست مگر اعمال خودت].
در این آیه متوجه میشویم که اگر ایمان بیاوریم به سود خودمان است و اگر همگی کافر شویم از بزرگی پیامبرصکه رهبر مسلمانان است چیزی کاسته نمیشود و به راستی هرچه کنی به خود کنی.
﴿فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ وَعَلَيۡنَا ٱلۡحِسَابُ﴾[الرعد: ۴۰].«جز این نیست که بر تو رساندن [پیام] است و بر ما حساب [آنان]».
در این آیه آمده است که پیامبرصمأمور ابلاغ است و مابقی حسابها و اینکه چه کسی ایمان میآورد یا نه و حسابرسی آنها، با خداست و به پیامبرصمربوط نمیشود.
شکایت پیامبرصاز قومش و شاید امتش به خاطر بیاعتنایی آنها به قرآن، ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠﴾[الفرقان: ۳۰]. «و پیامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند».
زمانی که پیامبرصاز قوم مشرکش به خاطر عدم توجه به قرآن شکایت میکند، آیا نباید احساس خطر کنیم که شاید پیامبرصدر دادگاهی که قاضیاش خداست از من مسلمان که مدعی پیروی از قرآنم به خاطر بدنام کردن قرآن و اسلام با رفتار ناشایستم شکایت کند و من آن روز در حالی که خدا بر من خشم گرفته و شاکی هم پیامبرصاست چه جوابی به خدا بدهم، آری پیامبرصاگر به قرآن عمل نکنیم شاید از ما شاکی شود، دراین صورت نه تنها پناهگاه ما نیست بلکه به خاطر بیتوجهی به قرآن از ما به درگاه خدا شکایت میکند و چگونه به روح پیامبرصو بزرگان باید پناه برد در حالی که از روح چیزی نمیدانیم و روح پیامبرصچگونه از ما دفع ضرر کرده سود میرساند در حالی که نمیتوانست خطرات زندگی پیامبرصرا دفع کند و در زندگی خاندان پیامبرصبعد از وفات مشکلات فراوان پیش آمد ولی روح پیامبرصبرای آنها کاری نکرد.