غمنامه
زمانیکه مولانا محی الدین بلوچستانی و مولانا نظر محمد دیدگاه -حفظهما الله- هجرت نمودند، و من به دیدار مولانا صاحب محی الدین جهت بیعت با ایشان رفتم، ایشان از من خواستند که قبل از دفاع از اهل سنت ایران، ابهامات علیه خودم را از خویش دور کنم، و از اینکه مدتها تحت هر شرائطی با عوامل رژیم ارتباط داشتم، از گذشتهها اظهار ندامت و از ملت شریفم تقاضای بخشش نمایم، بناءاً این غمنامه (توبهنامه) را نوشته و همان زمان (سال ۷۵) منتشر نمودم که شاید بدست برخی از مسلمین نرسیده، اینک در ابتداء رساله هذا مجدداً به نشر میرسد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذي لا يخفى عليه شيء في الأرض ولا في السماء وهو السميع العليم. قال تعالى:﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ ١٦٠﴾[البقرة: ۱۶۰]. قال النبيص: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ».
ملت مظلوم و بی دفاع اهل سنت، پدران، مادران، خواهران مسلمانم!.
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
عزت، سرافرازی و آزادی همه شما عزیزان را از درگاه ایزد منان خواسته و خواهانم، اینجانب مولوی موسی کرمپور، امام جمعه و جماعات مسجد شهید شده شیخ فیض مشهد، میخواهم برای اولین بار پرده از حقائق و اسراری بردارم که تا کنون توان بیان آنها را نداشتم.
خداوندا! خودت میدانى که هرگز راضی به خیانت نسبت به جامعهام نبوده و نخواهم بود، اما در آن حالتی که جز توکسی از دردم خبر نداشت چه میکردم؟
پروردگارا! تو شاهدی که اکنون برایم گوشهگیری وزندگی بیدرد سر امکان پذیر است، اما چه کنم که وجدان و ایمانم مرا آرام نمیگذارد.
بار الها! شاهد باش که رسوایی این دنیا را با جان و دل خریدم تا در میدان حشر، نزد تو و مرشد بزرگم، رسول اللهص، شرمنده و سر افکنده نباشم.
برادران و خواهران مسلمانم، شاید باور نکنید آنچه بر من گذشت، زبان را یارای گفتن نیست و قلم را توان نوشتن، تفصیلش در این چند سطر نمیگنجد، شاید کسی سؤال کند که چرا این همه بدبختیها را تحمل میکردی و به کسی چیزی نمیگفتی؟ در جواب باید عرض کنم که اولین تهدید دژخیمان اطلاعات این بود که نباید کسی چیزی بداند، اما با این حال چندین بار افراد مورد اعتماد را در جریان امر قرار دادم، متأسفانه به علت اختناق حاکم کسی نمیتوانست یاریام کند، لذا روز بروز بر مشکلاتم افزوده میشد. و در ثانی گاهی این مزدوران خون آشام اعمال و حرکاتی را مرتکب میشدند که انسان از بیان آن شرم دارد.
شاید بپرسید که چرا تن به این همه ذلت میدادی؟
باید اعتراف کنم که دشمن حیلهگر با برنامهریزیهای قبلی توانسته بود با بهرهبرداری سوء از من، به نکات ضعفی دست یابد که خود به خود محکوم به مرگ گردم، گویی رژیم از سال ۱۳۶۰ که برای اولین بار (در دوران طلبهای) در تربت جام مرا از منبر پایین آورد وروانه زندان نمود سرمایهگذاری خود را روی من شروع کرده بود، حتی در پاکستان هم دست از سرم بر نداشته، جاسوس ماهری را در لباس یک آواره عراقی در مدرسهای که در آن درس میخواندم فرستاده بودند و با اعتمادی که به وی کرده بودم مقدمهای برای بدبختیها و رنجهای بعدیام شد.
قسم به خدا از سال ۱۳۶۴ که از پاکستان بازگشتم تا سال ۱۳۶۸ که مسؤلیت امامت و خطابت مسجد شیخ فیض مشهد بنابر پیشنهاد علماء و اصرار حاجی قاضی تربت جام به من واگذار شد، و تا سال ۱۳۷۲ که مسجد مذکور شهید گردید (إنا لله وإنا إليه راجعون) اطلاعات هفتهای چند بار مرا احضار کرده، چشمهایم را میبستند، و چون سگهای هار بر سرم میریختند، شکنجههایی به من میچشاندند که بمجرد یادآوری آن تمام وجودم میلرزد.
تفصیل تمام این وقایع تلخ و قضایای مسجد شهید را در رسالهای تحت عنوان (آخرین فریاد مسجد شهید شده شیخ فیض) نوشتهام که متأسفانه به علت بعضی مصالح و پارهای مشکلات نتوانستم آن را منتشر کنم، از شما سروران عزیز استدعا دارم اولاً مرا در این امر مهم (بخصوص با ارسال اسناد مدارک مربوطه) یاری نمائید، تا برای همه ملل دنیا بیش از پیش ماهیت این حکومت ضد بشری و مظلومیت ملت شریف ایران بویژه اهل سنت هویدا گردد.
و ثانیاً رساله مذکور و این غمنامه را در اختیار برادران شیعه خود نیز قرار دهید، تا بدانند که بنام اهل بیت چه جنایتهایی انجام میگیرد، مطمئنم که هیچ شیعه با وجدانی راضی به این بدنامی نخواهد بود و تحمل چنین لکه ننگی را به دامن مکتب اهل بیت نخواهد داشت.
بد نیست بدانید که حکومت ظلم و جور، تروریستهای خود را در این اواخر به افغانستان اعزام داشته تا مرا از سر راهش بردارد، مبادا چهره کثیفش رسوا شود اما تا اکنون به لطف خداوند به این هدف شومش نرسیده مسئولین محترم هرات به موقع از این امر مطلع شده وتوطئه را خنثی نمودند، با این وجود خدا میداند که از حکومت تروریستی ایران ذرهای هراس ندارم و این آرزوی دیرینه من است که به درجه رفیع شهادت نایل آیم، و در حالی که در خونم غوطهور گردم لبخند زنان بگویم: «فزت ورب الكعبة» زیرا حد اقل به این امر یقین دارم که در میان آن همه ظلم و فشار، تمام تلاشهای خود را در جهت بیداری و وحدت ملت بزرگوارم بکار بستم اینکه خدمتی انجام دادهام یا نه، مفید بودهام یا مضر، قضاوتش با شما مردم مسلمان است.
و اما در باره شهادت مسجد سوگند یاد میکنم که با همه فشارها وشکنجههایی که بر من اعمال میشد هرگز حاضر نشدم نامه تخریب مسجد را امضاء کنم چنانچه حاکمان نیرنگ باز ادعائی دارند، در این زمینه مدارکی ازمن ارائه دهند، گرچه در آن شرایط حساس و خطیر در ایران، با زبان نمیتوانستم دردهایم را اظهار نمایم، اما قطرات اشکم بر منبر گواه و باز گوکننده درد و المی بود که از داخل مرا میسوزاند.
مطلب دیگر اینکه تصمیم گرفتم داستان غمانگیز جور و جفایی که سالها بر ملت شریف و عزیز اهل سنت گذشته و مرا نیز تحت الشعاع قرار داده بیان نمایم و به همه تقصیرات و گناهانی که تا کنون دانسته یا ندانسته نسبت به جامعه و برخی از برادران مسلمانم روا داشتهام اعتراف نموده و از پیشگاه خداوند متعال باز از مردم مسلمان شریف خویش تقاضای عفو و بخشش نمایم.
علماء بزرگوار، طلاب و دانشجویان رنج دیده و غیور، و سروران گرامیام اعم از مرد و زن، پیر و جوان! آگاه باشید که مظلوم بودم و مظلوم هستم. پروردگارا! آنچه بر سر من آمد بر سر هیچ انسانی در عالم نآید.
از همه شما میخواهم که پیام مظلومیت مرا به بقیه مسلمانان برسانید معاذ الله نمیگویم که معصوم بودم، در چنان شرائط دشوار و خطیر، و در زیر فشارها و شکنجههای رژیم سفاک، خدا گواه است که توان روحی را از من پس گرفتند تا جایی که ممکن بود حتی به پدرم خیانت نمایم. لذا اگر به هر یک از شما برادران و خواهران گرامی خیانت کردهام عاجزانه تقاضای عفو و بخشش دارم و از خداوند منان میخواهم که مرا توفیق جبران نصیب فرماید، تا با همکاری و رهنمائی شما مسلمانان دلسوز متعهد (بخصوص ارسال اسناد مدارک مربوطه) بتوانم حکومت ظلم و ستم را به دادگاههای بین المللی بکشانم، و آن روز دور نیست. إن شاء الله.
شاید دشمن مکار بخاطر جلوگیری از رسوائی خویش دست به اقدامات جنون آمیز و وحشیانهای بزند تا به اصطلاح، اعاده حیثیت کند و با ارائه یکسری مدارک ساخته و پرداخته، و بعضی که واقعاً تحت فشار و ارعاب از من گرفتند، برادران و خواهران مسلمانم را علیه من مظلوم تحریک نمایند به شما قول شرف و وجدان میدهم که إن شاء الله هر اقدام بعدی دشمن زبون بیپاسخ نخواهد ماند این حق مسلم هر انسان آزاد و مسلمان است چه دشمن بخواهد چه نخواهد اما بعنوان توصیه به کلیه کسانی که تا کنون آلت دست حیلهگران و مکاران نظام گردیدهاند، بویژه آقایان علماء اعم از شیعه و سنی سران طوائف و غیره، عرض میکنم که دشمن از شما بهره برداریهای ظالمانه و خائنانهای نموده، و بعضی را وادار به خیانتهایی کرده که از آن شرمندهاند.
لذا از شما میخواهم که از پیشگاه پروردگا ر و ملت خود تقاضای عفو بخشش نمائید، زیرا خداوند بخشنده و مهربان است، و بیش از این دست به دست دشمنان دین و وطن و ناموس ندهید، که ندامت فردا سودی ندارد و رسوایی امروز بهتر از عذاب آخرت است، درهای مغفرت و رحمت بیکران خداوند بسوی همه شما باز است خداوند بزرگ را سپاسگزارم که به من توفیق داد تا توبه امروز را بر رسوایی آخرت ترجیح دهم ﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ ١١﴾[الضحی: ۱۱].
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن».
بدون شک این از بزرگترین نعمتهایی است که پروردگار نصیبم کرده است. خدایا! همه کسانی را که تا کنون مرتکب چنین اشتباهاتی شدهاند از این نعمت بزرگ محروم نگردان! آمین.
مولوی موسی کرمپور (رحمه الله رحمت واسعه).
امام مسجد شهید شده شیخ فیض مشهد.
اکنون مهاجر در هرات افغانستان.
و سر انجام ایشان توسط عوامل پست و مجرم دولت ضد اسلامی ایران ترور شد و به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.
امیدواریم خداوند کریم ایشان را با نبی اکرمصو صحابه ابرار و اهل بیت اخیار محشور فرماید.