فصل ۲۸: آخرین حیله در ختم خاطره مسجد
پس از وقایعی که ذکر آنها شد، حکومت شیاطین آخرین حیله خود را برای خنثی نمودن رسوائی تخریب مسجد مسلمین و خاموش نمودن احساسات امت اسلامی و انحراف اذهان بکار برد، و آن انتشار شایعه بازسازی مجدد مسجد بود، راستی جریان این شایعه چگونه بوجود آمد؟ چهل و پنج یا پنجاه روز پس از شهادت مسجد، نامهای را اطلاعات از طرف دیوان عدالت اداری منتشر کرد، دال براینکه حکم شهرداری بر تخریب مسجد غیر قانونی بوده، و از لحظه صدور حکم مذکور که در مورخه ۱۶/۱۰/۷۲ بود بمدت ده روز باید موضوع تخریب رسماً منتفی و کار بناء مسجد از نو آغاز گردد. زمانیکه این نامه شیطانی منتشر شد، مسلمانان سادهلوح باور کردند که واقعاً دو مرتبه دارای مسجد خواهند شد، لذا بین خود شیرینی تقسیم نمودند خوشحالیها کردند، و عصر همان جمعه قرار گذاشتند که بروند روی زمین مسجد و نماز عصر را با جماعت آنجا ادا کنند غافل از اینکه این حیله و دامی جدید برای شناسائی و دستگیری بقایای کسانیکه هنوز در سدد بناء مجدد مسجد هستند، لذا بمجرد اینکه افراد در محل مسجد جمع شدند برای نماز و نماز را ادا کردند، بمجرد سلام دادن به راست و چپ که به یک معنی سلام به فرشتگان و مسلمین راست و چپ است به هر طرف که روکردند دژخیمان خفاشان و سگان حکومتی را دیدند که گرداگردشان را محاصره نموده بودند بناء همگی دستگیر و مدتها طعم عدالت دیوان عدالت اداری حکومت را چشیدند، و بعضیها هنوز هم میچشند، زمان انتشار نامه مذکور حیلهگرانه بود، درست زمانیکه کاروانهای حجاج بیت الله الحرام راهی سفر حج بودند، نامه مذکور منتشر شد تا مسلمانان سادهلوح ما خودشان خبر بازسازی مسجد را به تمام عالم اسلام و امت مسلمه برسانند و همینطور هم شد، و حتی بعضی هیئتهای خود فروخته را نیز با نامه مذکور ظاهرا اتفاقی و حقیقتا به طور رسمی به افغانستان و دیگر ممالک اسلامی فرستادند تا به کسانیکه احتمالا از واقعه تخریب ناراحت بودند بازسازی مسجد را تبریک بگویند، و حتی چند نفر از برادران خیرخواه من اما سادهلوح این قضیه را باور نمودند و مخفیانه پیش من آمدند که برگرد به ایران، هنوز که کسی از آمدن شما به افغانستان خبر نشده که من به آنها گفتم این یک حیله جدید است، حکومتی که این رسوایی را بخود خریده (اگرچه از اول هم آبرویی نزد متفکرین اسلامی و اکثر مسلمین نداشت) چطور امکان دارد ملتی مرده را که خود کشته با چنین واقعیتی خود زنده کند؟ یکی از نکات مرموز نامه مذکور، آن خطی که در فتوکپی بطور معکوس در زیر صفحه وجود دارد میباشد، که در آن نوشته شده (تاریخ شانزدهم اسفند هفتاد و دو به نشانی مراجعه گردید، و آقای نورالدین اللهیاری شناخته نگردید. اوراق بلا اقدام اعاده میگردد).
چطور امکان دارد مسجدی که همیشه حد اقل فقط ۵ نفر مسئول شبانه روزی داشت لحظه آمدن قاصد مذکور هیچ کس نبود تا نامه را به او بسپارد، اگر هم باور کنیم که آن روز وآن لحظه هیچ کس نبود، آیا زمان متوقف گردیده نمیشد لحظه و روز دیگری آن نامه را آورد؟ ثانیا نامه مذکور باید به شهرداری ابلاغ میشد که ظاهرا قضیه مسجد و شکایات ما از دست شهرداری بود (گرچه همه ما میدانستیم و میدانیم که شخص خامنهای، واعظ طبسی و همه دستگاه اطلاعات لعنت الله علیهم أجمعین طرف حساب مسجد بودند) نه اینکه نامه را به ما بدهند و آیا میتوان باور کرد که شهرداری از صدور چنین حکمی خبر نداشت؟ و در هر صورت حکومت شیاطین با این دسیسه و حیله برطومار مسجد شیخ فیض و احساسات مسلمین خاتمه بخشید، البته به گمان خود در حالیکه حدیث این ظلم و ستم و هزاران جنایت روزافزون دیگر از دفتر خاطرات ملتها و خصوصا ملت مظلوم ما هرگز محو نخواهد شد، و خود این حوادث تلخ ما را بسوی رهایی شتابانتر خواهد نمود، و آینده گواه من خواهد بود:
﴿وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِيزٖ ٢٠﴾[ابراهیم: ۲۰].