آخرین فریاد مسجد شیخ فیض محمد مشهد

فهرست کتاب

فصل ۱۹: دوران شعارنویسی و سنگ پرانی

فصل ۱۹: دوران شعارنویسی و سنگ پرانی

در طول دورانیکه مسائل به چنین وضعی جریان داشت شعارهای ضد مذهبی نوشتن هم روی دیوار مسجد و تمام کوچه‌های منتهی به مسجد بوسیله نیروهای اطلاعات و بسیج محل ادامه داشت، شعارهای از این قبیل: مرگ بر سنی، لعنت بر ابوبکر و عمر، مرگ بر سنی‌های آمریکائی و وهابی. نویسندگان کاملا شناسایی شدند به مقامات دولتی معرفی شدند اما همان افراد را شب دوم می‌دیدیم که شعارهای بدتری را می‌نوشتند، لذا ما چاره‌ای جز اینکه فقط شعارها را پاک کنیم یا خط بزنیم نداشتیم، یا روی شعار مرگ بر سنی می‌نوشتیم مرگ بر سلمان رشدی مرتد، در همین دوران چندین مرتبه سر نماز بودیم که با آجر به شیشه‌های مسجد زدند باعث مجروحیت نمازگزاران می‌شدند تا بیرون می‌رفتیم گریخته بودند حتی شبی گروهی از جماعت تبلیغی از پاکستان هم آنجا بودند که آجر پرت شده هم شیشه مسجد را شکست و نزدیک بود که به امیر جماعت تبلیغی اصابت کند، لذا ما تمام پنجره‌های مسجد را نرده آهنی کشیدیم، اما شعار نویسی همچنان ادامه داشت باز هم شکایت باز هم جواب نشنیدن، و اجبارا پاک کردن شعارها، مسجد دو مسیر داشت که ۹۰ در صد مردم از آن دو مسیر به مسجد می‌آمدند، یکی از خیابان خسروی و دیگری خیابان گنبد سبز یا خاکی روز جمعه سر هر دو کوچه بسیجی‌های محل تور والبیال می‌زدند و توپ بازی می‌کردند عمدا توپ را به نمازگزارن می‌زدند و عذر خواهی مسخره‌ای هم می‌کردند، از دست این دو دسته هم شکایت‌های شد اما که شنید؟! و این توپ بازی درست تا لحظه شروع نماز فرض جمعه ادامه داشت و سپس تعطیل می‌شد همین حکومت با همین عملکرد در حق اهل سنت این عربده و ابوسنیاه و افلسطیناه وا.....وا.... می‌کشد و مسلمین عالم هم از یک رنگی خود باور می‌کنند. لعنت خدا بر ضالمان دروغگو.

در خلال تمام این اتفاقات و بحران‌ها اتفاقات کوچک و بزرگ دیگر نیز افتاد که از شمارش بیرون است مثل بازداشت نمازگزارن، شب هنگام و بعد از ساعت‌ها بازجوئی، آقا ببخشید سوء تفاهمی پیش آمده، تعهد گرفتن از دانشجویان داخلی و حتی خارجی که به مسجد نیایند، حملات شبانه، شکستن قفل‌ها و دزدیدن حتی درب‌های وضوخانه‌های مسجد جدید، و هزاران تَرفَند دیگر که از حد و حساب بیرون است، و گواهان زیادی وجود دارد، و فرستادن جاسوسانی که کارکشته بودند امثال شهلائی نام و میرزائی و قمی‌نام و صدها روباه مکار دیگر که هفته‌ها و ماه‌ها در مسجد نشسته و استراق سمع می‌کردند و حتی نصب میکروفن‌های سری در مسجد و دفتر امام جمعه مسجد که بعدها معلوم شد و کنترل مستقیم تلفن و...

صدها چیز دیگر که اصلا تصورش برای دنیای آزاد مشکل است که جامعه اهل سنت ایران در چه دورانی زندگی می‌کنند؟ در دوران ماقبل تاریخ؟! یا دوران بربرها و یا قرون وسطی در اروپا؟! در چه دورانی؟ بهر حال تمام این مسائل برسر مسجد مظلوم و بی‌کس شیخ فیض می‌آمد و حکومت عربده مسجد بابری را سر می‌داد وشخصیت‌های اسلامی هم از کشورهای اسلامی به پای بوس دجالان ایران می‌آمدند و خطبه فدایتان شویم می‌خواندند و هر چه زمان می‌گذشت مشکلات را بیشتر می‌کردند به نحویکه هیئت نظار مسجد هم دیگر خسته شده بودند و حتی حاضر به تشکیل جلسه نبودند تا اینکه رفسنجانی به مناطق اهل سنت در خراسان آمد. (در ضمن ضرب المثلی هست که اهل سنت خراسان می‌گویند هر که در مناطق اهل سنت در خراسان بیاید حتما سرنگون می‌شود از قدرت) بدلیل اینکه شاه ایران آخرین سفرش به مناطق اهل سنت در خراسان بود، بنی صدر هم همینطور، به رفسنجانی هم می‌گفتند که آخر دوران زمام داری او است، تا اندازه‌ای هم راست شد، گرچه رفسنجانی سقوط مطلق نکرد اما بمجرد اینکه از این سفر برگشت و در مصاحبه از خوبی‌های اهل سنت گفت محرومیت‌شان و اینکه تصور ما از اهل سنت تا کنون اشتباه بوده، (یعنی مسئولین مناطق اهل سنت چهره اهل سنت را درست برای ما ترسیم نکرده‌اند) دیدیم که پس از اظهار این مسائل قدرت سیاسی رفسنجانی که شخص شماره یک در ایران بود ضعیف شد و کم کم کنار زده شد و حتی برادرش را از ریاست صدا و سیما برکنار کردند در کابینه او تغییراتی بر خلافش بوجود آوردند و برنامه پنج ساله دومش را عقیم گذاشتند و حتی ضرب‌المثل دومی نیز بین علماء اهل سنت در ایران رواج دارد مبنی بر اینکه از هر مسئولیکه ناراحت هستید و به مردم ستم می‌کند اگر خواستید که او را بردارند فقط در منبرها از او تعریف کنید که فلان مسؤل چنین و چنان است به برادران اهل سنت خود خیلی رسیدگی می‌کند، آنوقت خواهید دید که ظرف یک هفته تا ده روز او را از آنجا منتقل می‌کنند، اگر باور ندارید شما در کشورهای اسلامی هم امتحان کنید نامه‌های تمجید از سرکنسولگریهای ایران به وزارت خارجه ایرانی بفرستید تا متوجه شوید که مرز عداوت این حکومت با اهل سنت چقدر است؟ چون از نزدیکی افراد به اهل سنت بی‌نهایت وحشت دارند که مبادا پی به حقائق مذهب اهل سنت ببرند و آنوقت دروغ‌های‌شان افشا و برملا شود، بهرحال قبل از آمدن رئیس جمهور به مناطق مرزی اهل سنت در خراسان هشدار دادند که هیچ‌گونه نامه‌ای شکایت‌آمیز از مسؤلین خصوصا در رابطه با مسجد شیخ فیض به رئیس جمهور ندهند، با وجود این تهدیدات، نامه‌ها و طومارها نوشته شد و بدست خود رئیس جمهور داده شد حتی بدست همراهانش داده شد ولی باز هم پاسخی و جوابی دریافت نکردیم.