تخريب علماء، تخريب مذهب، و تخريب امت
یکی دیگر از سیاستهای شیطانی حکومت این بود که گناه تخریب را متوجه علمای اهل سنت کند، اولا همان نامهای را که در ابتدا گفتم که به امضاء برخی دین فروشان رسانده بود بصورت فتوکپیهای سیاه که درست تشخیص داده نمیشد از طریق نفوذیهای خود، در اختیارمردم قرار داده، و بجای امضای مثلا کریمدادی نام کرمپور را بردند، یعنی تمام کسانی که نامه تخریب را امضاء نکرده بودند، متهم به امضاء شدند و در میان مردم مورد نفرت قرار گرفتند، دوم اینکه به تمام کسانیکه بازداشت کرده بودند امضاهائی را بدون متن موضوع کاغذ دارای امضاء نشان داده بودند و گفته بودند که تمام علماء شما به تخریب مسجد امضاء دادهاند شما چرا مخالفت میکنید؟ حتی گفته بودند که امام جمعه مسجد حقوق بگیر ما بوده و لیستهای حقوق را با امضاء من نشان داده بودند معاذ الله؟ و گفته بودند که او با اطلاع از جریان به پاکستان رفته و پول مسجد را هم گرفته، جوانان ساده لوح ما که تاکنون فوت و فن و حیلهگری و دروغگوئی سازمانهای جاسوسی را ندیدهاند و هیچ اطلاعی هم ندارند فکر میکنند که هرچه میشنیدند راست است و متاسفانه باور میکنند، آخر حکومتی که به شخصیتی مثل دکتر مظفریان با شصت سال سن و با داشتن هزاران شاگرد و دانش آموز شیرازی، اتهام لواط زد و اعدامش کرد و مسجدش را تخریب نمود، حکومتی که دین و قرآن را تحریف میکند، آنوقت درباره یک عالم سنی که وجودش برایشان خطرساز است چه خواهد کرد؟ جامعه اهل سنت مسلمان من! اگر من هوادار حکومت میبودم و یا منفعتی برایش میداشتم بخدا قسم مسجد را تخریب نمیکردند، چون خائنین واقعی که بزودی چهره خبیث آنها روی فرصت ان شاء الله افشا خواهد شد نقابهایشان کنار زده خواهد شد و اکنون نامی از آنها برده نمیشود و در صدر مجلس هم مینشینند، چرا از آنها نامی برده نمیشود، اما من که برای داستگاه دیکتاتوری مضر بودم آنچنان ضربه خوردم که مجبور به آوارگی و هجرت برای انتقام شدم شاید بپرسید که چرا و چگونه در آن موقعیت حساس به پاکستان رفتم؟
جوابش را مفصل برایتان مینویسم، بهرحال حکومت شیاطین همراه با تخریب مسجد علماء را نیز تخریب کردند، تا هم خشم مردم از حکومت متوجه علماء شود و هم جامعه کسی را نبیند که گرد او جمع شوند، مثل اینکه دیواری را بشکنند و گلهای را متلاشی کنند، آنوقت شبانش را نیز مجروح کنند تا نتواند گله را جمع کند و از حمله گرگها حراستشان کند. و یا اینکه پدر کسی را بکشند و بچهاش را متهم بقتلش کنند، چقدر سخت است که چهارده سال صادقانه در عزا و شادی مردم اشک بریزی و آنگاه به یکباره آن هم از زبان دشمن، مردمش حرفی را علیه او باور کنند شناخت چهارده ساله را فراموش ... خدایا چقدر سخت است.
چرا با تخریب مسجد علماء نیز تخریب شدند؟!، با تخریب علماء امت نیز از درون متلاشی شد و تنفر از مذهب نیز پیامد این قضایا بوده و هست، پس از اینکه نامه منع تخریب در اختیار بعضی قرار گرفت نامه تخریب را هم دیدند، آنگاه متوجه شدند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدند بخاطر خوش باوری خویش، اما دیگر خیلی دیر شده بود و حکومت به مقصدش رسیده بود، اما آنهائی را که بازداشت کرده بودند آنچنان شستشوی مغزی داده بودند که تاکنون هم فکر میکنند که تمام علماء، و امام جمعه مسجد، واقعا اجازه تخریب مسجد را داده بودند، باید گفت: برادان! آیا رأی عالم سنی در ایران آنقدر با ارزش است که حکومت قانون خود را موکول به رای روحانی سنی کند؟ در کشوریکه مذهب سنی نه تنها ارزش ندارد بلکه جرم به حساب میآید، آن وقت فتوی عالم سنی چنین اهمیتی دارد؟ اگر واقعاً چنین بود که تمام بزرگان علمای اهل سنت فتوی حرمت تخریب را صادر کردند کسی گوش نکرد اما فتوای دیوانه یا مجهولی مثل شیخ پربز.... برای حکومت سند میشود تا مسجد تاریخی را تخریب کند؟ کدام عقل سلیم باور خواهد کرد؟ آخر علماء اهل سنت در حد توان خود فشارهای حکومت را تحمل کردند.