فصل ۲۳: باز هم علماء سپر بلا و چماق حکومت
از آنجائیکه جامعه اهل سنت به این جنایت معترض بودند، لذا تمامی مغازههای خود را تعطیل کرده بودند، حکومت اولا شب ساعت یازده و نیم تمام علماء را در مراکز فرمانداریها فراخوانده بود، و از آنها امضاء گرفته بود که هر کس فردا مغازه خود را باز نکند ضد انقلاب است، و مغازهاش به زور باز و اموالش غارت میشود. همان شب این نامه پشت شیشه تمام مغازهها نصب شده بود، نامه دومیکه از آقایان علماء گرفتند، پس از جمعه تخریب مسجد تظاهرات مردم به این مضمون که: کسانیکه در تظاهرات شرکت کردند همه اشرار و ضد انقلاب بودند و تظاهرات را محکوم کردند، نامه سوم که فقط در مشهد به امضاء برخی خود فروختگان رسانده بودند به این مضمون که: قضایای مسجد شیخ فیض هیچ ربطی به مولوی عبدالحمید در زاهدان ندارد. بدینگونه هم علماء را با مردم درگیر کردند، همان سیاست تفرقه افکن خود را به پیش بردند و بعد از همین نامه بود که استاندار خراسان در اجتماع ائمه جمعه و جماعات استان، مولوی عبدالحمید را، عبدالحمید مزدور و وابسته به وهابیت و سپاه صحابه نامیده، و در روزنامه خراسان مورخه ۲۵/۲/۷۲ صفحه آخر چاپ شد، گفت: علمای ما در خراسان همه حنفی هستند و مورد تائید نظام میباشند، جریانات وابسته به عبدالحمید را نمیگذاریم در خراسان بوجود آید، و درست در همین موقع، طرح اجازه تیراندازی به نیروهای انتظامی در برابر هر نوع شورش در مجلس ضد مردمی و انتصابی مطرح شد و تصویب گردید، گرچه در روزنامههای کیهان، همشهری، اطلاعات، اصلا وجود مسجد و یا تخریب مسجد انکار شده بود، خوشبختانه، استاندار خراسان یا از روی عمد و یا حماقت برای اولین بار اعتراف به تخریب مسجد کرد.