احوال پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حج

فهرست کتاب

ﻫ- نیکی و احسان پیامبر اکرمصبه مردم:

ﻫ- نیکی و احسان پیامبر اکرمصبه مردم:

هرگاه انسان به لذت‌های دنیا و عیش و عشرت آن بی‌تفاوت شده و آن را حقیر بشمارد، دیگر هرگز احساس ناراحتی، رنج و مشقت نکرده در قلبش کینه و کدورتی در مقابل هیچ انسانی جا نمی‌گیرد، وجود این خصلت نیک در انسان‌ها باعث برچیدن همه دشمنی، کینه و کدورت‌ها از جامعه شده، صفا و صمیمیت، محبت و دوستی خالص و بی‌آلایشی جایگزین آن می‌گردد. خداوندأ نفس بشری را بر حب احسان و نیکی، و دوستی با انسان‌های نیک و احسانگر سرشت نموده است، و چنین مردمان مقام، منزلت و ارزش زیادی میان افراد جامعه داشته و سخنان‌شان همیشه مورد پذیرش همه قرار می‌گیرد، خداوندأ می‌فرماید: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ[فصلت: ۳۴].

«به شیوه‌ای که نیکوتر است -بدی بدکار را- دفع کن، اگر این شیوه را در اخلاق و تعامل با دیگران در پیش‌گیری - بناگاه کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی مهربان است». یعنی: اگر با همچو روش نیکو، بدی را دفع کنی، دشمن کینه‌توز برایت مانند دوستی دلسوز می‌شود.

اگر در زندگی پیامبر اکرمصدقت نماییم، بدرستی در خواهیم یافت که آنحضرتصزندگی خویش را بین زهد واقعی، و کمال احسان و نیکی عیار نموده بودند، درحالی که دو تا سه ماه می‌گذشت ولی آتشی در هیچ یک از خانه‌های پیامبر خداصروشن نمی‌شد، غذای‌شان خرما وآب می‌بود [۳٩۱]. آنحضرتصبیشتر از هرکسی سخاوت و دل و دست باز داشتند [۳٩۲]. جود و کرمی داشتند که توانایی آن در احدی نبود، و همچو کسی که از فقر نمی‌هراسد، بخشش می‌کردند [۳٩۳]. ایشانصمی‌فرمودند: «اگر من مثل کوه احد طلا می‌داشتم، خوش می‌بودم که سه شب بر من نگذرد و از آن چیزی نزدم باقی نمانده باشد، جز چیزی را که برای قرض نگهداری کنم» [۳٩۴]. اینگونه زهد و بی‌میلی ایشان با دنیا و متاع آن بخاطری بود که علاقه و محبت‌شان با خداوندأ بی‌حد زیاد بود، چون خویش را بمنظور رضا و خوشنودی اللهأ فارغ نموده بودند، از عیش و عشرت دنیا دست کشیدند، تا آنکه همه دنیا در نزد ایشان برابر با یک بال پشه هم، ارزش و اهمیتی نداشت.

در موسم حج نیز احسان آنحضرتصباوجود اینکه قیادت و رهبری امت را بدوش داشتند، قابل شمارش نبوده در هرگوشه این مراسم بزرگ، نمونه و مثال‌های بارز و برجسته از احسان و نیکی آنحضرتصهوید است. چون گنجایش ذکر کلیه نمونه‌های احسان، خوبی و مهربانی ایشان در اینجا نیست، لذا بطور فشرده چند حالت را ذکر می‌نماییم:

*- آنحضرتصدر میقاتگاه مدینه، یکروز کامل انتظار کسانی ماندند که می‌خواستند با ایشان به حج بروند، ولی در رسیدن به مدینه تأخیر کرده بودند [۳٩۵].

*- پیامبر اکرمصبیشتر از هر زمانی در موسم حج بذل و عطا نمودند، ایشانصصد شتر را، اعم از گوشت، پوست، و پوشش زیر پالان آن‌ها را بر فقرا و مساکین تقسیم نمودند [۳٩۶]. همچنان در چند موضعی دیگر بر مردم صدقه و خیرات دادند [۳٩٧].

*- ایشانصدر این موسم بخاطر شادمانی و تسلیت خاطر یاران‌شان، خواهشات و آرزوهای آنان را بر آورده می‌نمود [۳٩۸].

*- همچنان مهربانی و شفقت ایشانصبر اسامه بن زیدس و فضل بن عباسب بود، که هنگام انتقال میان عرفات و مزدلفه و منا آن‌ها را بر شترشان سوار کردند [۳٩٩].

*- آنحضرتصدر خطبه‌های‌شان در مورد ناتوانان و ضعیفان سفارش می‌نمودند تا در مورد تعلیم و دانش آن‌ها توجه گردد و با آنان از آسانی و ملایمت کار گرفته و در توجیه و ارشاد آن‌ها امور سهل و آسان بازگو شود [۴۰۰].

*- آنحضرتصدر مورد امت‌شان نگران بودند، و در دعای‌شان به خداوندأ اصرار و زاری می‌نمودند تا امت اسلام از عذاب خداوندأ در امان بمانند، ایشانصدر دعاهای شب عرفه، و در مزدلفه، پیوسته اصرار می‌ورزیدند تا امت‌شان رستگارگردد، و هنگامی که شخصی از ایشان طلب دعا کرد، آنحضرتصهمه را در دعای‌شان شریک نموده فرمودند: «خداوندأ همه‌تان را ببخشد» [۴۰۱].

*- همچنان آنحضرتصدر تبلیغ رسالت الهی تلاش می‌ورزیدند تا سخنان‌شان واضح، بی‌تکلف و رسا باشد، و اگر موضوعی مهم می‌بود، آن را چند بار تکرار می‌نمودند [۴۰۲].

*- ایشانصسعی می‌ورزیدند تا یاران‌شان را از فتنه‌ها بدور نگهدارند و از اموریکه سبب اتهام و یا گمان بد بر آن‌ها می‌شد دوری جویند، بطور مثال: ایشانصگردن فضل بن عباسب را هنگام نظر بسوی زن خثعمی تاب دادند، و وقتیکه عباسس سبب آن را پرسید، فرمودند: «دختر و پسر جوان را دیدم -که بسوی همدیگر نگاه می‌کردند- و از شر شیطان در مورد‌شان نگران شدم [۴۰۳]. چنانکه آنحضرتصدر مسجد خیف نماز جماعت ادا می‌نمودند که دو جوانی وارد مسجد شدند، چون نماز را در خانه‌های‌شان خوانده بودند، در آخر مسجد نشستند و در جماعت اشتراک نکردند، ایشانصبه آندو فرمودند: «اینچنین نکنید، هرگاه نماز خوانده و وارد مسجد شدید پس با جماعت نیز نماز بخوانید، زیرا پاداش نماز نافله برایتان نوشته می‌شود» [۴۰۴].

پس اگر آرزو و امید کسب رضا و خوشنودی و فضل و کرم پروردگار را در دل می‌پرورانی، اخلاق خویش را موافق اخلاق رسول اکرمص، و کردار خویش را موافق با کردار آنحضرتصگردان، و بر ناتوانان و مستمندان و محتاجان در این موسم با فضیلت، نظر به وسع و توانت از مال، مصارف حج، علم و هر چیزی که باعث تقویت روحی و جسمی آنان می‌گردد دریغ مورز، زیرا خداوندأ نیکوکاران و احسانگران را دوست می‌دارد، طوری که فرموده است: ﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ[البقرة: ۱٩۵].

«و نیکی کنید -با انفاق مال و غیر آن- که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد». همچنان فرموده است: ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ ٦٠[الرحمن: ۶۰]. «مگر پاداش احسان جز احسان است؟».

و اگر امیدوار آن هستی که خداوندأ حج ترا بپذیرد و گناهانت را ببخشاید، و بهشت برینش را نصیبت گرداند، پس به خوار و مسکین طعام بده، و خود را با اخلاق و آداب نبوی مزین و آراسته گردان، زیرا کسی که فرموده است که «حج مقبول و پذیرفته شده مکافاتی جز بهشت ندارد» [۴۰۵]، همان کس (پیامبر بزرگ اسلامص) است که در پاسخ به مردیکه از نیکی در حج پرسید فرمودند: «نیکی در این روز‌های خجسته طعام دادن و سخن خوش و نیک می‌باشد» [۴۰۶].

[۳٩۱] صحیح بخاری:۲۵۶٧. اگر پیامبرصزیب و زینت و مال و متاع دنیا را می‌خواستند، خداوندأبه ایشان آن را مهیا می‌ساخت، ولی آنحضرتصمی‌دانستند که زندگی دنیا بی‌ارزش بوده و زندگی واقعی همانا زندگی آخرت است، لذا به دنیا و متاع آن بی‌میل بودند (مترجم). [۳٩۲] صحیح بخاری: ۶. [۳٩۳] صحیح مسلم: ۲۳۱۲. [۳٩۴] متفق علیه. [۳٩۵] صحیح بخاری: ۱۵۵۱، سیرت نبی از ابن کثیر: ۴/ ۲۱۵ ، زاد الـمعاد: ۲/ ۱۰۲. [۳٩۶] صحیح مسلم: ۱۳۱٧. [۳٩٧] صحیح مسلم: ۱۶٧٩، سنن ابی داود: ۱۶۳۳، با تصحیح البانی: ۱۴۳۸. [۳٩۸] نگاه: صحیح بخاری: ۱۵۱۸، ۱۶۸۰، مسند احمد: ۱۵٩٧۲، با اسناد حسن و ۲٧۲٩۰، و هیثمی فرموده: هیچ یک از راویان این حدیث تجریح و یا تعدیل نشده‌اند. مجمع الزواید: ۳/ ۲۶۱. [۳٩٩] صحیح بخاری: ۱۵۴۴. [۴۰۰] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۴۰۱] مسند احمد: ۱۵٩٧۲، حدیث حسن است. [۴۰۲] جامع ترمذی: ۶۱۶، با تصحیح البانی: ۵۱۲، و مسند احمد: ۱۸٩۸٩، با سند صحیح. [۴۰۳] جامع ترمذی: ۸۸۵، حدیث حسن صحیح است، با تحسین البانی: ٧۰٧. [۴۰۴] جامع ترمذی: ۲۱٩، حدیث حسن صحیح است، با تصحیح البانی: ۱۸۱. [۴۰۵] متفق علیه. [۴۰۶] مستدرک حاکم: ۱/۶۵۸، هیثمی آن را در مجمع الزوايد حسن خوانده: ۳/۲۰٧، و البانی در صحيح الجامع نیز حسن خوانده است: ۲۸۱٩.