۴- پرورش امت بر پیروی شریعت و فراگیری احکام آن از یک مصدر
اسلام یعنی تسلیم شدن عام و تام همراه با خواری و ذلت به پروردگار جهانیان، و گردن نهادن به همه دساتیر و فرامین و ارشادات پیامبر اکرمصمیباشد، و هیچ کسی بر آن ثابت قدم و استوار نخواهد ماند تا آنکه به قوانین و مقررات و فرامینی که از جانب خداوندأ نازل گردیده، پایبند و تسلیم و از صمیم قلب، در ظاهر و باطن به آن منقاد و تابع نباشد، و هرگز بر چیزی از امور دین خوردهگیری و اعتراض ننماید [۲٩٩]. طوری که خداوندأ فرموده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«چنین نیست که منافقان میپندارند، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا آن که ترا در آنچه میانشان مایه اختلاف است داور گردانند و آنگاه درآنچه داوری کردی، هیچ دلتنگی در خود نیابند و تسلیم شوند –در ظاهر و باطن- به تسلیم شدنی». چنانکه آنحضرتص نیز فرمودهاند: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، یکی از شما ایمان نمیآورد تا آن که هوس و خواستهاش پیرو آن چیزی باشد که من آوردهام» [۳۰۰]. امام شافعی/ فرموده است: «مسلمانان اتفاق نظر بر آن دارند که اگر سنت پیامبر خداص برای کسی ثابت و واضح شد، بر چنین شخصی جایز نیست که فرموده آنحضرتص را در برابر قول کسی دیگر بگذارد» [۳۰۱].
حج علامت گردن نهادن بنده به پروردگارش، و مدرسه بزرگ تربیتی و ایمانی است که بنده در آن خویشتن را به خداوند یکتا تسلیم نموده، درسهای متنوع و پندهای مؤثری که دلها را زنده میکند و ایمان را پرورش و تقویت و رونق میبخشد، در آن میآموزد. پیامبر اکرمص در این کنفرانس بزرگ مسلمانان، یاران خود را بر پیروی واقعی و صادقانه خویش تربیت نموده و در نفسهایشان لزوم پایبندی به سنت و طریقت خویشصرا غرس نمودند، جابرس حال را چنین وصف میکند: «پیامبر خداصدر میان ما بودند، قرآن بالایشان نازل میشد و ایشانص تفسیر آن را میدانستند و چیزی که به آن عمل میکردند، ما هم به آن عمل میکردیم» [۳۰۲]. اینگونه تربیت بزرگ و آموزش سترگ بود که دیری نگذشت که درختان پرفیضی که آنحضرتصبا دست مبارکشان غرس نموده بودند، ثمر و میوه آن رسیدن گرفت و هنگام چیدن آن فرا رسید، ما به طورنمونه به بعضی از مواقف این راد مردان تاریخ که در مدرسه نبوت پرورش یافته بودند اشاره مینماییم:
*- هنگامی که عمر فاروقس نزدیک حجرالاسود آمد تا آن را ببوسد، فرمود: «من میدانم که توسنگی هستی که نه ضرر رسانده میتوانی و نه فایده، و اگر پیامبر خداص را ندیده بودم که ترا میبوسیدند، ترا نمیبوسیدم» [۳۰۳]. همچنان در موضع دیگری فرمود: «اکنون چه لازم است که رمل نماییم؟ -دویدن آرام درسه دور اول طواف را رمل گویند-اینکار فقط جهت اظهار قوت برای مشرکین بود، اکنون خداوندأ آنها را از بین برده است، بعد از آن فرمود: رمل چیزی است که پیامبر خداص انجام دادهاند، از این جهت نمیخواهیم آن را ترک نماییم» [۳۰۴].
و در روایتی دیگر چنین فرمود: «آری، و سوگند به خداوندأ آن چیزی را که پیامبر خداص انجام دادهاند ترک نمینماییم» [۳۰۵].
*- علیس با خلیفه مسلمین عثمانس بر موضوع حج تمتع مخالفت نمود، زیرا عثمانس از جمع بین عمره وحج نهی نموده بود، چون علیس این نهی را دید، حج و عمره را با هم نیت نمود، عثمانس فرمود: «من از اینکار منع مینمایم و تو آن را انجام میدهی؟! علیس فرموده: سنت پیامبر خداصرا به گفته هیچ کسی ترک نخواهم کرد» [۳۰۶].
*- همچنان عبدالله پسر عمرب هنگامی که میخواست حجرالاسود را لمس نماید میفرمود: «اللَّهُمَّ إِيمَانًا بِكَ وَتَصْدِيقًا بِكِتَابِكَ وَاتِّبَاعًا لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ ج» [۳۰٧].
«خداوندا! از روی ایمان بتو، و تصدیق کتاب تو، و به پیروی از سنت پیامبرتص». وی از وقتی که پیامبر خداص را دید که حجر الاسود را بوسه و رکن یمانی را لمس میکنند، بوسه زدن حجر الاسود و لمس رکن یمانی را در وقت ازدحام و در غیر ازدحام ترک نکرده است [۳۰۸]. مجاهد/میفرماید: «باری عبدالله ابن عمرس را دیدم که در وقت ازدحام مردم، میخواست حجرالاسود را بوسه زند، بینیاش چنان کج شد گویی که شکست، و از دو سوراخ بینیاش خون جاری شد» [۳۰٩]. و هنگامی که مردی درباره لمس کردن حجرالاسود از عبدالله بن عمرب پرسید فرمود: من پیامبر خداص را دیدم که حجرالاسود را لمس نموده و بوسیدند، آن شخص گفت: حتی اگر ازدحام هم باشد، و به سبب لمس نمودن حجرالاسود لگدمال هم شوم؟! ابن عمرب فرمود: «اگر چنین شدم، و یا چنان شدم، را در یمن بینداز، (سوال کننده از یمن بود) من برای تو میگویم که پیامبر خداص را دیدم که حجرالاسود را لمس نموده و بوسیدند» [۳۱۰]. و در جواب به شخصی که درباره نیت عمره سپس حج کردن پرسید (حج تمتع) فرمود: اینکار درست و جایز است، مرد گفت: پدرت از اینکار منع میکرد، عبدالله بن عمرب فرمود: تو برایم بگو: از کاری که پدرم منع نموده ولی پیامبر خداصآن را انجام داده باشد، امر پیامبر خداصمقدم است یا امر پدرم؟ مرد گفت: بدیهی است که امر پیامبر خداصمقدمتر است، عبدالله بن عمرب فرمود: «آنحضرتصچنین انجام داده بودند» [۳۱۱].
همچنان شخصی دیگر به ابن عمرب گفت: ابن عباسبمی فرماید: بر خانه کعبه طواف منما تا آنکه به موقف (عرفه) نیایی، ابن عمرب فرمود: «پیامبر خداصپیش از اینکه به موقف (عرفات) بروند، خانه کعبه را طواف نمودند، پس اگر در سخنت صادق هستی، پیروی پیامبر خداصبر تو مقدم و اولیتر است یا سخن ابن عباس» [۳۱۲]. دانشمند بزرگ و ترجمان قرآن عبدالله بن عباسب هنگامی که معاویهس را دید که هر چهار گوشه کعبه را لمس میکند پرسید: «این دو رکن دیگر را که پیامبر خداصلمس نکردهاند تو چرا لمس مینمایی؟!» معاویهس جواب داد: هیچ گوشه از کعبه را نباید مهجور گذاشت، ابن عباسب فرمود: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾[الأحزاب: ۲۱].
«به راستی که برای شما و برای کسی که به خداوندأ و روز آخرت امید (و ایمان) دارد و خداوند را بسیار یاد میکند در (پیروی از) رسول خدا سرمشق نیکویی است». معاویهس فرمود: «راست گفتی» [۳۱۳]. همچنان ابن عباسب حج تمتع را بهتر میدانست، روزی بوی گفته شد: ابوبکر صدیقس و عمر فاروقس اینکار را نکردهاند، وی فرمود: «بخداوند سوگند! فرود آمدن عذاب خداوند را بر شما انتظار دارم، من از راه و روش پیامبر خداص بشما صحبت مینمایم و شما از ابوبکر و عمر برایم حرف میزنید؟!» [۳۱۴].
نمونه و مثالهای زیادی از تربیت و پرورش پیامبر خداصبه یارانشان موجود است که آنها را بر پیروی مطلق خویش، و مرجع قرار دادن ایشان در همه امور متعلق به دین، و فراگرفتن وحی الهی از آنحضرتصآموزش دادهاند، که به برجستهترین آن اشاره مینماییم:
*- پیامبر اکرمصدر چندین موضع از حجاج خواستار پیروی و اقتدای تام به ایشانصشده و در این راستا آنها را ترغیب و تشویق نمودند، و خاطرنشان نمودند که شاید این آخرین حج ایشان باشد، از اینرو چند بار این عبارت را تکرار نمودند: «مناسکتان را باید از من بیاموزید، زیرا من نمیدانم شاید بعد از این حج دیگر حجی نکنم» [۳۱۵].
*- همچنان آنحضرتص در خطبه روز عرفه مردم را به پیروی وچنگ زدن به قرآن کریم تشویق نمودند و بیان داشتند که یگانه راه نجات از گمراهی و هلاکت همانا کتاب پروردگار میباشد، چنانکه فرمودند: «همانا من درمیان شما چیزی را گذاشتم که هرگاه به آن چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خدا» [۳۱۶].
*- پیامبر اکرمص در این حج به امت هشدار شدید در مورد بدعت و نوآوری در دین و هوسرانی دادند، درحالی که بر شترشان در عرفات سوار بودند چنین فرمودند: «آگاه باشید: من قبل از شما برحوض حاضر میشوم و شما را مشاهده میکنم و همانا من بر سایر امتها به زیادی شما افزونی و افتخار مینمایم، پس مرا روی سیاه نسازید، و آگاه باشید که من مردمانی را -از دوزخ- میرهانم، و کسانی از میان وارد شدگان ربوده میشوند، من میگویم: ای پروردگار! آنها یارانم -از امت مناند- به من گفته میشود: تو آگاهی نداری که آنها بعد از تو چه چیزهای پدید آوردند» [۳۱٧].
*- آنحضرتص نه تنها بر تربیه و تعلیم نظری اصحاب توجه داشتند، بلکه در جهت تربیه و پرورش عملی آنها نیز اهتمام مینمودند، ایشانص آنها را از غلو و زیادهروی در امور دین برحذر نمودند، طوری که از ابن عباسسروایت است که آنحضرتص بامداد روز نحر (عید) درحالی که بر شترشان سوار بودند به ابن عباسب فرمودند: «برایم سنگریزه جستجو کن» ابن عباسس فرمود: من هفت سنگریزه خذف (مانند دانه نخود یا باقلا) را آورده به ایشان دادم، آنحضرتص سنگریزهها را در کف دستشان تکانیدند -تا گرد و غبار ازآن دور گردد- و میفرمودند: «با اینگونه سنگریزهها پرتاب نمایید» سپس فرمودند: «ای مردم! از افراط و زیادهروی در دین بپرهیزید زیرا کسانی را که قبل از شما بودند، افراط و زیادهروی در دین هلاک نمود» [۳۱۸].
*- همچنان آنحضرتصهنگام انتقال میان مشاعر حج، اسامه بن زید و پسر عمویشان فضل بن عباسب را با خود سوار نمودند تا مردم به ایشان اقتدا نموده و جویای احوال آنحضرتص از آندو شوند، و آنها نیز چشم دیدشان را به مردم برسانند، هنگامی که پیامبرص اسامهس را بین عرفه و مزدلفه با خویش سوار نمودند، مردم میگفتند: «دوست ما از احوال آنحضرتص ما را آگاه خواهد ساخت» و هنگامی که فضل بن عباسب میان مزدلفه و منا با ایشانص سوار شد مردم گفتند: «دوست ما احوال پیامبرص را بما حکایت خواهد کرد» [۳۱٩].
*- و از مثالهای بزرگ پرورش امت بر پیروی و فراگیری وحی الهی از آنحضرتصو مرجع و مصدر قرار دادن ایشانصدر امور دین، دستور دادن آنحضرتص به کسانی که قربانی با خود نیاورده بودند، تا از احرام بیرون بیایند، چون برخی از یاران به اجرای امر ایشان مبادرت نورزیده و گفتند: «ما به منا میرویم درحالی که از ذکر (آلت)های ما منی بچکد!» [۳۲۰]. زیرا آنحضرتص اختیار را به مردم گذاشتند، و به کسانی که با خود قربانی نبرده بودند بیرون شدن از احرام و همبستری با همسرانشان را مباح اعلان نمودند، طوری که در روایت ابن عباس مرفوعاً آمده که: «پیامبرص بعد از ادای نماز فرمودند: هرکه میخواهد نیت حج را فسخ کرده و به عمره تبدیل نماید پس اینکار را بکند» [۳۲۱]. همچنان قول جابرس دلیل واضحی است که: «آنحضرتص به اصحاب اجازه دادند تا نیت عمره نموده و طواف کعبه نمایند و موی سرشان را کوتاه نموده و از احرام بیرون آیند، مگر کسانی که با خود قربانی آوردهاند -آنها در احرام باقی بمانند-» [۳۲۲]. همچنان جابرس فرمود: «اما آنحضرتصدر بیرون آمدن اصحاب از احرام تأکید نکردند و تنها آن را برایشان مباح اعلان داشتند» [۳۲۳]. سپس هنگامی که مشاهده نمودند که برخی هنوز هم متأثر به روش مردمان عهد جاهلیت ماندهاند و تصور میکنند که عمره نمودن در ماههای حج از بدترین کارهای زشت است [۳۲۴]، چون این تصور پیروی از مناسک حج عهد جاهلیت است، آنحضرتص آنان را بر بیرون آمدن از احرام ملزم نمودند، تا بدانند که یگانه مرجع و مصدر احکام و مناسک حج آنها، تنها خود پیامبرص است، و اصحاب کرام نیز به دستور ایشانصگردن نهاده و اطاعت نمودند [۳۲۵].
اما اگر امروز به طریقه و کیفیت که مردم حج را ادا میکنند نظر کنیم، در خواهیم یافت که انواع و اشکال مختلف نوآوریها در دین، و امواج گمراهیهای گوناگون و هراسناکی دامنگیر این امت شده که یگانه راه نجات از آن و اصلاح سایر خللها، در پیروی کامل از راه و روش پیامبر اکرمص و یگانه دانستن ایشانص در فراگیری احکام و مرجع قرار دادن ایشانص در همه امور زندگی میباشد، پس بر علماء و دعوتگران لازم است تا امت را بر همچو اندیشه تربیت و پرورش نمایند، که در تحقق یافتن این هدف نیک موسم حج بهترین فرصت است که میتوان در خلال این ایام فرخنده فرزندان این امت را بر پیروی پیامبر اکرمص و مرجع قرار دادن ایشانص در همه امور زندگی ترغیب و توجیه نموده و آنان را باید قانع ساخت که هیچ مرجع و مصدری دیگر قابل اعتبار نیست که از آن پیروی و تأیید صورت گیرد.
پس برادر بزرگوار! حاجی محترم: اگر راه نجات را میجویی پس راه و روش یاران پیامبر اکرمص را پیشگیر و از خود آغاز نما و پیروی پیامبر خداصرا بخاطر نجات و رستگاری آخرتت بر خود لازم گردان، و این موسم پر فیض را سرآغاز زندگی نوین خویش گردان و صفحه جدیدی را در این راه بازنما، زیرا پیروی پیامبر خداص شرط اساسی صحت عمل و پذیرش آن در نزد الله تبارک تعالی بوده و داخل شدن به بهشت و نجات از آتش مرتبط به آن میباشد، طوری که دلایل بیشماری در این مورد روایت شده است، از جمله فرموده پیامبر اکرمص: «آنکه عملی را انجام دهد که دین ما آن را تأیید نمیکند آن عمل مردود است» [۳۲۶]، و فرموده آنحضرتص: «همه امت من داخل بهشت خواهند شد مگر کسی که از داخل شدن آن امتناع ورزد، گفته شد: ای رسول خدا! و چه کسی از داخل شدن به بهشت امتناع میورزد؟! فرمودند: کسی که از من اطاعت کند وارد بهشت خواهد شد، و کسی که نافرمانی مرا کند وی کسی است که از داخل شدن به بهشت امتناع ورزیده است» [۳۲٧].
[۲٩٩] شرح عقیده طحاوی: ص۲۰۱. [۳۰۰] شرح السنة از بغوی شماره: ۱۰۴،و محقق این حدیث را ضعیف گفته است و ابن رجب نیز صحت آن را بعید خوانده ولی نووی آن را صحیح خوانده و ابن حجر گفته: رجال آن همه ثفهاند، فتح الباری: ۱۳/ ۲٧٩. [۳۰۱] مدارج السالكين از ابن قیم: ۲/ ۳۳۵. [۳۰۲] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۳۰۳] صحیح بخاری: ۱۵٩٧. [۳۰۴] صحیح بخاری: ۱۶۰۵. چون مشرکان مکه هنگام عمره قضا بر کوهها بالا رفته بودند تا مسلمانان را ببینند، و میان هم میگفتند: تب یثرب آنها را ضعیف ساخته است، از اینرو رسول اکرمصفرمان دادند تا در سه طواف نخست پهلوانی کنند و درمیان دور کن آهسته بروند، تا مشرکین برخلاف تصورشان، قدرت و نیرومندی مسلمین را مشاهده کنند، بنابراین حضرت عمرس فرمود: «اکنون رمل لازم نیست.....» زیرا علت آن زایل شده بود، لیکن پیروی پیامبر خداصتا روز قیامت باقی مانده است. [۳۰۵] سنن ابن ماجه: ۲٩۵۲، با تصحیح و تحسین البانی: ۲۳٩۰. [۳۰۶] صحیح بخاری: ۱۵۶۳، وسنن نسایی: ۲٧۲۴، با تصحیح البانی: ۲۵۵۲. [۳۰٧] الـمعجم الأوسط از طبرانی: ۵۸۴۳، و هیثمی در مجمع الزوايد رجال آن را صحیح خوانده: ۳/۲۴۰. [۳۰۸] متفق علیه. [۳۰٩] سنن بیهقی: ۵/ ۸۱ ، مراد از حدیث آنست که عبدالله بن عمرببخاطرانجام دادن سنت پیامبرصآزار و اذیت مردم را متحمل میشد، نه اینکه –خدا ناخواسته- وی باعث آزار و اذیت مردم گردد، طوری که امروز مردمان نادان سبب اذیت و آزار مردم میگردند، و این کار ناجایز است و پیامبر خداصشدیداً از آن منع نمودهاند، چنانکه فرمودهاند: «ای عمر! تو مرد قوی هستی، هنگام بوسیدن حجر بر مردم فشار میار تا سبب آزار و اذیت ناتوانان نگردی» مسند احمد: ۱٩۰، حدیث حسن است. [۳۱۰] صحیح بخاری: ۱۶۱۱. [۳۱۱] جامع ترمذی: ۸۲۴، ترمذی فرمود: حسن و صحیح است، و البانی آن را صحیح خوانده است (۶۵۸). [۳۱۲] صیح مسلم: ۱۲۳۳. [۳۱۳] مسند احمد: ۱۸٧٧، و این حدیث حسن لغیره است. [۳۱۴] مسنداحمد: ۲۲٧٧، ۳۱۲۱، و اسناد حدیث: ۲۲٧٧، صحیح است، فقیه و متفقه از خطیب (۳۸۰) با اسناد صحیح و لفظ از وی است. [۳۱۵] صحیح مسلم: ۱۲٩٧، سنن ابن ماجه با تصحیح البانی: ۲۴۴٩. [۳۱۶] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۳۱٧] سنن ابن ماجه: ۳۰۵٧، با تصحیح البانی: ۱۴۸۱، و فتح الباری ازابن حجر: ۱۱ / ۳٩۳. [۳۱۸] سنن ابن ماجه: ۳۰۲٩، با تصحیح البانی: ۲۴۵۵. [۳۱٩] مسنداحمد: ۲۱۸۶، رجالش ثقهاند. [۳۲۰] صحیح مسلم: ۱۲۱۶. [۳۲۱] صحیح مسلم: ۱۲۴۰. [۳۲۲] صحیح بخاری: ۱٧۸۵. [۳۲۳] صحیح بخاری: ٧۳۶٧. [۳۲۴] صحیح بخاری: ۱۵۶۴. [۳۲۵] متفق علیه. [۳۲۶] صحیح مسلم: ۱٧۱۸. [۳۲٧] صحیح بخاری: ٧۲۸۰.