احوال پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حج

فهرست کتاب

۳- اظهار بیزاری از مشرکان و تصمیم مخالفت با آنان

۳- اظهار بیزاری از مشرکان و تصمیم مخالفت با آنان

اسلام و شرک دو اندیشه متضادیست که با رسیدن یکی، دومی آن می‌کوچد، مثل شب و روز، آفتاب و مهتاب، ازینرو اولین اقدام مسلمانان بعد از برقراری امنیت و ثبات در مکه، پاک کاری و برچیدن مظاهر و آثار شرک بود، بلکه پیامبرصاین موضوع را جدی گرفته و با شتاب بخاطر محو آن دست بکار شدند، و در فتح مکه هنگامی که وارد آن شدند در گرداگرد خانه کعبه سیصد و شسصت بت نصب شده بود، با چوبی که در دست داشتند بر آن بتان می‌کوبیدن و این آیه کریمه را می‌خواندند:

﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُ[الإسراء: ۸۱]. «و بگو! حق آمد و باطل نابود شد». همچنان این آیه را نیز می‌خواندند: ﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ ٤٩[سبأ: ۴٩].«بگو -ای محمد به آنان- حق آمد (اسلام و توحید و قرآن) و دیگر باطل از سر نمی‌گیرد و برنمی‌گردد» [۴۲]. و آنحضرتصاز داخل شدن به کعبه امتناع ورزیدند تا زمانی که بت‌ها را از آن بیرون آوردند، عبدالله ابن عباسب فرمود: «هنگامی که پیامبر خداصوارد مکه شدند از داخل شدن به خانه کعبه خودداری نمودند، زیرا داخل آن بتها وجود داشت، سپس امر فرمودند تا بتها بیرون آورده شود» [۴۳]. سپس هنگامی که خداوندأ این آیت را نازل کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا[التوبة: ۲۸].

«ای مؤمنان! حقیقت این است که مشرکان نجس‌اند، پس نباید که به مسجد الحرام نزدیک شوند بعد از این سال». آنحضرتص به اطاعت امر خداوندأ مبادرت ورزیده به ابوبکر صدیقس امر فرمودند تا به مردم اعلان نماید که: «بعد از این سال (سال نهم هجرت) مشرک حق ندارد حج کند» [۴۴]. پیامبر خداصدر این حج سعی ورزیدند تا با مشرکین بطور علنی مخالفت خویش را اعلان داشته، و با پیروی از خط مشی ابراهیم÷ اسلام را در بسیاری از شعایر و احکام حج بپیماید، و در یکی از خطبه‌هایشان به مردم اعلان نمودند که: «راه و روش ما با آن‌ها (مشرکان) مخالف است» [۴۵]. سپس از اعمال و کردار مشرکین اظهار برائت نموده، در خطبه روز عرفه چنین فرمودند: «آگاه باشید! هر آنچه از امور جاهلیت است در زیر دو گامم نهاده شده است و خون‌های جاهلیت هدر است و اولین خونی را که از خون‌های دوره جاهلیت بی‌اعتبار می‌شمارم، خون ربیعه بن الحارث است که در قبیله بنی سعد برای شیرخوارگی داده شده بود و بوسیله قبیله هذیل بقتل رسید، و سود زمان جاهلیت بی‌اعتبار است و نخستین سود از سودهای‌مان در دوران جاهلیت را که بی‌اعتبار می‌شمارم، سود عباس بن عبدالمطلب است که همه‌اش را بی‌اعتبار اعلان می‌کنم» [۴۶]. مخالفت آنحضرتصبا مشرکین آشکار بود، ایشان بر این نکته تأکید می‌ورزیدند که دین و آیین مسلمانان با ملت حق گرای ابراهیم÷یکی بوده و اختلافی وجود ندارد، بنابراین ایشان ابن مربعس را به عرفات فرستادند تا به مردم اعلان بدارد که: «ای مردم بر مشاعرتان -در عرفه- باقی بمانید، زیرا شما بر سنت و طریقت ابراهیم÷قرار دارید» [۴٧]. چون قریش وقوف در مزدلفه را اختراع نموده بودند. همچنان آنحضرتصبخاطر اظهار مخالفت با مشرکین اعلان نمودند که امت ایشان از تاریخ شکوهمند و عظیمی توحید برخوردار‌اند که مردمان برگزیده و یکتا پرست خداوندأ در ادای این نسک پیشقدم بودند از اینرو در چند مقام، حج انبیای پیشین را از کعبه مشرفه یاد‌آور شدند از جمله: زمانی که آنحضرتصاز وادی ازرق می‌گذشتند پرسیدند: «این کدام وادی است؟ گفتند: این وادی ازرق است آنحضرتصفرمودند: مثل اینکه من موسی÷را می‌بینم که از گردنه کوه پایین می‌آید و با تلبیه به درگاه خداوندأ تضرع و زاری می‌کند سپس آنحضرتصبر کوه هرشا آمده پرسیدند: این کدام کوه است؟ گفتند: کوه هرشا. فرمودند: مثل اینکه یونس بن متی را نگاه می‌کنم که بر شتر سرخٍ پر پشم سوار است و پیراهنی از پشم بر تن دارد، و افسار شترش از لیف خرماست، تلبیه می‌گوید» [۴۸]. همچنان آنحضرتصفرمودند: «قسم بذاتیکه جانم در دست او است! عیسی بن مریم از فج الروحاء نیت احرام حج یا عمره، و یا هر دو را با همدیگر خواهد بست» [۴٩]، اما شعایر و اعمالی که ایشانصاز روی قصد، بخاطر مخالفت با مشرکین انجام دادند، عمده‌ترین آن را ذیلا یادآور می‌شویم:

*- تلبیه: مشرکان عهد جاهلیت تلبیه را با کلمات شرکی آمیخته نموده می‌گفتند: «إِلاَّ شَرِيكًا هُوَ لَكَ تَمْلِكُهُ وَمَا مَلَكَ». [۵۰]یعنی: «مگر شریکی داری که در ملکیت تو قرار دارد و مالک چیزی نیست». اما تلبیه‌ای که پیامبر خداصبه امتشان تعلیم دادند، تعهد به دوام عبودیت و عاجزی و ذلت، اخلاص، و اعتراف به یگانگی و عظمت خداوندأ را در بر دارد، پس شعار توحید، روح و مقصد تمامی عبادت‌ها است، و تلبیه کلید این عبادت بزرگ است که فقط با آن می‌توان به حج داخل شد.

*- پیامبرصبا حضور یافتن‌شان در موقف بزرگ عرفات مخالفت خویش را با کفار و مشرکین قریش اظهار نمودند، زیرا قریش و قبایل هم کیش آن، قبلا در مزدلفه وقوف می‌کردند و می‌گفتند: ما (اهل الله) و حرم‌نشینان او هستیم، و جز از داخل حدود حرم، از جای دیگر به‌سوی منی روانه نمی‌شویم» [۵۱].

*- همچنان پیامبر خداصبخاطر مخالفت با مشرکین، از عرفه بعد از غروب آفتاب روانه مزدلفه، و از مزدلفه بسوی منی قبل از طلوع آفتاب روانه شدند، زیرا مشرکین عهد جاهلیت، عرفه را قبل از غروب آفتاب ترک می‌نمودند و مزدلفه را بعد از طلوع آفتاب، چنانکه از مسور بن مخرمهس روایت شده که فرمود: «پیامبر خداصدر عرفه خطبه بما ایراد نمودند. ایشانصدر این خطبه بعد از ثنا و ستایش خداوندأ چنین فرمودند: «همانا مشرکین و بت‌پرستان از اینجا (عرفه) نزدیک غروب آفتاب، هنگامی که آفتاب بر سرکوه‌ها مانند عمامه که بر سر مردان می‌باشد، حرکت می‌نمودند پس روش ما با آن‌ها مخالفت دارد، و از مشعر الحرام هنگام طلوع خورشید از بالای کوه‌ها که مانند عمامه سر مردان می‌باشد، روانه منا می‌شدند، پس راه و روش ما با آن‌ها مخالف است» [۵۲].

در روایت عمرو بن میمون چنین آمده که فرمود: «ما با عمرفاروقس حج نمودیم، هنگامی که می‌خواستیم از مزدلفه روانه منا شویم فرمود: مشرکین می‌گفتند: ای آفتاب! بر کوه ثبیر بتاب تا بسوی منا بشتابیم و روانه منا نمی‌شدند تا آنکه آفتاب طلوع می‌کرد، پس رسول خداصبا آن‌ها مخالفت‌شان را اعلان نموده قبل از طلوع آفتاب بسوی منا حرکت نمودند» [۵۳].

*- چنانکه آنحضرتصبعد از ادای حج، ام المومنین عایشهلرا عمره دادند، تا با رسم و رواج مشرکان مغایرت صورت گیرد، زیرا مشرکان عمره بعد از حج را روا نمی‌دیدند تا آنکه ماه صفر داخل گردد. قسمی که از ابن عباسب روایت است که فرمود: «سوگند به خداوند! آنحضرتصعایشهلرا در ماه ذی الحجه بمنظور مخالفت با مشرکان عمره دادند، زیرا قریش وهم کیشان‌شان می‌گفتند: هرگاه پشم شتران بسیار گردد، و زخم‌های پشت آن‌ها عافیت یابد، و ماه صفر داخل گردد، پس از آن عمره برای کسی که بخواهد، روا گردد، آن‌ها عمره را در ماه ذی الحجه و محرم، حرام می‌دانستند» [۵۴].

*- همچنان پیامبر خداصبمنظور به خشم آوردن مشرکین، در اماکنی که آن‌ها به خداوندأ و پیامبرش کفر ورزیده و اعلان دشمنی نموده بودند، شعایر و مراسم دین اسلام را بر پا و عملی نمودند، طوری که در منا فرمودند: «فردا در خیف بنی‌کنانه از وادی محصب فرود خواهیم آمد، جایی که مشرکان قریش و بنی‌کنانه گرد آمده و بر ضد بنی عبدالمطلب با هم پیمان بستند که با آنان خویشاوندی نکنند، و خرید و فروش ننمایند، تا آندم که رسول خداصرا برای کشتن به آنان تسلیم نمایند» [۵۵]. لیکن خداوندأ نه تنها نیرنگ و توطیه مصمم گشته آنان علیه رسول اکرمصرا محو و نابود ساخت، بلکه برنامه و دسیسه‌های‌شان را دگرگون ساخته و ناکام و نا امید شده به مقصود نرسیدند. سپس پیامبر خویش را نصرت بخشید و کلمه توحید را بلند و دین و آیین راست و مستقیم خود را کامل نمود. ابن قیم/ می‌فرماید: «آنحضرتصهمیشه سعی می‌ورزیدند تا در جاهایی که مراسم و شعایر کفر به اجرا در می‌آمد، شعار توحید را بلند و پا برجا نمایند، چنانکه امر فرمودند تا در موضع بت‌های لات و عزی در طایف، مسجد بنا گردد» [۵۶]. مخالفت با مشرکین منحصر به اعمال پیامبرص نبوده بلکه اصحاب کرام را نیز در مواردی که به آن‌ها ارتباط می‌گرفت امر می‌فرمودند، مانند امر ایشان به مسلمانان غیر قریش اینکه احرام ببندند تا با فرامین مشرکین که آن را خود پدید آورده بودند، مخالفت صورت گیرد، زیرا مشرکان قریش مردمان غیر قریش را که برای طواف می‌آمدند امر می‌نمودند تا با لباس‌های‌شان طواف نمایند و اگر کسی احرام بر تن می‌داشت اجازه طواف را نداشت، مگر اینکه برهنه طواف نماید!.

لیکن پیامبرصدر سال نهم هجرت امر فرمودند تا در حج اعلان گردد که (بعد از امسال نباید شخصی برهنه به خانه کعبه طواف نماید) [۵٧].

همچنان آنحضرتصبه آن عده یارانشان که قربانی را با خود نبرده بودند امر فرمودند تا حج تمتع نمایند، تا مخالفت با نسک و مراسم مشرکین صورت گیرد، زیرا مشرکین عمره نمودن در ماه‌های حج را از زشت‌ترین گناهان و گستاخی با ماه‌های حج می‌شمردند [۵۸]. چنانکه پیامبرصانصار را امر نمودند تا میان صفا و مروه مخالف با رسم جاهلیت، سعی نمایند: «میان صفا و مروه سعی نمایید زیرا خداوندأ آن را بر شما لازم گردانیده است» [۵٩]. انصار در عهد جاهلیت چنین عادت داشتند که در وقت اراده حج، بنام بت‌های‌شان نیت حج می‌کردند و سعی میان صفا و مروه را گناه می‌شمردند، چنانکه ام المؤمنین عایشهلاین موضوع را به عروه بن زبیر بیان نمود: «عروه بن زبیرس به خاله‌اش حضرت عایشه صدیقهلگفت: بنابر این آیه (کسی که بین صفا و مروه سعی ننماید، بروی گناهی نیست) باکی نیست که بین این دو طواف ننمایم، عایشهلفرمود: خواهر زاده عزیزم! اگر معنای آیه طوری که تو تأویل نمودی می‌بود، چنین می‌گفت: (باکی نیست که طواف ننماید)، ولی این آیه در بارۀ انصار نازل گردید که پیش از مسلمان شدن، در وقت ارادۀ حج به نام بت (منات) که یکی از معبودان آن‌ها بود، و روی تپه بلندی قرار داشت، نیت حج می‌کردند، و از سعی نمودن بین صفا و مروه خودداری نموده آن را گناه می‌شمردند، هنگامی که مسلمان شدند، از پیامبر خداصاز حکم سعی بین صفا و مروه پرسیده گفتند: یا رسول الله! ما از سعی نمودن میان صفا و مروه احساس گناه می‌کردیم، و همان بود که این آیت مبارکه نازل گردید: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۵۸].

«در حقیقت صفا و مروه از شعایر الهی است». همانا خداوندأ حج و عمره کسی را که میان صفا و مروه سعی نکند، کامل نمی‌گرداند» [۶۰]. لذا ابن قیم/نگاشته است: «شریعت اسلام در همه امور بویژه مناسک، بر مخالفت مشرکین انجام یافته است» [۶۱].

پس خوشا به حال کسی که راه و روش پیامبرصرا سرمشق زندگی خویش قرار داده در هر قدم پیرو سنت ایشان بوده و از واقع شدن در مخالفت با ایشان بشدت حذر کرده و از پیروی یا مشابهت با مشرکین اجتناب می‌نماید، زیرا آنحضرتصدر تمام امور زندگی با مشرکان مخالفت نموده و فرموده‌اند: «کسی که از قومی تقلید کرد پس وی از آنهاست» [۶۲]. همچنان آنحضرتصفرموده‌اند: «کسی که مردمی را دوست بدارد با آن‌ها حشر خواهد شد» [۶۳].

[۴۲] صحیح بخاری: ۴۲۸٧. [۴۳] صحیح بخاری: ۱۶۰۱. [۴۴] متفق علیه. [۴۵] سنن بیهقی: ۵/۱۲۵، مستدرک حاکم: ۲/۳۰۴ و فرمود: مطابق شرط شیخین است وذهبی با وی موافق است. [۴۶] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۴٧] سنن ابن ماجه: ۳۰۱۱، با تصحیح البانی: ۲۴۳۸. [۴۸] صحیح مسلم: ۱۶۶، و کوه هرشا در راه مدینه و شام، نزدیک جحفه قرار دارد. [۴٩] صحیح مسلم: ۱۶۶، با شرح نووی. [۵۰] متفق علیه. [۵۱] متفق علیه. [۵۲] سنن بیهقی: ۵/۱۲۵ و مستدرک حاکم: ۲/۳۰۴ حاکم فرمود: این حدیث مطابق شروط شیخین می‌باشد. و هیثمی در مجمع الزوائد: ۳/۲۵۵ فرموده: راویانش، راویان صحیح‌اند. [۵۳] صحیح بخاری: ۱۶۸۴، وسنن ابن ما جه: ۳۰۲۲. [۵۴] سنن ابو داود: ۱٩۸٧، با تحسین البانی: ۱٧۵۰. [۵۵] صحیح بخاری: ۱۵٩۰. [۵۶] زاد الـمعا د: ۲/۱٩۴. [۵٧] صحیح بخاری: ۱۶۲۲. [۵۸] صحیح بخاری: ٧۲۳۰. [۵٩] صحیح ابن خزیمه: ۲٧۶۴، این حد یث صحیح ا ست. [۶۰] متفق علیه. [۶۱] حاشیه ابن قیم بر سنن ابو داؤد: ۵/ ۱۴۶. [۶۲] سنن ابو داود: ۴۰۳۱، با تحسین و تصحیح البانی: ۳۴۰۱. [۶۳] مستدرک حاکم: ۳ /۱٩ بدون سند، لیکن حاکم بر صحت آن تاکید ورزیده است، و شاهدی که آن را تقویت می‌بخشد حدیثی که در بخاری به شماره ۶۱۶٩، ذکر است «شخصی همراه کسی است که دوستش می‌دارد» وحدیثی دیگر: «تو در روز قیامت همراه کسی حشر می‌شوی که دوستش می‌داری» متفق علیه.