احوال پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حج

فهرست کتاب

۲- تعظیم مشاعر و مراسم (مناسک) دینی

۲- تعظیم مشاعر و مراسم (مناسک) دینی

خداوندأ به بندگانش امر فرموده تا شعایر و مراسم متعلق به دین را با عظمت شمرده و از آن تعظیم و تجلیل به عمل بیاورند، و در راه حفظ و نگهداشت حرمت و قداست آن با هر وسیله سعی ورزند. زیرا خداوندأ تعظیم حرمات خویش را جزو اساسی تقوا، و شرطی از شروط بنده‌گی خوانده است، تا بنده بوسیله آن بتواند به ثواب و پاداش بزرگی که برای مؤمنان راستین آماده نموده است نایل آمده و هنگام لقاء باوی از خیر وافر برخوردار گردد. خداوندأ می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢[الحج: ۳۲].

«این است -حکم- و هرکس شعایر خدا را تعظیم کند پس در حقیقت این -تعظیم- از تقوای دل‌هاست)همچنان اللهأ می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ[الحج: ۳۰].

«این است حکم و هر کس حرمات خداوند را تعظیم کند پس این برایش نزد پروردگارش بهتر است». همچنان آنحضرتصکه مبلِغ اوامر خداوندأ به بندگانش هستند، می‌فرمایند: «از محرمات خداوندأ بپرهیز، تا از عابد ترین بندگان خداوندأ باشی» [۱۰].

در مقابل بزرگداشت از حرمات، و از سبک شمردن شعایر دینی و پایمال شدن حرمت آن، و تجاوز از حدود تعین شده، و تمسخر و شوخی و استهزاء به امور دین برحذر داشته است. خداوندأ در مورد حرمت و قدسیت بیت الله الحرام چنین می‌فرماید: ﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ[الحج: ۲۵].

«و هرکس بخواهد در آن از سر ستمگری الحاد کند -جرمی را مرتکب شود- او را از عذابی درد ناک می‌چشانیم».

همچنان می‌فرماند: ﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ[البقرة: ۲۲٩].

«این‌هاست حدود الهی، پس از آن تجاوز نکنید، و کسانی که از حدود احکام الهی تجاوز کنند، آنان همان ستمگارانند».

و خداوندأ می‌فرماید: ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ يُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِيهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِينٞ ١٤[النساء: ۱۴].

«و هرکه الله و رسول او را نا فرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز کند، خداوندأ او را در آتشی در آورد که جاودانه در آن است و اوراست عذاب خفت بار و رسوا کننده».

لذا برگزیدگان خداوندأ، عارفان و عاقلان به آن پی بردند و از تجاوز حرمات خداوندأ باز ایستادند، که در راس آنان، امام مرسلین و سرور و سردار عالمیان و پرهیزگارترین مردمان جهان قرار دارد، ایشان شعایر خداوندأ را تعظیم و توقیر می‌نمودند و حرمات و حدود مقرر الهی را مراعات نموده از آن حفاظت و حمایت می‌نمودند و از تجاوز و پایمال شدن مقدسات و حرمات او تعالی بدور بودند. در موسم حج به همه ثابت و آشکار گردید که آنحضرتصشعایر حج و حدود تعین شده اللهأ را چقدر تعظیم و توقیر و رعایت می‌نمودند، و در حفظ و حمایت حرمت‌های دینی به کدام پیمانه حرص داشتند، که ما گوشه از نمونه‌های برجسته آن را خدمت خوانندگان گرامی به عرض می‌رسانیم:

*- آنحضرتصقبل از آنکه احرام بر تن مبارکشان نمایند، غسل نمودند، سپس موهای مبارکشان را با صمغ یا حنا با هم چسپانیدند تا از پراکندگی و ژولیدن موها جلوگیری نماید، و با بهترین عطر جسم خویش را خوشبو نمودند، قسمی که از زید بن ثابتس روایت است که فرمود: «پیامبر خداصرا دیدم که غسل نمودند و احرام بستند» [۱۱]. همچنان از ابن عمرس روایت است که فرمود: «شنیدم که آنحضرتصنیت احرام نمودند در حالی که سر ایشان (ملبد) بود» [۱۲]. ملبد یا تلبید: عبارت از چسپاندن موی سر ذریعه صمغ و یا حنا و یا ختمی است، و سببش آن است که موی‌ها باهم بچسپد و پراکنده نشود. و در روایتی که از ام المؤمنین عایشهبروایت شده، می‌فرماید: «پیامبر خداصرا قبل از اینکه احرام ببندند، با بهترین عطر خوشبو می‌نمودم» [۱۳]. و در روایت دیگر چنین آمده: «پیامبر خداصرا با بهترین عطری که داشتند خوشبو می‌ساختم، تا آنکه درخشش عطر را بر سر و ریش ایشان مشاهده می‌کردم» [۱۴].

*- نمونه‌ای دیگری از تعظیم نمودن پیامبر خداصاز شعایر خداوندأ آنست که ایشانصاز ذی الحلیفه، میقاتگاه اهل مدینه، شترانی را بخاطر شکرانه خانه خداأ با خود بردند، و این خود بزرگ‌ترین تعظیمی به یکی از شعایر الهی است، چنانکه خداوندأ می‌فرماید﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ[الحج: ۳۶].

«و شتران فربه را برای شما از جمله شعایر خداأ قرار دادیم». آنحضرتصقبل از عزیمت بسوی مکه، با دست شریف‌شان برگردن برخی از شتران قلاده (گردن بند) انداختند و کوهان آن‌ها را با شمشیر زخمی نمودند تا آنکه خون بیرون آمد، -اینکار بخاطری است تا دانسته شود که آن‌ها شتران قربانی است- قسمی که از ابن عباسس روایت شده که: «آنحضرتصنماز چاشت را در ذی الحلیفه ادا نمودند، سپس شتر خویش را طلب نموده و روی کوهان راستش را با شمشیر بریدند تا آنکه خونش ریخت و دو قلاده را بر آن آویختند» [۱۵]. ابن کثیر/می‌فرماید: «از این حدیث آشکار می‌گردد که رسول اکرمصعلامت‌گذاری و قلاده گذاشتن را بر این شتر با دستان شریف‌شان شروع نمودند، سپس علامت و قلاده گذاشتن باقی شتران را یاران ایشان به عهده گرفتند» [۱۶]، و مصداق آن روایت دیگر است که چنین آمده: «و آنحضرتصامر فرمودند تا همه شتران قربانی با بریدن کوهان راست و گذاشتن قلاده بر گردن آن‌ها مشخص گردند» [۱٧]. همچنان ایشان صاحبان شتران قربانی را از سوار شدن بر آن‌ها منع نمودند، چنانکه جابرس روایت کرده که آنحضرتصفرمودند: «اگر ناچار شدی، به نیکویی برآن سوار شو تا آنکه وسیله سواری بیابی» [۱۸].

*- نشانۀ دیگر از تعظیم نمودن آنحضرتصو بزرگداشت ایشان از شعایر خداأ تلبیه گفتن ایشان از اولین نقطه عزیمت در مدینه تا آنکه بر جمره بزرگ سنگ ریختند، می‌باشد. ابن عباسب در این مورد می‌فرماید: «پیامبر خداصتلبیه گفتن را ترک نکردند تا آنکه بر جمره عقبه سنگ پرتاب نمودند» [۱٩]. همچنان ابن مسعودس می‌فرماید: «سوگند به ذاتی که محمدصرا برحق فرستاده است! من با رسول خداصاز منا تا عرفه همراه بودم، ایشان تلبیه گفتن را ترک نکردند تا آنکه بر جمره بزرگ سنگریزه ریختند، و در میان تلبیه گفتن «لا إله إلا الله» را نیز ذکر می‌نمودند» [۲۰].

چنانکه ایشانصتلبیه را با آواز بلند می‌گفتند حتی که اصحاب ایشان آن را می‌شنیدند، ابن عمرب می‌فرماید: پیامبر خداصدرحالی که موی سرشان ملبد [۲۱]بود نیت احرام نموده فرمودند: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ .....». [۲۲]همچنان از عبدالله ابن عباسب روایت شده که آنحضرتصفرمودند: «جبریل نزدم آمد و امر فرمود تا تلبیه را با آواز بلند بگویم» [۲۳]. همچنان ابوسعیدس می‌فرماید: «ما با رسول خداصبرای حج برآمدیم و نعره -لبیک- می‌کشیدیم» [۲۴].

*- همچنان نشانه تعظیم و توقیر آنحضرتصاز شعایر خداوندأ در این حج، غسل نمودن ایشان قبل از ورود به مکه مکرمه است تا آثار سفر و ژولیدگی آن برطرف گردد، سپس ایشان کعبه را معظم دانسته آغاز به طواف نمودند، چنانکه نافع/ نقل می‌کند که: «ابن عمرب هنگام ورود به مکه شب را در منطقه ذی طوی می‌گذشتاند و بامداد آن روز غسل نموده وارد مکه مکرمه می‌گردید و می‌فرمود که پیامبر خداصچنین عمل می‌نمودند» [۲۵]، و چنانکه حضرت عایشهلفرمود: «پیامبرصهنگام قدوم به مکه اولین کاری که انجام دادند وضو بود، سپس طواف نمودند» [۲۶].

*- آنحضرتصبا دیدن حجرالاسود مسرور و شادمان گردیدند و آن را دربر گرفته و بوسه زدند، و سر مبارکشان را بر آن گذاشته به خداوندأ سجده نموده و به گریه شدند، همچنان رکن یمانی را با کف دست مبارکشان مسح کردند، چنانکه از سوید بن غفلهس روایت است که فرمود: «عمر فاروقس را دیدم حجرالاسود را بوسه کرده آن را در برگرفت و فرمود: من رسول خداصرا دیدم که با دیدن تو شادمان و خرسند می‌شدند» [۲٧]، و از عبدالله بن عباسب روایت است که فرمود: «عمر فاروقس بر رکن -حجر الاسود- خمیده فرمود: «من خوب می‌دانم که تو سنگی هستی، اگر رسول خداصرا ندیده بودم که ترا بوسه و مسح می‌نماید، هرگز ترا بوسه و مسح نمی‌کردم» [۲۸].

و در روایتی دیگر چنین آمده: «عمر فاروقس را دیدم که حجرالاسود را بوسه زد، و سرش را بر آن گذاشته و به خداوندأ سجده نمود، سپس فرمود: من رسول خداصرا دیدم این چنین کردند، و من هم به پیروی از ایشان اینکار را کردم» [۲٩].

و از جابرس روایت است که فرمود: «پیامبرصطواف را از حجر الاسود آغاز نموده آن را لمس کردند و چشمان ایشان پر از اشک گردید» [۳۰].

و از ابن عمرس روایت است که فرمود: «پیامبر خداصدر هر طواف، بر رکن یمانی و حجر الاسود دست می‌کشیدند» [۳۱].

*- دیگر نشانه تعظیم آنحضرتصاز شعایر خداوندی، نماز‌گزاردن ایشان در پشت مقام ابراهیم÷ و آغاز نمودن سعی از کوه صفا و ایستادن ایشان بر آن و همچنان کوه مروه، که همه بمنظور ذکر خداوندأ و دعا بود، چنانکه در حدیث جابرس روایت شده که: (سپس بسوی مقام ابراهیم رفته این آیت را تلاوت نمودند: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى[البقرة: ۱۲۵].

«و از مقام ابراهیم نماز‌گاهی بسازید». و مقام را میان خویش و کعبه شریفه قرار دادند، سپس از دروازه بسوی صفا بیرون رفتند، و هنگامی که به کوه صفا نزدیک شدند این آیت را تلاوت نمودند : ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۵۸].

«در حقیقت صفا و مروه از شعایر الهی است». و فرمودند: از جایی آغاز می‌کنم که خداوندأ در کلامش آغاز نموده است -یعنی از صفا- و بر کوه صفا بلند رفتند تا آنکه خانه خداأ برایشان نمایان شد، و رو بسوی قبله، خداوندأ را به یگانگی یاد نموده تکبیر گفتند و این دعا را خواندند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كَلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ». یعنی: «به جز الله، معبود دیگری بحق وجود ندارد، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی از آن اوست، وستایش مخصوص اوست، او بر هر چیز تواناست، بجز او معبود دیگری بحق وجود ندارد، یگانه است، اوست که وعده‌اش را تحقق بخشید، و بنده‌اش را پیروز کرد، و به تنهایی گروه‌ها را شکست داد». این دعا را سه بار تکرار کرده و در هربار خیر دنیا و آخرت را برای امت خواستند، سپس از کوه صفا پایین آمده و به طرف کوه مروه رفتند و آنچه را که در کوه صفا انجام داده بودند، آن را تکرار کردند [۳۲]. و در روایت دیگر چنین آمده است: «سپس به مقام ابراهیم آمدند واین آیت راتلاوت نمود: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى[البقرة: ۱۲۵]. «و از مقام ابراهیم نمازگاهی بسازید»و درحالی که مقام ابراهیم میان ایشان و خانه کعبه قرار داشت، دو رکعت نماز ادا نمودند» [۳۳].

*- همچنان پیامبر اکرمصبا پیروی از فرموده خداوندأ در معشر الحرام زمان طولانی به ذکر و دعا ایستادند، خداوندأ می‌فرماید: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ ١٩٨[البقرة: ۱٩۸].

یعنی: «بر شما گناهی نیست که در طلب روزی پروردگار‌تان برآیید، و چون از عرفات -بسوی مزدلفه- رخت بستید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید، و یادش کنید به شکرانه آن که شما را هدایت نموده است، هر آینه پیش از این، از گمراهان بودید».

ایشان در مشعر الحرام خداوندأ را بسیار یاد کردند و با عاجزی و تذلل، امید و توجه ، انابت و توکل و دعا وطلب ببارگاه ذات یکتا رو آوردند، حضرت جابرس شب مشعر الحرام را چنین به تصویر می‌کشید: «بعد از اینکه روشنی صبح (صادق) آشکار شد، پیامبرصبا یک آذان و اقامت نماز فجر را ادا نمودند، سپس بر شتر خویش سوار شدند، تا اینکه به کوه مشعر الحرام رسیدند و رو بسوی قبله کرده دست به دعا شدند، و تکبیر و تهلیل (لاإله إلا الله) و خداوندأ را به یگانگی، بسیار یاد نمودند، و تا زمانی به دعا و ذکر خداوندأ ادامه دادند که فضا کاملا روشن شد و قبل از طلوع آفتاب از مزدلفه بسوی منا حرکت کردند» [۳۴].

*- پیامبر اکرمصدر روز دهم ذوالحجه یا یوم نحر، بعد از آنکه تحلل اول نمودند، عطر و خوشبویی استعمال نمودند و به سوی کعبه معظمه رهسپار شدند تا طواف افاضه را ادا نمایند، چنانکه از عایشهلروایت است که فرمود: «پیامبر خداصرا درمنا، پیش از آنکه به خانه کعبه طواف نمایند عطرآگین نمودم» [۳۵].

*- همچنان یکی از مظاهر تعظیم آنحضرتصاز زمان و مکان نسک و شعایر خداوندأ آنست که ایشان در خطبه خویش فرمودند: «همانا خون‌ها و مال‌های شما در میان شما حرام است همچو حرمت این روز شما در این ماه شما و در این شهر شما» [۳۶].

همچنانصفرمودند: «ارجمندترین روز‌ها در نزد خداوندأ، روز نحر (عید قربان) سپس روز بعد آن یوم قر (روز استقرار) می‌باشد» [۳٧]، یوم قر یعنی: روز یازده هم ذی الحجه یا روز دوم عید قربان است زیرا حجاج بعد از انجام اعمال روز عید، در منا استقرار یافته راحت می‌گیرند.

همچنان آنحضرتصمی‌فرمایند: «روز عرفه و روز نحر و ایام تشریق، روز‌های عید ما اهل اسلام است، و این روزهای خوردن و نوشیدن می‌باشد» [۳۸]. چنانکه آنحضرتصحجاج را بر حفظ حرمت این روز‌های پر فیض و عدم پایمال نمودن حرمت آن ترغیب و تشویق نموده فرمودند: «و حج مقبول مکافاتی جز بهشت ندارد» [۳٩]، همچنان فرمودند: «کسی که حج کند و فحش‌گویی نکرده و فسق ننماید، مانند روزی که مادرش او را تولد کرده بود، (بی‌گناه) باز می‌گردد» [۴۰]. این بیان مانند فرموده خداوندأ است که می‌فرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧[البقرة: ۱٩٧].

«حج در ماهای معینی است، پس هرکس در این ماه‌ها، حج را بر خود لازم گردانید، پس -در حج- نه رفثی است (مقاربت با همسر و یا هر سخنی در باره آمیزش با زنان) و نه فسوقی و نه جدالی است در حج، و هر کار خیری که انجام می‌دهید، خداوندأ آن را می‌داند، و توشه بگیرید که در حقیقت بهترین توشه تقوی است، و ای خردمندان! از من بترسید». اما اگر در حج امروزه با دقت دیده شود، اشکال و انواعی از بی‌حرمتی‌های آشکار به محرمات و حدود خداوندأ وسبک شمردن اعمال حج -از بسیاری حجاج- رخ می‌دهد که همه نتیجه عدم قدردانی حرمت و عظمت خداوندأ چنان که باید و شایسته عظمت اوست، می‌باشد. قسمی که علامه ابن القیم/در این مورد سخنی نفیسی فرموده که: (خداوندأ را چنان که سزاوار اوست، قدر نگذاشتن، به این معناست: آنانیکه اوامر او تعالی را سبک و حقیر شمرده‌اند، راه نافرمانی و ارتکاب نواهی او را در پیش گرفته وحقوق و واجباتی که بر آن‌هاست ضایع نمودند، ازجانب دیگر خداوندأ را فراموش کرده و دل‌هایشان از ذکر وی غافل شده تا بلآخره هوی وهوس را بر خوشنودی اللهأ مقدم دانستند و طاعت مخلوق را بهتر از طاعت اللهأ شمردند، تا آنکه حقوق پروردگار در کردار و گفتار، و علم و عمل و مال‌شان مسألۀ بی‌اهمیت و پسمانده گردیده، زیب و زینت دنیا را هدف آخری و غایت زندگی قرار داده‌اند) [۴۱].

پس برادر عزیز! برمن و تو لازم است حدود، حرمت و حریمی را که اللهأ تعیین کرده رعایت نموده همه کردار و گفتار خویش را مطابق و موافق فرامین اللهأ و رسولش در همه عرصه‌های زندگی خویش، اعم از فرایض، واجبات، سنن و مستحبات عیار سازیم، زیرا عمل صالح و مقبول آنست که موافق شریعت باشد، و اخلاص در عمل آنست که انگیزه آن رضا و خوشنودی اللهأ باشد.

برادرم! در این روز‌های مبارک و پر فیض از ارتکاب گناه بپرهیز و باید سعی و تلاشت بر انجام فرایض و مناسک با صبر و شکیبایی بوده و دیگران را نیز بر آن توصیه و سفارش کن، چون راه نجات و رستگاری در چهار خصلت خلاصه شده: ایمان، عمل صالح، توصیه به حق، و توصیه به صبر.

ولی متأسفانه امروز بسیاری از مسلمانان دو خصلت اخیر را کاملاٌ ترک نمودند، و در دو خصلت اولی نیز کوتاهی می‌نمایند.

[۱۰] سنن ترمذی: ۲۳۰۵، با تحسین البانی: ۱۸٧۶. [۱۱. ]– سنن ترمذی:۸۳۰، با تصحیح البانی: ۶۶۴. [۱۲] صحیح بخاری: ۱۵۴۰. [۱۳] صحیح مسلم: ۱۱۸٩، و سنن دارمی: ۱۸۰۱. [۱۴] صحیح بخاری: ۵٩۲۳. [۱۵] صحیح مسلم: ۱۲۴۳. [۱۶] سیرت نبوی از ابن کثیر: ۴ /۲۲۸. [۱٧] صحیح ابن خزیمه: ۲۶۰٩، اسنادش صحیح است. [۱۸] صحیح مسلم: ۱۳۲۴. [۱٩] سنن ابن ماجه: ۳۰۴۰، با تصحیح البانی: ۲۴۶۴. [۲۰] مستدرک حاکم: ۱ / ۴۶۱، و صحیح ابن خزیمه: ۲۸۰۶، بااسنادحسن. [۲۱] معنای ملبد در صفحه ۳۴، گذشت. [۲۲] متفق علیه. [۲۳] مسند احمد: ۲٩۵۰، همچنان پیامبرصیارانشان را امر فرمودند تا به آواز بلند و رسا تلبیه و تکبیر بگویند، زیرا حضرت جبریل÷آمده و به ایشان فرمود که به اصحاب امر فرمایند تا (تلبیه) و یا «لا إله إلا الله» را با آواز بلند بگویند» نزد بیهقی با تصحیح البانی: ۱۳۸۴، همچنان پیامبرصمی‌فرمایند: «هیچ تلبیه‌گویی نیست هنگامی که تلبیه می‌گوید مگر اینکه هر چیزی که در راست و چپش اعم از سنگ و درخت و گل و خاک قرار دارند باوی تلبیه می‌گویند تا آنکه زمین از اینجا و آنجا پاره گردد» سنن ابن ماجه با تصحیح البانی: ۲۳۶۳. [۲۴] صحیح مسلم: ۱۲۴٧. [۲۵] صحیح مسلم: ۱۲۵٩. [۲۶] صحیح بخاری: ۱۶۱۵. [۲٧] صحیح مسلم: ۱۲٧۱. [۲۸] مسند احمد: ۱۳۱. [۲٩] مسند طیالسی: ۵/٧۴ با اسنادحسن ، و سنن بیهقی: ۵/٧۴ با روایت از ثقات. [۳۰] سنن بیهقی: ۵/٧۴ ابن کثیر فرمود: اسنادش خوب است. [۳۱] سنن ابو داود: ۱۸٧۶، با تحسین البانی: ۱۶۵۲. [۳۲] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۳۳] سنن تر مذی: ۸۵۶، با تصحیح البانی: ۶٧٩. [۳۴] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۳۵] صحیح ابن خزیمه: ۲٩۳۴، و صحیح ابن حبان: ۳۸۸۱، با اسناد صحیح. [۳۶] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۳٧] سنن ابو داود: ۱٧۶۵، با تصحیح البانی: ۱۵۵۲. [۳۸] سنن ترمذی: ٧٧۳، با تصحیح البانی: ۶۲۰. [۳٩] متفق علیه. [۴۰] متفق علیه. [۴۱] الجواب الكافي: ص ٩۸