۲- فتوا:
یکی از مهمترین و بارزترین احوال آنحضرتصدر حج، بیان احکام، و حل مشاکل مربوط به حج و غیره عبادات، و پاسخ به سوالات مردم میباشد، زیرا آنحضرتص از آغاز حج تا برگشت به مدینه با مردم آمیخته بودند و معضله و اشکالات آنها راحل مینمودند.
فتاوای آنحضرتصدر این حج بسیار است، بطور مثال مشهورترین فتوای ایشانصاینست که: «زنی از قبیله خثعم گفت: ای رسول خدا! حج بر پدرم واجب شده است اما او مردی مسن است و نمیتواند بر شتر بنشیند، آیا به عوض او حج کنم؟ پیامبرصفرمودند: به جای اوحج کن» [۲۴۵].
همچنان ایشان به کسانی که در مورد تأخیر و یا تقدیم بعضی از اعمال حج میپرسیدند پاسخ میدادند: (انجام ده، هیچ اشکالی ندارد) [۲۴۶]. ملاحظه میشود که آنحضرتص در فتوا دادن به مردم چند اموری را مد نظر داشتند که بارزترین آنها از قرار ذیل میباشد:
*- آنحضرتصسعی میورزیدند که ایستاده شده و خویش را به مردم نمایان سازند تا همه، ایشان را دیده بتواند و از ایشان جویای توضیح مسایل دینی، بویژه احکام حج شوند، طوری که از جابرس روایت است که فرمود: «پیامبر اکرمصدر حجة الوداع، طواف را سوار بر شترشان انجام دادند، و حجر الاسود را با عصایشان لمس نمودند، تا مردم ایشان را در مکانی مشرف دیده بتوانند و سوالهایشان را مطرح نمایند، چون مردم گرداگرد آنحضرتصپیچیده بودند» [۲۴٧]. و حدیثی که از عبدالله ابن عمروس روایت است که فرمود: (پیامبرخداصدر حجة الوداع در ساحه منا برای مردم ایستادند تا از ایشان سوال نمایند [۲۴۸]، و حدیثی که از عبدالله ابن عباسبروایت شده است که فرمود: «سپس آنحضرتص بخاطر پاسخ به سوالات مردم ایستادند» [۲۴٩].
*- آنحضرتصهمیشه مراعات احوال امت را مینمودند و جانب سهل و آسان را در فتوایشان برمیگزیدند تا بر مردمان حاجتمند و ناتوان تخفیف و آسانی صورت گیرد که نمونههای همچو فتاوی بسیار است، بطور مثال: از عایشهل روایت است که آنحضرتصبر ضباعه بنت زبیر وارد شده و فرمودند: «آیا اراده حج کردهای؟ فرمود: به خدا سوگند من بیشتر اوقات بیمارم، پیامبرص فرمودند: نیت حج کن و شرط بگذار و بگو: خداوندا! هر جایی که مرا از حج بازداشتی همانجا محل بیرون آمدنم از احرام است» [۲۵۰]. همچنان حدیث طولانی که از جابرس روایت است که آنحضرتصفرمودند: «اگر آینده کارم را میدانستم اینچنین نمیکردم، هدی (قربانی) نمیآوردم، و آن را عمره قرار میدادم، پس هر کسی از شما که قربانی با خود ندارد، باید از احرام خارج شود و آن را عمره قرار دهد، سراقه بن مالک بن جعشم بلند شد و گفت: ای رسول خدا! آیا این حکم تنها برای امسال است یا همیشه؟ پیامبر خداص انگشتانشان را در هم فرو برده و دوباره فرمودند: عمره داخل حج شد، نه برای امسال، بلکه تا ابد» [۲۵۱]. و از عبدالله ابن عمروس روایت است که فرمود: «من پیامبرصرا در منا دیدم که خطبه ایراد مینمودند، مردی برخواست و گفت: گمان کردم که فلان عمل پیش از فلان عمل انجام داده میشود، سپس دیگری برخواسته گفت: من گمان کردم که اینکار قبل از آن کار است، دیگری گفت: پیش از اینکه ذبح کنم سرم را تراشیدم، و دیگری گفت: قبل از جمره زدن ذبح کردم و...امثال آن، آنحضرتصمیفرمودند: باکی ندارد -همه در محلش انجام داده شده- در این روز هر کسی چیزی میپرسید ایشان میفرمودند: انجام بده اشکالی ندارد» [۲۵۲]. همچنان از ابن عمرب روایت است که فرمود: «عباس بن عبدالمطلبس از پیامبر خداصاجازه خواست تا بخاطرآب دادن به حجاج، شبهای منا را در مکه بگذراند، پیامبر خداص برای او اجازه دادند» [۲۵۳]. و از عدیس روایت است که فرمود: «پیامبر خداص به شتربانان اجازه دادند که میتوانند شب در منا نمانند، روز نحر (قربانی) بر جمره سنگ بریزند، اما دو روز بعد از آن را میتوانند یکجا در یکی آندو روز بر جمرات سنگریزه پرتاب کنند» [۲۵۴].
*- همچنان آنحضرتصمیکوشیدند تا در موقع فتوا دادن، قناعت سوال کننده را حاصل نمایند، روایت است که مردی به ایشان گفت: ای رسول خدا! پدرم به اسلام مشرف شده، ولی مردی مسن است و نمیتواند بر شتر بنشیند، آیا بجای او حج کنم؟ پیامبرصفرمودند: اگر بر پدرت قرضی میبود، آیا آن را از عوض او ادا نمیکردی؟ و آیا اینکار تو، قرض را از وی ساقط نمیکرد؟ گفت: بلی. آنحضرتصفرمودند: پس به جای او حج کن» [۲۵۵].
*- پیامبر اکرمصاز صبر، حوصله و تحمل فایق، و نرمی، لطف و مهربانی بسزایی برخوردار بودند خصوصاً با کسانی که جویای حکم و یا فتوا و یا سوالی از ایشان میشدند که نمونههای آن از حساب بیرون است، بطور مثال حدیث طولانی که از جابرس روایت است که آنحضرتصبعد از یکشبانه روز انتطار در ذی الحلیفه، بسوی مکه عزیمت نمودند، جابرس میفرماید: «آنحضرتص بر شترشان سوار شدند تا آنکه شترشان در بیابانی وسیعی داخل شد، و در این هنگام تا چشمم کار میکرد، نگاه کردم که پیشروی، راست، چپ و عقب آنحضرتصجمعیت انبوهی از سواره و پیاده دیده میشد، و پیامبرصدرمیان ما بودند» [۲۵۶]. همچنان از ابن عباسب روایت است که فرمود: «هنگام ورود پیامبر خداصبه مکه، مردم دور ایشان جمع شده میگفتند: این است محمدص، این است محمدص، حتی که دختران جوان از خانهها بیرون آمدند تا آنحضرتص را مشاهده کنند، چون درحضور پیامبر خداصکسی زده و یا عقب رانده نمیشد، فشار مردم برایشان زیاد شد، سپس بر شتر سوار شدند، اما طواف وسعی پیاده بهتر است» [۲۵٧]. و در اخیر این حدیث ابن عباسب میفرماید: «پیامبرصمیان صفا و مروه بر شتر طواف نمودند، و اینکار در اصل سنت نیست، چون مردم در حضور پیامبرصرانده و یا با آنان برخورد صورت نمیگرفت -پس بخاطر ازدحام مردم- بر شتر سوار شده طواف نمودند، تا از یکسو مردم بتوانند ایشانصرا درست ببینند و سخنانشان را بشنوند، و از سوی دیگر دستهای آنها به ایشان نرسد» [۲۵۸]. همچنان از قدامه العامریس روایت است که فرمود: «پیامبر اکرمصرا در روز نحر(عید) دیدم که بر شتر سرخ رنگشان سواراند و برجمره سنگ پرتاب مینمودند، در حضور آنحضرتصنه راندن بود و نه کتک زدن و نه پس و پیش گفتن» [۲۵٩].
*- همچنان پیامبر اکرمصدر مورد حج فتاوای بسیاری به مردم ارایه نمودند، از جمله: هنگامی که اسماء بنت عمیسلدر ذی الحلیفه طفلی بدنیا آورد، کسی را حضور پیامبرصفرستاد که حالا چکار کند؟ پیامبرصفرمودند: «غسل کن و پارچهای را روی محل خروج خون بگذار و نیت احرام کن» [۲۶۰]. و هنگامی که ایشان اصحاب را دستور دادند تا از احرام بیرون آیند، از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا! این چگونه تحلل است (بیرون آمدن از احرام؟) فرمودند: «تحلل کامل است» [۲۶۱]. (یعنی همه اشیاییکه بر شما بواسطه احرام بستن حرام شده بود، حلال است).
اوس طاییساز ایشان پرسید: ای رسول خدا! من از میان دو کوه طی آمدهام، شترم را ناتوان و خودم را خسته و افسرده نمودهام، بخدا سوگند هیچ کوهی را پشت سر نگذاشتهام مگر اینکه بر آن توقف کردهام، آیا حج من صحیح است؟ آنحضرتصفرمودند: «کسی که با ما در این نماز (صبح در مزدلفه) حاضر شده و تا وقتیکه حرکت کنیم توقف کند، و قبل از آن در عرفه، چه شب یا روز توقف کرده باشد، حجش کامل و مناسکش را انجام دادهاست» [۲۶۲].
اما فتوای آنحضرتصدر غیر امورحج نادر است که بطور نمونه به برخی از آن اشاره مینماییم: جابرس در حدیث طولانی که روایت نموده میفرماید: سراقه بن مالکس فرمود: ای رسول خدا! مسایل دین ما را بما شرح و بیان نمایید، مثلیکه همین حالا آفریده شدهایم، بخاطر چه عمل انجام میدهیم، آیا آنچه را انجام میدهیم که قلمها در مورد آن خشک گردیده و قدر -تقدیر- بر آن انجام پذیرفته؟ و یا آنچه را که در آینده انجام میدهیم مدار اعتبار است؟ فرمودند: «نه، بلکه آنچه که در مورد آن قلمها خشک گردیده و تقدیرها بر آن انجام پذیرفته است، سراقهس فرمود: پس عمل بخاطر چه است؟ آنحضرتص فرمودند: عمل کنید زیرا هر کس برای آنچه آفریده شده است عمل میکند» [۲۶۳]. و حدیثی که از ابیقتاده روایت شده که فرمود: «ما با پیامبر خداصبخاطر ادای حج از مدینه بیرون شدیم .... من احرام بر تن نداشتم، گوره خری را شکار نمودم، تعدادی از اصحاب که در احرام بودند از گوشت آن خوردند، سپس گفتند: ما از گوشت شکار خوردیم درحالی که در احرام هستیم! آنها متباقی گوشت را با خود گرفتند، هنگامی که حضور آنحضرتص رسیدند در مورد آن سوال کردند: ایشانص فرمودند: آیا از میان شما کسی او را دستور حمله به آن داده و یا به آن اشارهای کرده است؟ گفتند: نه خیر، فرمودند: پس ازگوشت متباقی آن بخورید» [۲۶۴].
*- پاسخ آنحضرتصبه سوالات مردم نظر به خواست و احوال سوال کننده میبود، از اینرو غالباً پاسخشان متوجه شخص سوال کننده میبود، بطور مثال هنگامی که زن خثعمی از ایشان پرسید: ای رسول خدا! حج بر پدرم واجب شده است اما او مردی مسن است و نمیتواند بر شتر بنشیند، آیا به عوض او حج کنم؟ پیامبرص فرمودند: آری، به عوض اوحج کن. [۲۶۵]و در بعضی احوال پاسخ ایشانصعام میبود، چنانکه در حدیث عبدالرحمن بن یعمرس آمده که: «مردمانی از اهل نجد نزد رسول اللهص در عرفه آمده سوالی پرسیدند، آنحضرتص امر نمودند تا شخصی با آواز بلند صدا زند که، حج عرفه است» [۲۶۶].
*- دیگر شیوه و روش آنحضرتصدر فتوا، ترغیب و تشویق بر انجام کارهای نیک است که یکی ازمثالهای بارز آن فرموده ایشانص به زنی است که کودکی را نزد آنحضرتصآورد و گفت: آیا حج این پسر صحیح است؟ پیامبر اکرمص فرمودند: بلی، و برای تو نیز اجر و ثواب هست [۲۶٧].
*- همچنان آنحضرتصنظر به خواست و تقاضای وقت، در جاهای متعددی فتوا دادهاند، طوری که ایشان در مدینه، هنگام احرام بستن در ذی الحلیفه، و در بیت الحرام، و عرفه، و مزدلفه، و منا و اثنای انتقال میان مشاعر حج، و هنگام عودت به مدینه منوره فتوا دادهاند [۲۶۸]. در عصر حاضر با وجود زمینه و فرصتهای خوبی که برای اهل علم و دعوتگران مساعد است و توانستهاند تا اندازه وسع و توانشان نقش بارزی را در راستای تعلیم و آگاهی حجاج انجام بدهند، ولی باز هم تقصیر در ادای واجب دعوت دیده میشود، چون اکثراً به مشاهده میرسد که عامه مردم بخاطر حل معضله و یا سوالاتشان در هر وادیی سرگردان و در جستجوی کسیاند که مشکلاتشان را حل، و به سوالاتشان جواب ارایه نماید، اینکار خود سبب میگردد تا همچو مردمان نزد عالم نماهای بیعلم، و یا نزد کسانی که قیافه و مظهر دانشمندان و علما را دارند رفته و سوالهای خود را مطرح نمایند، پس بخاطر جلوگیری از اضرار فتواهایکه مبتنی بر علم و معرفت و دلیل شرعی نیست، باید ترتیبات و انتظام درست گرفته شود و در همه راهها و خیابانهای عبور و مرور و اقامت گاههای حجاج، جاهای خاصی را برای فتوا و ارشاد حجاج، با زبانهای مختلف تعیین گردد، تا از یکسو دامن جهل و نادانی برچیده شود و از سوی دیگر راه صدور فتواهای غیر مسؤلانه مسدود گردد.
همچنان لازم میبینیم که به حجاج آگاهی داده شود که در مورد مراجع و اشخاصیکه از آنها فتوا میخواهند، اطمینان و یقین خود را در صحیح بودن آن فتوا حاصل نمایند، و اگر اطمینان و یقین کامل در مورد فتوای شخصی حاصل ننمودند، لازم است از چندین شخص در آن مورد بپرسند، زیرا با سوال نمودن یک شخص و عدم قناعت بر آن، مسؤلیت بر دوش خودشان خواهد بود، همچنان بر علما و دانشمندان و جهات ذی صلاح لازم است تا مردم را از فتوا دادن بدون علم و معرفت برحذر نموده و خطر آن را بیان نمایند، زیرا اینکار افترا و دروغ بستن به خداوندأ و پیامبرشصاست، قسمی که اللهأ میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣﴾[الأعراف:۳۳].
«بگو -ای پیامبر- جز این نیست که پروردگارم فواحش را حرام کرده است، آنچه آشکار باشد از آن، و آنچه پوشیده باشد، و گناه را حرام کرده است و ستم و تجاوز را، و این که چیزی را با خدا شریک مقرر نکنید که او هیچ دلیلی بر حقانیت آن نازل نکرده است و -حرام کرده است- این که چیزی را نمیدانید به خداأ نسبت دهید».
همچنان پیامبر اکرمص امت را از دروغ گفتن برایشانصبرحذر داشته فرمودهاند: «دروغ گفتن بر من مانند دروغ گفتن بر شخصی دیگری نیست، کسی که بر من دروغی ببندد، باید جایگاهش را در دوزخ آماده نماید» [۲۶٩].
[۲۴۵] صحیح مسلم: ۱۳۳۵. [۲۴۶] صحیح بخاری: ۸۳. [۲۴٧] صحیح مسلم: ۱۲٧۳. [۲۴۸] متفق علیه. [۲۴٩] صحیح بخاری: ۶۲۲۸. [۲۵۰] صحیح مسلم: ۱۲۰٧. [۲۵۱] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۲۵۲] صحیح بخاری: ۱٧۳۶. [۲۵۳] صحیح بخاری: ۱۶۳۴. [۲۵۴] سنن ترمذی: ٩۵۵، با تصحیح البانی: ٧۶۳. [۲۵۵] مسند احمد: ۱۸۱۲، حدیث صحیح است. [۲۵۶] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۲۵٧] صحیح مسلم: ۱۲۶۴. [۲۵۸] مسند احمد:۲۸۴۲، حد یث حسن است. [۲۵٩] سنن ابن ماجه: ۳۰۳۵، با تصحیح البانی: ۲۴۶۱. [۲۶۰] صحیح مسلم: ۱۲۱۸. [۲۶۱] صحیح بخاری: ۳۸۳۲. [۲۶۲] جامع ترمذی: ۸٩۱، با تصحیح البانی: ٧۰٧. [۲۶۳] مسند احمد: ۱۴۱۱۶، با اسناد صحیح. [۲۶۴] صحیح مسلم: ۱۱٩۶. [۲۶۵] صحیح بخاری: ۱۵۱۳. [۲۶۶] سنن ترمذی: ۸۸٩، با تصحیح البانی: ٧۰۵. [۲۶٧] صحیح مسلم: ۱۳۳۶. [۲۶۸] نگاه : صحیح مسلم: ۱۲۱۸، ۱۲٧۳، ۱۳۳۶، و صحیح بخاری: ۸۳، و سنن ترمذی: ۸۸،۸٩۱. [۲۶٩] صحیح بخاری: ۱۲٩۱.