ح ـ برخی دیگر از اموریکه پیامبر اکرمصدر رهبری مردم آن را مراعات مینمودند:
پیامبر اکرمصدر موسم حج به امور گوناگونی توجه داشته و آن را انجام دادند که در کامیابی قیادت، و برخورد نیک با مردم، و برانگیختن احساسات، و پیروی و پذیرش تام آنها تأثیر بسزایی داشت که برجستهترین آن از قرار ذیل است:
*- ترتیب و تنظیم نمودن مردم:
پیامبر اکرمصمردم را در منا منسجم و منظم نموده و هرگروه را در جای معینی قرار دادند، ایشان هرکه را نظر به فضیلت و اولویتش در اسلام، و فداکاری در راه خدا ص، در جای مناسبی قرار دادند، طوری که از عبدالرحمن بن معاذ/نقل است که وی از یکی از اصحاب پیامبر اکرمصنقل نموده که فرموده است: «پیامبر خداصدر منا به مردم خطبه ایراد نمودند و هر گروه را نظر به مقام و منزلتشان در اسلام در جاهایی مشخص جابجا نمودند، ایشانصفرمودند: مهاجرین در اینجا فرود آیند، و به سمت راست قبله اشاره نمودند، و انصار در اینجا فرود آیند، و به سمت چپ قبله اشاره نمودند، سپس مردمان دیگر در اطراف آنها قرار گیرند» [۴۴۱]. و در روایت دیگری چنین آمده: «سپس دستور دادند تا مهاجرین در قسمت جلو مسجد فرود آیند و به انصار دستور دادند تا در قسمت عقب مسجد قرار گیرند، سپس مردمان دیگر را بعد از آنها قرار دادند» [۴۴۲].
اما در عصر و زمان ما بسیاری از مشکلات که در اثنای انتقال میان مشاعر حج بوقوع میپیوندد، نتیجه آنست که برخی از مردم مصالح شخصی خویش را بر مصالح عامه ترجیح داده و به مقررات و قوانین گذاشته شده پابندی و التزام نداشته و به دیگران احترام قایل نیستند.
برادر ارجمند! حاجی محترم! چه خوب است که خودت را نمونه و الگوی نیک به دیگران ساخته و از مصالح و خواهشات شخصی خویش در مقابل مصالح و نیازمندیهای برادرانت تنازل نموده و از اخلاق نیک پیامبر اکرمصپیروی نمایی!.
*- تشویق خدمتگزاران حجاج در موسم حج:
پیامبر اکرمصکارمندان و خدمتگذاران مردم در حج را در کارهایشان تشویق نمودند، و بر آنان آسانگیری نموده زمینه مناسب را به آنان مساعد نمودند، طوری که ایشان به عمویشان عباسس اجازه دادند تا شبهای منا را بخاطر آب دادن به حجاج در مکه سپری نماید [۴۴۳]، و هنگامی که در جایی که برای حجاج آب میدهند آمده فرمودند: «به کار خود ادامه بدهید، زیرا بر اجرای کارنیک و پسندیدهای قرار دارید» [۴۴۴]. به فضل و احسان خداوندأ امروز دیده میشود که رضاکاران و داوطلبان بیشماری در ساحاتی گوناگون به خدمتگذاری حجاج سهم فعال دارند، آنان اوقات گران خویش در راه توجیه، ارشاد، کمک و همکاری با حجاج صرف مینمایند، ولی در بسیاری از احوال حتی چهره و یا کلمه خوشی را از کسی نمیبینند، بلکه بعضی احیان عوض شکر و تقدیر، سخنان زشت و نامناسبی را میشنوند و گاهی مورد اذیت، آزار، و سرزنش و نکوهش بعضیها قرار میگیرند.
پس چه خوب است که با چنین اشخاص به آداب نبوی رفتار شود قسمی که آنحضرتصفرمودهاند: «کسی که سپاسگزار مردم نباشد، شکر و سپاس خداوندأ را نیز بجا نمیآورد» [۴۴۵]. و همانطوری که رسول اکرمصاز چنین اشخاص قدر دانی میکردند، امروز نیز باید تشویق و ترغیب شوند، تا باعث ادامه اعمال خیر آنها گردد، زیرا تشویق نمودن عزم آنان را قوی و متین ساخته و نیروی درونی آنها را هرچه بیشتر قوت میبخشد.
*- پیامبرگرامی اسلامص بر حفظ حقوق مردم وحمایت آن از تلف شدن سعی و تلاش میورزیدند: بطور مثال هنگامی که ام المؤمنین عایشه صدیقهببه ایشان پیشنهاد بنا نمودن خانه را در منا کرد تا برای آنحضرتصسایه بانی باشد، پیامبر اکرمص پیشنهادش را قبول نکرده فرمودند: «منا موضع فرود آمدن مردمان گذشته است» [۴۴۶]. یعنی منا مشخص به کسی نیست، بلکه ملکیت همه مسلمانان است و اگر اینکار صورت گیردد بناهای دیگر نیزآباد خواهد شد که در نتیجه بر حجاج تنگی خواهد کرد. همچنان آنحضرتصاز کمک نمودن با کارمندان آب زمزم در مکه امتناع ورزیدند، بیم از آنکه مبادا مردم به ایشان در اینکار نیز اقتدا نمایند و در نتیجه حقوق فرزندان بنی عبدالمطلب تلف خواهد شد، قسمی که فرمودند: «اگر خوف این نباشد که مردم از دیدن من ازدحام نموده و مشکلاتی برای شما ایجاد میکنند، میآمدم و ریسمان آب کشی را بر اینجا -یعنی گردن خود- مینهادم» [۴۴٧].
اما امروز، چه بسا حقوق حجاج بویژه حقوق مردمان ضعیف و ناتوان و بیخبر، بوسیله دنیا پرستان و ستمگران مانند شرکتها و جمعیتهای که سرپرستی حجاج را بدوش میگیرند و یا برخی از حجاجی که مقام و منزلت این سرزمین پاک از دلهایشان محو گردیده است، تلف و ضایع میگردد.
پس حذر کن که در زمره چنین مردمان خدا ناترس و حرام پیشه مباشی، بلکه سعی و تلاش نما تا همچو مردمانی که در موسم حج بهره برداری نامشروع مینمایند نصیحت و توصیه نیک نموده و از محاسبه شدیدی که در پیش دارند، یادآور شوی.
*- جرأت در اظهار حق:
پیامبر بزرگ اسلامصمهربانترین و با حیاترین مردم بودند [۴۴۸]، با وجود این صفات حمیده، از گفتن حق در مقابل هیچکسی تأخیر نمیورزیدند، حتی اگر اشکالی هم ایجاد میشد و یا خلاف توقع جانب مقابل واقع میگردید، در این مورد مثالهای بیشماری است که بر شجاعت و جرأت ایشانصدر حق، و شخصیت قوی و عالی ایشانصدلالت دارد، ازجمله:
*- آنحضرتص فضل بن عباسبرا در محضر عام از نگاه کردن بسوی دختر خثعمی بازداشتند [۴۴٩]. و هنگامی که پدر فضل عباسببه ایشان گفت: ای رسول خدا! چرا گردن پسر عمویت را تاب دادید؟ فرمودند: دیدم که دختر و پسرجوان بسوی همدیگر مینگرند، از حیله شیطان برآندو ترسیدم» [۴۵۰].
*- همچنان هنگامی که همسر ایشان صفیهلدچار عادت ماهانه شد و پیامبر خداصگمان نمودند که وی طواف فرضی را در روز نحر انجام نداده است، فرمودند: «آیا وی نگهدارنده ما -از برگشتن به مدینه- است؟» [۴۵۱].
*- همچنان آنحضرتص به جوان تنومندی که از ایشان صدقه طلب نمود، چیزی ندادند، زیرا وی قادر به کسب و کار بود [۴۵۲].
*- و از مثالهای برجسته که دلالت واضح بر جرأت ایشان در حق میکند، نپذیرفتن خواهش کسانی که با خود قربانی نیاورده بودند اینکه در احرام باقی بمانند که بیشتر صحابه از این جمله بودند، وخود ایشانص در احرام باقی ماندند و دیگران را به بیرون شدن از احرام دستورداده فرمودند: «اگر قربانی با خود نمیآوردم مانند شما از احرام بیرون میآمدم» [۴۵۳].
پس ای برادر و خواهر مسلمان! هیچگاه از وجیبه امر به معروف و نهی از منکر و توصیه و توجیه و ارشاد نیک به مردم دست برمدار، و همیشه سخن حق بگو هرچند خلاف میل و توقع دیگران واقع گردد، زیرا سهلانگاری در این موارد، ناتوانی و تنبلی و هراس تلقی میشود، نه شرم و حیا. و خداوندأ از اظهار حق حیا نمیورزد. سعی نما تا از پیامبر گرامی اسلامصپیروی نمایی، قسمی که وصف شدهاند که: «حیای رسول اللهصازحیای دختر بکر -دوشیزه نوجوانی که هنوز شوهر نکرده باشد- در پرده و حجابش بیشتر بودند» [۴۵۴]، با آن هم بخاطر خداأ خشمگین شده و در پی انتقام میشدند، قسمی که ام المؤمنین عایشهلاز صفات حمیده ایشانصحکایت نموده است: «رسولصهرگز چیزی را با دست خویش نزدهاند، نه زنی را و نه خادمی را، مگر اینکه جهاد فی سبیل الله نموده باشند، ایشانصاز هیچ تجاوزی بر خودشان انتقام نگرفتهاند مگر اینکه بر حریم شریعت الهی تجاوز شده باشد، و آنحضرتصفقط برای حق خداوندأ انتقام میگرفتند» [۴۵۵].
*- ترک سرزنش خطاکار:
پیامبر اکرمصبا آنعده اصحاب کرام که مرتکب خطایی میشدند، تندی و درشتگویی و برخورد زشت نمیکردند، بلکه سعی مینمودند تا خطای آنان را اصلاح سازند، اگر خطا از روی نادانی میبود، در پی تعلیم و آموزش درست آن میشدند، و هیچگاهی بر شخص خطا کار ترکیز و خشونت نمیورزیدند بلکه کوشش مینمودند تا خطا را اصلاح نموده و موقف درست را به آنان بیاموزند، بطور مثال:
*- آنحضرتصدر جستجوی گوینده این سخن که گفت: «ما به منا میرویم درحالی که از آلتهای ما منی بچکد!» نشدند و سرزنش نکردند، بلکه آنان را تسلی داده و بکار بهتر راهنمایی نمودند، طوری که فرمودند: «میدانید که من با تقواترین و صادقترین و نیکوکارترین شما در بندگی خداأ نسبت به همه شما میباشم، اگر قربانی را با خود نمیآوردم، مانند شما از احرام بیرون میآمدم و اگر آینده کارم را میدانستم اینچنین نمیکردم و قربانی را با خود نمیآوردم [۴۵۶].
*- همچنان هنگامی که فضل بن عباسب بسوی زن خثعمی و دخترانی که میدویدند باربار نگاه میکرد، آنحضرتصبه تاب دادن روی وی اکتفا کردند و او را سرزنش نکردند [۴۵٧].
*- همچنان آنحضرتصبر دو مردیکه در خانههایشان نماز خوانده و به مسجد خیف آمدند و در آخر مسجد نشستند، تندی و خشونت نکردند، بلکه آنها را توجیه و توصیه نمودند تا کاری کنند که شک و شبهه از آندو رفع گردد، زیرا شاید برخی گمان مینمودند که آنها نماز نخواندهاند، پس دور کردن شک و شبهه از آندو مهمتر و اولیتر از دیگر امور بود [۴۵۸].
*- چنانکه آنحضرتصبه دو مرد تنومندیکه خواستار صدقه از آنحضرتصشدند، سرزنش و یا سخن زشت نگفتند، بلکه آندو را با سخنان پر از حکمتشان در موقفی قرار دادند که خود آنها راضی به نگرفتن صدقه شدند [۴۵٩]، که این روش نشان دهنده بردباری و حکمت عالی آنحضرتصدر برخوردشان با دیگران است.
پس آیا طلاب علم و دعوتگران این راه و روش نبوی را در دعوتشان عملی مینمایند؟ با تأسف برخی از مردم پند و اندرزشان با زشتی و تندی، سخنانشان مملو از تهدید، تحقیر و سرزنش بوده، و در آموزش و تعلیم، دیگران را به نادانی و بیخردی نسبت میدهند، که اینچنین شیوه نادرست و غلط نه تنها اصلاح نمیآورد بلکه خطا و گناه و فساد را بیشتر رشد داده، و مردم را بر انجام اعمال زشت و فسادکاری بیشتر از پیش میکشاند، شاید بعضی ملاقات با چنین دعوتگران را نپذیرفته و تصمیم بر قطع رابطه و ترک آنها را گیرند!.
ای کاش که اینچنین مردمان با خطا کاران مقابل نمیشدند و آنها را برحال خودشان میگذاشتند و به سوالهای آنها پاسخ نمیگفتند، توصیۀ ما به کسانی که خداوندأ به آنها علم دین عطا نموده و آنها را بمنظور پخش و نشر آن برگزیده است، اینست که از خداوندأ بهراسند از تندی، درشتگویی، خشونت، توهین، تحقیر و تهدید مردم بپرهیزند، و از اخلاق و آداب و کردار پیامبر بزرگ اسلامص پیروی نموده مردم را از دین سهل و آسان، دلسرد و گریزان نسازند.
*- اجتناب از زحمت و سختگیری بر مردم:
یکی از بزرگترین عوامل کامیابی و موفقیت پیامبر گرامی اسلامص در رهبری و قیادت این جمعیت انبوه مردم در حج، آسانگیری، و ترک امور بغرنج و پیچیده، و عدم تکلف بود، بلکه همه مسایل را بطور آسان و با شفافیت بیان مینمودند. و هرگاه کسی در ارشادات و رهنمودهای ایشانصهنگام قیادت مردم در حج دقت نماید، درخواهد یافت که هدف و غایه مردم آشکار و روشن، مرجع و مقام رهبری آنان بارزو معین، قوانین و احکام حج معلوم و واضح، و خط سیر حجاج معروف، زمان و مکان مناسک حج تحدید و تعین شده بود، که اینکار خود، رعیت را آگاه و باخبر از امور متعلق بحج گردانیده و هر شخصی میدانست که چه درپیش دارد و چه چیزی را باید انجام دهد و یا ندهد.
پس اگر روزی سرپرست یا مسؤل بخشی از امورحجاج مقرر شدی، تلاش نما تا وظیفهات را با آگاهی تمام، دور از سختگیری بر رعیت، و ترک دشواری و پیچیدگی برآنان انجام دهی.
*- محبت و مهربانی با مردم:
پیامبر اکرمص از اخلاق عالی برخوردار بودند، ایشانص نرمخو، پر مهر و پرلطف، مهربان و مشفق، چهره بشاش، خوش خلق، و سینه فراخ داشتند، هرگاه با کسی روبرو میشدند متبسم میبودند، و اگر صحبت مینمودند، تبسم در چهرۀشان نمایان میشد، ایشان با اصحاب کرام خوشوقتی و خوش طبعی نموده، خوشی و سرور را بر دلهایشان داخل مینمودند [۴۶۰]. روایاتی زیادی وجود دارد که آنحضرتص در حج نیز با یارانشان محبت و خوش طبعی مینمودند، قسمی که عبدالله بن عباسب حکایت نموده است: «ما بچههای بنی عبدالمطلب نزد پیامبر خداص در مزدلفه آمدیم، درحالی که بر مرکبهای ما سوار بودیم ایشان با دستشان آهسته بر رانهای ما زده فرمودند: ای پسران عزیزم! تا که آفتاب طلوع نکرده بر جمره سنگریزه پرتاب نکنید» [۴۶۱].
برادر مسلمان! توهم در حج هنگامی که با مردم ملاقی میشوی، با چهره گشاده، خوش و خندان، سیمای پر از مهر، گفتار خوش، و رفتار نیک تعامل نما، تا دوستی و محبت آنان را کسب نموده و سخنانت را با سینه فراخ بپذیرند، و از ثواب و پاداش بزرگ در نزد خداوندأ برخوردارگردی.
*- سنگینی، وقار و مظهر نیک پیامبر اکرمص:
پیامبر اکرمصدر موسم حج نیزمانند همیشه، از وقار، روش نیک، مظهرزیبا، و چهره درخشان و تابان برخورداربودند، ایشان توجه به مظهرشان داشتند و هیچکسی زیبا و خوش اندامتر از ایشانص دیده نمیشد، ایشان موی سرشان را تکریم مینمودند و در حج موی سرشانرا با مواد چسپناکی یکجا نمودند تا در مسیر راه مکه پریشان نشود [۴۶۲]. و در هنگام احرام بستن و در وقت بیرون شدن از احرام خویش را با بهترین عطر خوشبو مینمودند [۴۶۳]. همچنان قبل از احرام بستن غسل نمودند [۴۶۴]. و قبل از ورود به مکه نیز غسل نمودند [۴۶۵]. همچنان آنحضرتص از وقار و سنگینی برخوردار بودند، و هیچگاهی سخنان و حرکات ناشایسته از ایشان صادر نشده است [۴۶۶]. بنابراین دوستی و محبت و تقدیر بیش از حد ایشان در دلهای مردم جاداشت، ایشانص در نظر همه مردم، بزرگ، عظیم، محترم، معزز و با هیبت بودند، شواهد و دلایل بیشماری در این مورد موجود است که بطور مثال حدیث حارث بن عمروالسهمیس را ذکر مینماییم که فرمود: «نزد رسول اللهصدر عرفات یا منا آمدم و مردم در اطرافشان حلقه زده بودند، مردمان بادیه میآمدند و هنگامی که چهره ایشان را میدیدند، میگفتند: «این چهره مبارکی است» [۴۶٧].
پس برادر ارجمند! به مظهرخود توجه و اهتمام نما، و خویشتن را به حیاء، ادب، وقار، تواضع آراسته نما، از خندیدن بسیار و بیمورد بپرهیز، و از زیاده روی و افراط در مزاح و شوخی حذر کن، هرگاه این صفات را در خویش آراسته نموده و جامه عمل پوشاندی، بدان که سخنان تو در اعماق دلهای مردم جا خواهد گرفت.
صفاتی که یادآورشدیم بخش کوتاهی از مظاهر کمال و صفات بزرگ پیامبر اکرمصدر حج بود، این صفات و ویژگیهای بود که مردم را به پیامبرصنزدیک ساخته، ایشانص را محبوب دلها گردانیده و پیشوایی ساخته بود، که دلها به سویشان متمایل میگشت و با اخلاص تام از ایشانصپیروی نموده و بر تنفیذ اوامرشان سبقت میجستند.
پس کسانی که خواهان امامت و پیشوایی مردماند، و آرزو دارند که مردم از آنان پیروی نمایند، باید خود را در برابر صفات حمیده و کارنامههای بزرگ پیامبر اسلامص قرار داده موقعیت خویش را در جامعه خویش دریابند، که آیا شایسته این مقام و منصب هستند یا نه؟ خاطرنشان باید کرد، کسی که صفات و اخلاق و کارنامههای پیامبران خداوندأ را درخود آراسته و پیراسته ننماید، و راهی را که آنها پیمودهاند نپیماید، هرگز پیشوایی و رهبری مردم را بدست نخواهدآورد.
[۴۴۱] سنن ابو داود: ۱٩۵۱، با تصحیح البانی: ۱٧۱٩. [۴۴۲] سنن ابو داود: ۱٩۵٧، با نصحیح البانی: ۱٧۲۴. [۴۴۳] صحیح بخاری: ۱٧۳۴. [۴۴۴] صحیح بخاری: ۱۶۳۶. [۴۴۵] جامع ترمذی: ۸۸۱، و فرمود حدیث حسن صحیح است، و البانی نیز آن را در صحیح سنن ترمذی صحیح خوانده: ۱۵٩۲. [۴۴۶] جامع ترمذی: ۸۸۱، حدیث حسن صحیح است، مستدرک حاکم: ۱/ ۶۳۸ حاکم فرمود: این حدیث برابر با شروط مسلم است، و ذهبی باوی موافق است، سیرت نبی ابن کثیر: ۴/ ۳٩۸، صحیح ابن خزیمه: ۴/ ۲۸۴. [۴۴٧] صحیح بخاری: ۱۶۳۶. [۴۴۸] متفق علیه. [۴۴٩] صحیح بخاری: ۶۲۲۸. [۴۵۰] جامع ترمذی: ۸۸۵، حدیث حسن صحیح است، با تصحیح البانی: ٧۰۲. [۴۵۱] صحیح بخاری: ۱٧٧۲. [۴۵۲] سنن ابو داود: ۱۶۳۳، با تصحیح البانی: ۱۴۳۸. [۴۵۳] صحیح بخاری: ٧۳۶٧. [۴۵۴] صحیح بخاری: ۳۵۶۲. [۴۵۵] متفق علیه، لفظ از مسلم است. [۴۵۶] صحیح بخاری: ٧۳۶٧. [۴۵٧] متفق علیه. [۴۵۸] جامع ترمذی: ۲٩۱، حسن صحیح، با تصحیح البانی در صحیح سنن ترمذی: ۱۸۱. [۴۵٩] سنن ابوداود: ۱۶۳۳، باتصحیح البانی در صحیح سنن ابوداود: ۱۴۳۸. [۴۶۰] مختصر شمایل از ترمذی: ۲۰۰-۲۰۵، اخلاق النبي جوآدابه از اصبهانی: ۱۸[ ]-۲۰٧. [۴۶۱] سنن ابن ماجه: ۳۰۲۵، با تصحیح البانی در صحیح ابن ماجه: ۲۴۵۱. [۴۶۲] صحیح بخاری: ۴۳٩۸. [۴۶۳] صحیح مسلم: ۱۱۸٩، سنن دارمی: ۱۸۰۱. [۴۶۴] جامع ترمذی:۸۳۰، حدیث حسن غریب است و البانی آن را در صحیح سنن ترمذی صحیح خوانده: ۶۶۴. [۴۶۵] صحیح مسلم: ۱۲۵٩. [۴۶۶] سنن نسایی: ۳۰۲۴، با تصحیح البانی: ۲۸۲٧، و مسند احمد: ۱۸۱۶، با اسناد صحیح. [۴۶٧] سنن ابوداود: ۱٧۴۲، با نحسین البانی: ۱۵۳۲.