مطلب دوم: تحقيق را جانشين تقليد كنيم
خوانندگان عزیز! این موضوع بسیار مفصلی است بنده در صدد نقل اقوال نیستم که وقت زیادی خواهد گرفت چند نکته را فشرده عرض میکنم.
اول: دین الهی بویژه بخش اعتقادات خارج از دائره تقلید است چنانکه امام صادق ÷میفرمایند: «هر حدیثی که از ما به شما رسید بر قرآن عرضه کنید هر چه با قرآن موافق بود به آن عمل کنید و آنچه با قرآن مخالف بود به دیوار بزنید». پس هیچ مسلمانی در هیچ اصلی از اصول اعتقادی نباید مقلد کس دیگری باشد، مثلا اگر فلان شخصیت که میلیونها مقلد و ارادتمند هم دارد یا حتی فرض کنید از زبان فلان امام مطلبی گفته شود که مخالف با قرآن و سنت پیامبر صباشد به هیچ عنوان قابل قبول نیست چون هیچ شخصی بشمول خود ائمه اطهار علیهم السلام نمیتواند مطلبی برخلاف قرآن بگوید، اگر چنین چیزی به ما رسید حتما دروغ است نه اینکه آن شخصیت دروغ گفته باشد بلکه از زبان او دروغ ساختهاند.
دوم: تکلیف ما چیست؟ آیا برای همیشه و در همه چیز حتی اعتقادات خودمان مقلد باشیم؟ مستقیما ترجمه قرآن نخوانیم و در آیات آن نیندیشم؟ درباره صدها هزار روایتی که به ما رسیده تحقیق نکنیم؟ به کتب مراجعه نکنیم؟ روایات متناقض را که چه بسا با قرآن و عقل سلیم نیز تناقض دارد بررسی نکنیم؟! در جواب این پرسشها عرض میکنم که خوشبختانه در سالهای اخیر از بیماری تقلیدِ مطلق کاسته شده و دائره جنبش محققان گسترش یافته است، حتی درمیان محصلان و دانشجویان، و این بسیار جای خرسندی است، بلکه دائره تحقیق از دانشگاهها فراتر رفته و کم کم دارد پابه عرصه حوزهها میگذارد، و این آرزوی دیرینهای است که بسیاری از محققان و مصلحان تاکنون انتظارش را داشتهاند، به عبارت دیگر جنبش اصلاح طلبی مذهبی که از دهها سال پیش جستان و خیزان به تلاش خودش ادامه میداد اینک مؤفق شده است سرپایش بایستد ما به همه کسانی که به نحوی در این راستا گام برداشتهاند و حتی اندیشیدهاند تبریک عرض میکنیم برای آنانیکه از دنیا رفتهاند طلب آمرزش و رفع درجات میکنیم و به پیروان آنان و ادامه دهندگان این خط پیامبرانه مژده میدهیم که به امید خدا شما بهر حال پیروزید و راه شما که راه پیامبران است ان شاء الله همیشه پر رهرو خواهد بود.
سوم: مسئولیت همه ما این است که به اندازه توان خودمان سعی کنیم مسلمین را به محور وصل کنیم و روشن است که محور فقط قرآن کریم است طبعا از حاشیۀ محور که سنت رسول گرامی صو سیرت آل بیت اطهارش علیهم السلام و اصحاب و یاران وفادارش -رضوان الله علیهم اجمعین- است هرگز مستغنی نخواهیم بود، اما فقط آن قسمت از روایات و احادیث را میپذیریم که با قرآن کریم و عقل سلیم سازگار باشد، و تمام آنچه که با روح قرآن کریم و حیات طیبه حضرت ختمی مرتب صو صحابه جانباز و اهل بیت اطهارش مخالف باشد و در قالب عقل سالم بشری نگنجد نه حدیث است و نه دین، و از دید هر مسلمان عاقل و صادقی مردود است البته اشتباه نشود که معیار حق شناسی فقط عقل نیست بلکه وحی است، و صحبت ما از عقلی است که در پرتو نور وحی بتواند راه خودش را تشخیص دهد.
چهارم: درکار تحقیق باید صرفاً قرآن را محور قرار دهیم و از روایات برای آن مثال و شاهد و نمونه و تأیید بیاوریم نه اینکه احادیث محور باشد و برای مطلب از پیش تعیین شدهای که توسط روایات جعلی و دروغین اساسش گذاشته شده است آیات قرآن را هر جوری که لازم بود قیچی کنیم و با تأویل و تفسیر خلاف واقع به آن بچسپانیم، این کار نه تنها تحقیق نیست که بازی کردن بانصوص وحی و بلکه بازی کردن با عقل انسانهای آزادمنش و خدا جوست که همواره بر قوت استدلال تکیه دارند و میخواهند برای همه معتقداتشان از قرآن دلیل واضح و روشن داشته باشند.
پنجم: یک قاعده ثابت اسلامی را هم خدمت شما عرض کنم و آن اینکه هر اصل اعتقادی حتما باید در قرآن با صراحت ثابت شده باشد ناممکن است که چیزی جزو اصول اعتقادی باشد اما در قرآن آشکار بیان نشده باشد، بنابراین هر آنچه که در قرآن باصراحت نیامده باشد عقیده نیست، برای توضیح بیشتر به مثال ذیل توجه فرمایید: اگر کسی از نبوت منکر شود کافر میشود چون در قرآن باصراحت و مفصل ثابت شده است اما اگر کسی از ولایت یا امام زمان یا عصمت ائمه علیهم السلام منکر شود کافر نمیشود، چون ثبوت این موضوعات (البته برای کسانی که به آنها معتقدند) اجتهادی است یا حداکثر بوسیله روایات ثابت شده و روایات احتیاج به بحث و تحقیق مفصل دارد، و متأسفانه اغلب اینگونه روایات دستاورد دشمنان اسلام است که به نام پاک ائمه اطهار علیهم السلام جعل شده است.
ششم: خداوند متعال میفرماید:
﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧ ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓ﴾[الزمر: ۱۷-۱۸] .
«و مژده بدهای پیامبر بندگانم را کسانیکه هر سخنی را میشنوند و بهترین آنرا پیروی میکنند».
پس از صفات هر مسلمان صادق این است که هر دیدگاه و نظریهای را بشنود و بهترین آنرا پیروی کند، بنابراین برای شناخت هر مذهب و گروه واندیشه باید به کتب و نوشتههای خود اصحاب آن رجوع کرد، مثلا برای شناخت اسلام باید به قرآن کریم رجوع کرد و نه تحریفات مستشرقین، برای شناخت مسیحیت و آشنایی با تحریفات کلام الهی از سوی مسیحیان باید به کتب خود آنان رجوع کرد، برای شناخت تشیع و تسنن باید به نوشتههای خود علمای شیعه و سنی مراجعه کرد نه آنچه که دیگران درباره آنان نوشتهاند، پس برای شناخت تشیع باید مستقیماً به مصادر اصلی تشیع مراجعه کنیم تا آن را دقیق بشناسیم نه اینکه به فهم دیگران اکتفاء کنیم، لذا بنده از خوانندگان عزیزم خواهش میکنم که برای شناخت درست تشیع به اصول کافی مراجعه کنید اگر فرصت نبود کتاب الحجة، نهج البلاغه، تفسیر مجمع البیان را حتماً بخوانید، و کتابهای مهم دیگر.
به همین ترتیب برای شناخت اهل سنت ترجمه قرآن کریم، صحیح بخاری، صحیح مسلم، و تفسیر ابن کثیر را بخوانید اگر ترجمه آن در دسترس نیست تفسیر نورـ یک جلد از دکتر خرم دل ـ یا هرتفسیری که از اهل سنت میتوانید تهیه کنید بخوانید، برای شناخت خلفای راشدین صهرین و شیخین خطیب را بخوانید، و کتابهای دیگر، پس نادرست است که ما بخواهیم مذهبی را از طریق دشمنانش بشناسیم خوشبختانه کتابی که در دست دارید عصارهای از معروفترین کتب تشیع است با این وجود برای اطمینان بیشتر میتوانید به منابع مذکور مراجعه فرمائید.