۳- با عامه مشترک نيستيم!
نعمت الله جزائری میفرماید: «ما با آنان در هیچ اصلی مشترک نیستیم! نه در إله نه در پیامبر و نه در امام، زیرا آنها معتقدند پروردگارشان ذاتی است که پیامبرش محمد و خلیفهاش ابوبکر است، در حالی که ما چنین خدایی را قبول نداریم و نه چنین پیامبری را «لا نقول بهذا الرب ولا بذلك النبي» پروردگاریکه خلیفه پیامبرش ابوبکر باشد خدای ما نیست وآن پیامبر هم پیامبر ما نیست «إن الرب الذي خليفة نبيه ابوبكر ليس ربنا ولا ذلك النبي نبينا»[۱۰۹] .
شیخ صدوق از ابواسحاق ارجانی روایت میکند که گفت:
«امام صادق ÷فرمودند: آیا میدانی چرا به شما دستور داده شده برخلاف اهل سنت عمل کنید؟ گفتم نمیدانم فرمود: زیراکه علی÷ هیچ کاری نبوده که انجام دهد مگر اینکه امت! با او مخالفت میکرد، تااینکه امر او را باطل کنند، از آنچه نمیدانستند از امیرالمؤمنین ÷میپرسیدند، اما هرچه ایشان فتوا میداد آنها از پیش خودشان برای آن ضدی میتراشیدند، تا اینکه حق را برای مردم وارونه جلوه دهند«أتدري لم أمرتم بالأخذ بخلاف ماتقوله العامة فقلت لاندري، فقال إن عليا لم يكن يدين بدين الا خالف عليه الأمة! إلى غيره إرادة لإبطال أمره وكانوا يسألون أميرالـمؤمنين سعن الشيء الذي لايعلمونه فإذا أفتاهم جعلوا له ضدا من عندهم ليلبسوا على الناس» [۱۱۰] .
اینجا سؤالی مطرح میشود، فرض کنیم که در مسئلهای حق با عامه است آیا با این وجود واجب است که برخلاف قول آنان عمل کنیم؟ باری سید محمد باقر صدر در جواب این سؤال بنده چنین فرمودند:
«بله واجب است که برخلاف قول آنان عمل کنیم چون مخالفت با آنان حتی اگر بر خلاف حقیقت باشد بهتر از آن است که با آنان موافق باشیم!».
[۱۰۹] الانوار النعمانیة: ۲/۲۷۸ (باب نور فی حقیقة دین الامامیة والعلة التی من اجلها یجب الأخذ بخلاف ما تقوله العامة). [۱۱۰] علل الشرائع: ص۵۳۱ چاپ ایران.