أبو بصير مرادی
این همان ابوبصیر است که به امام موسی کاظم ÷توهین کرد روزی پرسید اگر مردی بازن شوهرداری ازدواج کند چه حکمیدارد؟ امام فرمودند: «سنگسار میشود البته اگر کسی چیزی نداند عیبی نیست» ابوبصیر استهزاء کنان گفت:
«طوری که معلوم میشود دوستمان هنوز علمش کامل نشده!»[۱۳۳] .
روزی ابن ابویعفور با أبو بصیر (لیث ابن البختری) درباره دنیا گفتگو میکردند ابوبصیر گفت:
«اگر دوست شما (امام جعفر صادق ÷) دسترسی پیداکند دنیا را به کس دیگری نخواهد داد!! ناگهان متوجه شد -ابوبصیر- دید سگی در کنار او پایش را بالا گرفته میخواهد بشاشد، حماد بن عثمان بلند شد که آنرا بترساند ابن ابوالیعفور گفت بگذارش، او آمده است که در گوش ابوبصیر بشاشد!!»[۱۳۴] .
پس چونکه او به امام صادق ÷توهین کرد و حضرتش را به محبت دنیا و علاقه به جمعآوری آن متهم نمود خداوند برای تنبیه او سگی فرستاد که در گوشش بشاشد.
از حماد ناب نقل شده که گفت:
«ابوبصیر دم دروازه امام صادق ÷نشسته بود تا اینکه برایش اجازه ورود داده شود، امّا اجازه نمیرسید گفت اگر ما هم دست پُری میداشتیم حتما به ما اجازه میداد، در این اثنا سگی آمد و بر چهره ابوبصیر شاشید!!، ابوبصیر (که نابینابود) گفت: اٌف اٌف این چیست؟ کسی که با اونشسته بود گفت این سگی بود که بر چهرهات شاشید!»[۱۳۵] .
ابوبصیر از نظر اخلاقی نیز مرد پستی بود، چنانکه خودش علیه خود گواهی میدهد و میگوید:
«زنی را درس قرآن میدادم، روزی با او شوخی نامناسبی کردم، او خدمت امام باقر ÷آمده و از من شکایت کرد، امام فرمودند:
«ابوبصیر به زن چه گفتی؟ بادستم اشاره کردم و گفتم اینطور کردم و چهرهام را از خجالت پوشیدم، امام فرمودند: دو باره تکرار نکنی»[۱۳۶] .
توخود خوان تفصیل این مجمل.ابوبصیر در روایت حدیث نیز مخلط بود از محمد بن مسعود نقل شده که گفت:
«از علی بن حسن در باره ابوبصیر پرسیدم فرمود: ابوبصیر قبل از این به ابومحمد شهرت داشت و غلام آزاد شده بنی اسد بود و درهمان زمان نابینا بود، پرسیدم که آیا به «غلو» هم متهم شده؟ فرمود (غلو) نه هیچ وقت متهم نشده اما (مخلط) بوده است»[۱۳۷] .
حالا جای تأمل است که با توجه به احادیث زیادی که این آقایان و امثال اینها روایت کردهاند چگونه باید تشخیص داد و فهمید که چقدر عجایب و از آن دست روایات! در دین داخل کرده باشند؟ این سؤالی است که جوابش را چند کتاب تحقیقی مستقل باید بدهد، به امید آنکه علماء و دانشمندان محقق و دلسوز ما که بحمد الله کم نیستند این خالی گاه را نیز پرکنند، البته خالی گاه زیاد است اما از تعداد محقیقین بیشتر نیست.
[۱۳۳] رجال کشی: ص/۱۵۴. [۱۳۴] رجال کشی: ص/۱۴۵. [۱۳۵] رجال کشی: ص/۱۵۵. [۱۳۶] رجال کشی: ص۱۴۵. [۱۳۷] رجال کشی: ۱۴۵.