شاهراه اتحاد یا بررسی نصوص امامت

فهرست کتاب

مقدمه‌ مؤلف

مقدمه‌ مؤلف

الحمدلله رب العالمين وصلی الله على محمد وآله وأتباعه أجمعين والسلام علينا وعلى عبادالله الصالحين.

نه تنها عقل و اندیشة آدمیان و تجربه و آزمایش جهانیان، بلکه وحی آفریدگار جهان و تعالیم انبیاء و برگزیدگان، با روشن‌ترین بیان و گویاترین زبان دلالت دارد بر وجوب توحید و اتحاد کلمه و اتفاق امت و جماعت. و هر ملت و جمعیتی که در زندگی در مجاورت و معاشرت یکدیگرند، به اتحاد و اتفاق بیشتر از هر چیز دیگر نیازمندند، البته برکات اتحاد و فضائل اتفاق، چیزی نیست که احتیاج به گفتن و نوشتن داشته باشد، زیرا ادنی شعوری می‌‌تواند به حُسن ختام و نیکی انجام آن حکم نماید. آفرینندة عالم در کتاب محکم خود در آیاتی چند، مسلمین را به وحدت، اتّحاد و اتفاق دعوت نموده و فرموده:

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢[الأنبياء: ٩٢].

«همانا این است امت شما که امتی یگانه است و من پروردگارتانم پس از من پروا کنید»

﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱتَّقُونِ ٥٢[المؤمنون: ٥٢]

«همانا اینست امت شما که امتی یگانه است و من پروردگارتانم پس از من پروا کنید».

و برای آنکه امت اسلام به وحدت کلمه و توحید جماعت مسلمانان بپردازد، کلمۀ توحید را به آنان یادآور شده که: چون تنها من پروردگار شمایم شما نیز امتی یگانه باشید و همگی تنها مرا بپرستید و فقط از من پروا کنید.

هر چند هیئت و نظام کارگاه خلقت، خود دلیل روشنی بر واحد بودن خالق آن است و این حقیقتی است روشن و برهانی است متقن، اما برداشت از این حقیقت و نتیجۀ آن، هرگاه توحیدِ کلمه و اتفاق نباشد، ضایعه‌ای است بزرگ و زیان و خسرانی است عظیم! مانند آنکه در کنار دریای نور، کور، و در لب شریعۀ زلال کوثر، تشنه و مهجور باشیم. حق تعالی از اختلاف و تشتّت بر حذر داشته و همگی را به اعتصام به حبل الهی، که قرآن مجید و دین مبین اسلام است دعوت کرده و فرموده:

﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ[آل‌عمران: ۱۰۳]

«همگی به ریسمان خدا (قرآن) چنگ بزنید و متفرق نشوید».

و فرموده:

﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ[آل‌عمران: ١٠٥]

«و همچون کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل روشن برایشان آمد پراکنده شدند و اختلاف کردند».

و فرموده:

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣[الأنعام: ١٥٣]

«این راه من است که راست و مستقیم است، آن را پیروی کنید و از راه‌های دیگر پیروی نکنید که از راه خدا جدایتان سازد، خداوند شما را چنین سفارش می‌‌کند، باشد که بپرهیزید».

و فرموده:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍ[الأنعام: ١٥٩]

«همانا کسانی که دینشان را به گروه‌های مختلف تبدیل نموده و شیعه شدند، (ای رسول تو) به هیچ وجه از ایشان نیستی».

و فرموده:

﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِۚ ٱللَّهُ يَجۡتَبِيٓ إِلَيۡهِ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ ١٣ وَمَا تَفَرَّقُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡ[الشورى: ۱۳-۱۴]

«[خداوند] برای شما آیینی قرار داد که به نوح سفارش فرموده بود و نیز آنچه که به تو وحی کردیم، و به ابراهیم و موسی و عیسی [هم] سفارش کردیم [این بود] که دین را بپا دارید و در آن از یکدیگر جدا نشوید، آنچه مشرکان را بدان می‌خوانی بر آنان گران است، پروردگار هر که را بخواهد برای خویش بر می‌گزیند و هر که را به سوی او باز گردد، هدایت می‌نماید * و مردم تفرقه پیدا نکردند مگر پس از آنکه علمِ [وحی] برای‌شان آمد، آن هم از روی رشک و رقابتی که در میان‌شان بود».

﴿لَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ أَوۡ مِن وَرَآءِ جُدُرِۢۚ بَأۡسُهُم بَيۡنَهُمۡ شَدِيدٞۚ تَحۡسَبُهُمۡ جَمِيعٗا وَقُلُوبُهُمۡ شَتَّىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ ١٤[الحشر: ١٤]

«[یهودیان] هرگز با شما به صورت دسته‌جمعی جز در پس دژهای محکم و یا از پشت دیوارها نمى‌جنگند، عداوت و دشمنی در میان خودشان شدت دارد، تو ایشان را متحد می‌بینی، ولی پراکنده دل بوده و هماهنگ نمی‌باشند، این بدان خاطر است که مردمان بی‌شعور و نا آگاهی هستند».

توجه داشته باشیم که چون به تصریح قرآن، دل‌های افراد بی‌‌ایمان پراکنده است و اتحادشان اصیل و عمیق نیست (= حشر/ ۱۴)، مؤمنان باید با عبرت گرفتن از آن، در پی وحدت حقیقی و راستین باشند. زیرا آنان به حکم قرآن، از جانب پروردگار عالم مأمورند که متفرق نشوند و به اجتماع و وحدت کلمه دعوت نمایند، اما نه وحدتی صوری و فاقد حقیقت و اصالت، بلکه وحدتی که ریشه در دل‌ها داشته باشد.

تفرقه آن چنان در دین إلهی مذموم است که چون قوم موسی÷به تضلیل سامری به گوساله‌پرستی پرداختند، جناب هارون ÷برای عذرخواهی در برابر برادر بزرگوار خویش موسی÷سبب کار خود را دوری از تفرقه دانسته و می‌گوید: ﴿إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ[طه: ٩٤]. «بیم داشتم مرا سرزنش کنی و بگوئی بین بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی».

همچنین خداوند دربارۀ لزومِ دوری از نزاع و تشاجر می‌‌فرماید: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡ[الأنفال: ٤٦]. «خدا و رسول او را اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع و کشمکش نکنید که سست می‌شوید و شوکت شما از بین می‌رود».

و در سنت نبوی به قدری احادیث صحیح در وجوب ملازمت و پیوستگی به جماعت وارد شده که از حد شمارش خارج است. از آن جمله حدیث مشهوری است که رسول خدا صفرموده: «مَنْ فارقَ الجَمَاعَةَ قيْدَ شِبْرٍ فقد خلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلامِ مِن عُنُقِهِ إلاَّ أن يَرْجِعَ».«کسی‌که به قدر یک وجب از جماعت جدائی گیرد رشتة اسلام را از گردن خود برداشته است (از اسلام خارج شده) مگر اینکه باز گردد». و یا فرموده: «مَنْ خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ، وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً».«کسی‌که از فرمانبرداری حکومت اسلامی خارج شود و از جماعت جدائی گیرد و (در این حال) بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است». یا این فقره از خطبۀ ۱۲۷ نهج البلاغه که امیرالمؤمنین علی ÷فرموده: «وَالْزَمُوا السَّوَادَ الأعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ الله علیَ الجَمَاعَةِ وإِيَّاكُمْ والْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ ولَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِهِ». «ملازم جماعت انبوه مسلمین باشید زیرا دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدائی دوری کنید که همانا هر کس، از مردم جدا افتاد، نصیب شیطان است، چنان که گوسفند دور از گله، نصیب گرگ است. آگاه باشید کسی‌که شما را به این شعار (تفرقه و کناره‌گیری از جماعت) دعوت نماید، او را بکشید هر چند در زیر این عمامة من باشد». یعنی: اگر من هم - که امیر المؤمنین هستم- شما را دعوت به جدایی و تفرقه کردم، در آن صورت مرا بکشید (تا چه رسد به دیگران!) سیرة مقدسة آن حضرت بهترین دلیل بر وجوب این امر است که با تمام ناملایمات و رنج‌‌هایی که تحمل می‌‌کرد همواره ملازم جماعت مسلمین بود.