۷-۲) بررسی متن و مضمون حدیث
متن این حدیث دارای اشکالاتی است:
الف) از قول حضرت حسین ÷آورده که: «دخلت على رسول الله وعنده أُبيّ بن کعب فقالص: مرحبا بك یا أبا عبدالله= بر رسول خدا که اُبَیّ بن کعب نزد آن حضرت بود وارد شدم، پیامبر به من فرمود: خوش آمدی ای ابا عبدالله»! حسین بن علی÷در سال وفات رسول خدا شش ساله بوده است؛ دراین حدیث معلوم نیست که وی در چه سالی به رسول خدا وارد شده؟ اما در هر صورت آن روزهای کودکی آن جناب را کسی به کنیة ابو عبدالله خطاب نمیکرده، و چنانکه گفتیم، کُنیه را پس از آنکه کسی صاحب فرزندی میشد یا ویژگی خاصی داشت، دارا میگشت. معلوم میشود حدیث سازِ مزبور توجه به این معنی نداشته است!
ب) رسول خدا به حسین بن علی ÷فرموده: «یا زین السموات والارض»، و «اُبَیّ بن کعب» اعتراض کرده که چگونه او اولا: زینت آسمانها و زمین است در حالی که غیر از تو احدی زینت آسمانها و زمین نیست؟ حال آنکه چنین لقب و شهرتی برای رسول خدا در میان اصحاب او شایع نبوده تا چه رسد به اینکه منحصر به آن حضرت باشد! از طرفی، آسمانها و زمین زینت خاصی از میان آدمیان ندارند، خواه حضرت محمد صباشد و یا امام حسین ÷، و خدا چنین لقبی برای ایشان در کتابش ذکر نفرموده است، بلکه زینت آسمان در نظر قرآن ستارگاناند، چنانکه میفرماید: ﴿إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِزِينَةٍ ٱلۡكَوَاكِبِ ٦﴾[الصافات: ٦]. «همانا ما آسمان نزدیک/ دنیا را به زینت ستارگان آراستیم».
ثانیا: بر فرض داشتن زینت، نه رسول خدا ص زینت آن است و نه امام حسین ؛ و اگر مراد از زینت، پیغمبری است. غیر از حضرت محمد ص نیز پیامبرانی بودهاند و اگر مراد بندة صالح خدا بودن است، باز هم بندگانی صالح بودهاند، و این گونه نسبت در انحصار کسی نیست.
ج) رسول خدا در مورد اعتراض اُبَیّ بن کعب، جوابی به او نداد جز اینکه: امام (حسین ÷در آسمان بزرگتر است تا در زمین)، البته بسیارند کسانیکه در آسمان بزرگترند و مع هذا «زین السموات والارض» نیستند؛ و این جواب از رسول خدا در مقابل آن اعتراض خیلی محکم نیست! بنابر این هر کس در آسمان بزرگتر باشد باید «زین السموات والأرض» باشد، پس انحصار به امام حسین ÷ندارد.
د) در این حدیث، رسول خدا پرداخته به شرح نطفة حسین و فرزندانش، و چنان تمجیدی از نطفهها کرده که باید این حدیث را حدیث نطفه نامید!! و در حالی که خداوند متعال در قرآن کریم نطفه را به صورت عام «مَّآءٖ مَّهِينٖ = آب پست» خوانده، این حدیث به تعریف و تمجید و تکریم نطفه پرداخته است. دیگر آنکه اصولا اگر نطفهای که در اصلاب و ارحام نباشد، معنای محصلی ندارد. سوم اینکه هستی این نطفه را پیش از خلقت شب و روزدانسته، یعنی قبل از خلقت خورشید و زمین!! ازاینها گذشته، فرضاً اگر چنین صفتی، خوب بود میبایست دربارة امیرالمؤمنین÷، یعنی پدر بزرگوار امام حسین ÷استفاده میشد که لا اقل سبقت وجودی بر فرزندش دارد.
هـ) رسول خدا به اُبَیّ فرموده: به حسین ÷دعائی تلقین شده که هیچ مخلوقی آن را نمیخواند مگر اینکه خدا او را با حسین محشور میکند و حسین ÷در آخرت شفیع او خواهد شد و خدا اندوهش را بر طرف ساخته و دَین او را ادا و کار او را آسان میکند و راه او را روشن میفرماید و او را بر دشمنانش نیرو میبخشد و سرّ او را هتک نمیکند، اُبَیّ آن دعا را میخواهد و رسول خدا آن دعا را که بیش از یک سطر و نیم نیست، به او تعلیم میفرماید! باید پرسید: این دعا چرا برای خود امام حسین ÷این خاصیت را نداشت؟ از همین جا معلوم میشود که این دعا و این حدیث، ساختة دست شیاطینی است که میخواهند مسلمانان را به امثال اینگونه افسانهها مشغول و مغرور کنند، تا آنان به فریب این خرافات از سعی و عمل بازمانده و در فسق و فجور جریّ و گستاخ شوند، چنانکه شدهاند!
و) اُبَیّ از نطفة حسین میپرسد و رسول خدا صجواب میدهد که: این نطفه مانند ماه است و آن نطفة پسرها و دخترهاست با تبیین و بیان! معلوم نیست تشبیه نطفه به ماه که از آن، هم پسر به وجود میآید و هم دختر، از چه جهت است و آیا دختران امام حسین ÷هم چون پسرانش اماماند؟! و بلا فاصله رسول خدا بعد از بیان نطفه، بدون اینکه اُبَیّ تقاضا کند، دعای علی بن الحسین را تعلیم میکند که هر کس بخواند خدا او را با علی بن الحسین محشور میگرداند و آن حضرت عصا کِش خوانندة این دعا به بهشت خواهند شد! دعای نطفة حسین با این همه ثواب خیلی آسان است (آیا نطفه دعا میخواند؟) یا دائم یا دیموم یا حیّ یا قیّوم یا کاشف الغّم ویا فارج الهّم ویا باعث الرّسل ویا صادق الوعد!!
ز) عجیبتر از آن، دعای نطفة حضرت باقر ÷، یعنی حضرت صادق است که در دعای خود به خدا عرض میکند: «یا دیَّان غیر متوان، اجعل لشیعتي من النار وقاء و ... وهب لهم الکبائر التي بینك وبینهم .... الخ»! و میگوید هر کس این دعا را بخواند خدا او را روسفید و با امام جعفر صادق ÷محشور میکند. گیریم که امام جعفر صادق شیعه دارد و دربارة شیعیانش دعا میکند، مردم دیگر که شیعه ندارند، چگونه این دعا را بخوانند، چون شیعه مخصوص رئیس مذهب است و این دعا مناسب پیروان مذهب نیست.
علاوه بر این مگر خداوند گناهان کبیره را به دعای نطفه میبخشد؟! ملاحظه کنید چگونه دین خدا و مردم را به مسخره گرفتهاند؟ چه میشود کرد، حدیثساز جعَّال کذاب هر چه شیطانش به او الهام کرده، آورده است!
لازم است یادآور شویم که دشمنان سرسخت و لجوج اسلام، از قبیل یهودیان و نصاری و ایرانیان و رومیان، که میدیدند این دین تازه، ارکان و بنیان دین و آیین موروثی آنان را متزلزل کرده، چون مطمئن شدند از راه دشمنی آشکار نمیتوانند به مقصود برسند، ناچار با نقاب دوست آمده و اظهار اسلام کردند و آنگاه سنتهای جاهلیت و آداب و عادات مجوسیت و یهودیت و مسیحیت و .. را در لفافة اسلامیت انتشار داده و بدین ترتیب تیشه به ریشة حقایق اسلام زدند و بسیاری از خرافاتی که امروزه در میان مسلمین رواج دارد توسط دشمنان اسلام که شمار بسیاری از آنان حتی عرب نبودهاند، جعل شده است. از جمله همین حدیث، که با دقت در الفاظ آن میتوان مطمئن شد که گویندة آن حتی عرب نبوده است، تا چه رسد به اینکه امام یا پیغمبر باشد!
جاعل کم سواد حدیث به جای آنکه بگوید: «اغفر لهم الکبائر...» گفته است: «هب لهم الکبائر حال آنکه در زبان عربی برای آمرزش گناهان «هب لهم» استعمال نمیشود بلکه از مادة «غَفَر» استفاده میشود. زیرا «هبة» به معنای اعطاء امور خیر و مطلوب است، چنانکه در قرآن میخوانیم: ﴿هَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ﴾[آلعمران: ٨]. «از جانب خویش رحمتی به ما عطا فرما».
﴿هَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةٗ طَيِّبَةً﴾[آلعمران: ٣٨]. «از جانب خویش مرا سلالة پاکیزه بخش».
و: ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا﴾[ص: ٣٥]. «پروردگارا مرا بیامرز و به من ملکی عطا فرما».
و ... ولی صحیح نیست که گفته شود: ربنا هب لنا الفواحشَ وکبائرَ الذنوب= پروردگارا، به ما کارهای زشت و گناهان کبیره ببخش!!
پر واضح است که در زبان عربی بین الفاظی که مفهوم «اعطا و اهداء و بخشش و ...» را میرساند، یعنی مادة «وهب- عطی- هدی- منح ...»، الفاظی که دالّ بر معنای «غفران و آمرزش و بخشایش و ...» است، یعنی مادة «غفر، عفی، تجاوز عن- و ...»، هیچگونه تشابه و تجانسی نیست و طبعا ممکن نیست یک شخص عرب، هر چند بیسواد، به چنین اشتباه و التباسی دچار شود! زیرا در ذهنش هیچگونه تقاربی بین الفاظی که این دو معنای متفاوت را میرساند وجود ندارد.
اما فی المثل در زبان فارسی مفهوم «هبة» و مفهوم «غفران» هر دو با لفظ «بخشیدن» و «بخشودن» ادا میگردد که فعل امر مخاطب آن میشود «ببخش» یا «ببخشا»، مثلاً میگوییم: «گناه او را ببخش یا ببخشا معادل= اغفر له ذنبه»، یا میگوییم: «این لباس را به او ببخش= معادل هب له هذا الثوب».
وجود این تشابه و تجانس میتواند موجب چنین خطای فاحشی در استعمال کلمة «هب= ببخش» به جای کلمة «اغفر= ببخشا» شود!! زیرا چنانکه ملاحظه میشود در ذهن فارسی زبانان تقارب شدیدی بین این الفاظ هست و همین تشابه زمینهساز خطای مذکور در افرادی است که فاقد تسلط به زبان عربی هستند، و جناب جاعل نیز در متن حدیث به آن دچار شده؟! براستی که چراغ دروغ بیفروغ است.
ح) در این حدیث بیان این دعاها، و اختصاص هر یک از آنها را به یک امام، یا به قول این حدیث به یک نطفه، علامتی برای آن امام نمیتواند باشد تا مردم با آن علامت امام را بشناسند. زیرا گفتن کلمات مذکور برای هر کس آسان است و نمیتوان گفت هر که در دعای خود خواند: «یا خالق الخلق ویا باسط الرزق ویا فالق الحب والنوی... الخ» چنین کسی امام هفتم، و یا به قول این حدیث، نطفة زکیة حضرت جعفر صادق است. پس به روشنی معلوم است که هدف سازندگان احادیث دعا این بوده که این دعاها را با این ثوابها به مردم عرضه کنند تا هر چه بخواهند بکنند، و خود را با ارتکاب گناه بیچاره کرده و عاقبت به شرّ شوند!
ط) اما چرا این دعاها آن روز به «اُبَیّ بن کعب» تعلیم شده و دیگر افراد امت از برکات آن محروم بودهاند و حضرت حسین بن علی هم جز به علی بن الحسین و او هم جز به امام پس از خود نگفته است، تا نوبت به حضرت جواد رسیده و آن حضرت این دعاها را به «علی بن عاصم» مجهولی که معلوم نیست چه کاره بوده یا اینکه اصلاً وجود داشته یا نه، تعلیم داده است؛ تا زمانی که شیخ صدوق کتاب «اکمال الدین» و «عیون اخبار الرضا» را نوشته و این نعمت بزرگ عائد امت اسلامی گردیده، واقعا تا پیش از ظهور شیخ صدوق چه فوز عظیمی از دست مسلمانان شیعه رفته است!!!
ی) در این حدیث از علائم ظهور سخن رفته و آن اینکه حضرت رسول صبه «اُبَیّ بن کعب» فرمود: قائم را در طالقان گنجهائی است که طلا و نقره نیست جز اسبان با زین و رکاب و مردان نشاندار هستند که خداوند آنها را از بلادی دور به عدد اهل بدر که سیصد و سیزده نفر بودند، گرد آوَرَد، و با هر کدام صحیفة مختومه است یا با امام قائم صحیفة مختومهای است که در آن عدد اصحابش با نام و نشان و حرفه و زبانشان و حتی کنیهشان نوشته شده است. حاضر میشوند. «اُبَیّ» از رسول خدا میپرسد که دلائل و علائم امام قائم چیست؟ رسول خدا میفرماید: چون وقت خروج او میشود، عَلَمی دارد که آن عَلم خود به خود باز میشود و خدا آن را به سخن در میآورد که آن عَلم به نحوی به آن حضرت میگوید: اخرج یا ولي الله فاقتل أعداء الله= بیرون بیا ای ولی خدا و دشمنان خدا را بکش»! و دو پرچم دارد و علامت دیگر و شمشیری که در غلاف است؛ چون وقت خروج او شود آن شمشیر از غلاف بیرون میآید و دشمنان خدا را میکُشد. جبرئیل از یمین و میکائیل از یسار و شعیب و صالح در مقدمة او هستند!! پس به همین زودی به یاد میآورید آنچه من امروز میگویم ... الخ.
معلوم نیست چرا این حدیث با این همه خیر و برکت به مسلمانان گفته نشده و رسول خدا فقط به «اُبَیّ بن کعب» خبر داده، و معلوم نیست چرا اُبَیّ بخل ورزیده و نخواسته مسلمانان از آن بهره برند و امامان خود را بشناسند؟! و اگر از ناحیة اُبَیّ این حدیث گفته میشد چه ضلالتها از بین میرفت بلکه اصلاً به وجود نمیآمد و این همه فرقهها که به نام شیعه در دنیا سر بر آورده، از جمله کیسانیه و ناووسیه و کلابیه و غرابیه و زیدیه و اسماعیلیه و فطحیه و واقفیه و شیخیه و دهها از این قبیل، هر گز پیدا نمیشد، و در مقابل، به برکت حدیث نطفه مردم هدایت میشدند!! ای اُبَیّ چه میشد اگر این حدیث را میگفتی؟ چون که تو از اصحاب رسول خدائی و قولت حجت و سند بود، زیرا ممکن بود این حدیث را از امام حسین ÷نشنوند و یا نپذیرند، چرا که آن حضرت کودک بود و گفتار کودک در آن زمان حجت نبود، و مردم آن عصر هم مانند شیعیان این زمان نبودند که گفتار امام حسین را در کودکی همچون گفتة حضرت عیسی و یحیی علیهما السلام بدانند. ثانیا امام حسین ÷در این حدیث از خود تنزیه و تقدیس کرده و خود را «زین السموات والأرض» و «سفینة النجاة» دانسته، در حالی که آن امام هُمام بیش از سایرین با تعالیم اسلام و از جمله با آیة: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ﴾[النجم: ٣٢]. «خود تانرا نستایید». و با کلام پدرش که فرموده بود: «نَهَى اللهُ مِن تزکیة المرء نَفْسَهُ» (نهج البلاغه/نامة ۲۸) آشنا بود. و قطعاً چنین خودستاییهایی نمیکرد! و البته چنین نسبتهایی به آن امام عالی مقام، ظلم و افتراء بر اوست. اما ای کاش تو ای صحابی بزرگوار، این حدیث را با آن همه ثوابها و آن همه هدایتها که در شناختن ائمه هست، برای مردم بیان میکردی تا خلق الله از آن بینصیب نمانند! در این صورت یقیناً سهم اعلای ثواب این دعاها نصیب تو میشد. اما من شک ندارم که عذر تو قبول است، زیرا خدا و رسول و فرشتگان خدا و تمام مسلمانان عاقل و هوشیار میدانند که این حدیث، از بیخ دروغ و ساخته و پرداختة کذابان و غالیان و بالاخره دشمنان آگاه اسلام و یا دوستان سفیه و نادان میباشد.