عقیدۀ توقیفی و جامع و گسترده [۱۱۱]
اگر پرسیده شود که چرا عقیده اسلامی در طول قرون متمادی خود همچنان از قرن اول سپس قرنهاى چهارم، و پنجم، و ششم، تا عصر ابن تیمه، و عصر بعد از ابن تیمیه تا به امروز بر اصول اولیه خود باقی مانده در حالی که در زمینه فقهی اختلافات وجود دارد و مدام در حال تغییر است.
جواب:
اولاً: چیزی که مردم را دور هم جمع میکند همانا اصول حق میباشد که هر چه قدر مکان و زمان متغیر باشد و یا در زمینه فقهی متفاوت باشند باز هم همان اصول حق است که میتواند وحدت کلمه را میان مردم ایجاد کند.
نصوصی که تا اینجا نقل کردیم و نصوصی که مفهوم عقیده اسلامی را نزد أئمه اربعه، ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و غیره بیان میکند، تنها یک مفهوم نیست، بلکه به همراه مفهوم لفظ هم وجود دارد و این خود دلیل است بر اینکه:
أ – این نصوص از دو منبع اصلی و معصوم که همانا قرآن و سنت هستند گرفته شدهاند.
ب – و دلیل است بر صحت منهج و روش علمی درست در اعتقادات.
ج – و دلیل است بر التزام دقیق به منهج.
حق در هر زمان و مکانی حق است و تغییر نمیکند، وقتی که تلقی از منهج، صحیح باشد و فهم آن دقیق باشد و صادقانه به آن ملتزم باشیم، مردم حق را میپذیرند اگر چه میان آن قرنها اختلاف وجود داشته باشد، مثلاً پیامبران همگی بر یک اصل اجتماع کردهاند و آن اصل متدین بودن است، اگر چه بعضی از آنها همدیگر را هم ندیدهاند و قرنها از هم دور بودهاند: همانطور که خداوند میفرماید:
﴿ ۞شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ١٣ ﴾[الشورى: ۱۳].
«آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!».
و مسلمانان نیز مأمور شدهاند که به انبیاء اقتداء نمایند و بر همان اصول پایبند بمانند.
۳- عقیده، یک مذهب اجتهادی نیست بلکه میزان ثابتی است که دچار دگرگونی و تغییر نمیشود، عقیده، شناخت مراد خداوند تعالی از دیانت، بعثت پیامبران، نزول کتابهای آسمانی، و خلق انسان و جن و سپس استقامت بر آنها و عمل به مضمون آنها است.
و پیامبر به عنوان یک قدوه بحساب میآید در شناخت علم خدا و در عمل به مقتضای آن.
صحابه به پیامبرصاقتدا نمودند سپس قرنهایى که گواهى حق به آن داده شدهاند و براساس اعتقاد حق به پیامبرصاقتدا نمودند.
خداوند در هر عصر و زمآنهای امامان و پیشوایانی را برای تبیین اعتقاد صحیح که همانا عقیده توقیفی و جامع و گسترده است، فرستاده است.
و بعنوان فصل الخطاب، که همانا اعتقاد صحیح، تفاوت میان حق و باطل است، میتوان گفت: کسانی که ملتزم به این عقیده بودهاند، پابرجا و استقامت داشتهاند، و در علم و دعوت و در میدان فرمانروایی و عمل و جهاد هم صالح بودهاند و هم اصلاح کردهاند.
ولی هر کس از این راه منحرف شده باشد، دچار اختلاف و تفرقه گشته و فهم آنان عقیم مانده و اقوال و رفتارشان دچار اضطراب و ناهماهنگی گشته و در نهایت هم خودشان فاسد گشتهاند و هم جامعه را به تباهی بردهاند. خداوند در این زمینه میفرماید.
﴿ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ ٣٢ ﴾[یونس: ۳۲].
«با این حال، بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟!».
ابن تیمیه/میگوید:
طریقه اهل سنت و جماعت همانا دین اسلام است، اسلامی که خداوند بخاطر آن محمد را به عنوان رسول خویش به آن مبعوث نمود، ولی هنگامی که پیامبرصخبر داد که امتش دچار اختلاف و چند دستگی میشود و به هفتاد و سه فرقه میرسند و همه آنها در دوزخ هستند مگر یکی از آنها، و آن دستهای هستند که ملتزم به جمع و جماعت مسلمانان هستند [۱۱۲]. و در حدیثی دیگر میفرماید: آن فرقهای که نجات یافتهاند همانهایی هستند که بر طریقه من و اصحاب من رفتهاند [۱۱۳].
بنابراین کسانی که با اسلام خالص و بدون شائبه تمسک جستهاند همانا اهل سنت و جماعت میباشد که در میان آنان، صدیقین، شهداء و صالحین وجود دارند، و در میان آنان پیشوایان هدایتگر و کسانی که دارای مناقب ماثور و فضایل بیحد و حساب وجود دارد، و نیز در میان آنان امامانی وجود دارد که تمام مسلمانان به علم و درایت و هدایت آنان اجماع دارند و آنان همان گروه پیروزی هستند که پیامبر صدر حق آنان فرمود: «لا تزال طائفةٌ من أمتی على الحق ظاهرین، لا یضرُّهم من خذلهم ولا من خالفهم حتى تقوم الساعة» [۱۱۴].
در ادامه میگوید:
نائب السلطان از ابن تیمیه پرسید که اعتقاد چیست؟
ابن تیمیه گفت:
اعتقاد مال من نیست، و مال آن کسی که از من بزرگتر است هم نیست، بلکه اعتقاد از خداوند گرفته میشود و از پیامبرصو آنچه که سلف صالح بر آن اجماع نمودهاند که آن هم از کتاب و سنت و احادیث بخاری و مسلم و غیر از آن از احادیث معروف و ثابت از سلف گرفته میشود [۱۱۵].
ابن تیمیه باز هم میگوید:
«نه به خدا سوگند، احمد بن حنبل هم در این زمینه اعتقاد بخصوصی ندارد، بلکه این اعتقاد سلف صالح و امامان اهل حدیث میباشد، و باز هم گفتم این اعتقاد رسول الله است و هر کلمه و لفظی که گفته باشم، آیه یا حدیثی و یا اجماع سلف صالح را در کنارش آوردهام و ذکر کردهام که چه کسانی این اجماع را از سلف نقل کردهاند، از جمیع فرق مسلمانان از فقهای اربعه گرفته تا متکلمین و اهل حدیث و صوفیه [۱۱۶].
۴- بیداری اسلامی معاصر باید برای بازگشت به دین براساس این عقیده توقیفی و جامع بنیان گذاری شود، و باید به خوبی به پایتخت اصول عقیده منجیه برگردد، زیرا ساختمان هر فکری مادام که براساس عقیده منجیه نباشد، فرو خواهد ریخت اگر چه بنیان آن سر به فلک هم کشیده باشد، و پهنا و وسعت آن هر چه قدر وسیع باشد باز هم تاریکی و ظلمت بال خود را بر آن خواهد کشید، اگر به نور عقیده منجیه روشن نشده باشد.
این عقیده برحق جدید است که صدای اسلام خواهی را نشان میدهد که چگونه ایمان بیاورند؟ چگونه اسلام را بفهمند و چگونه عمل نمایند؟!
و این عقیده است که به مسلمانان یاد میدهد چگونه مردم را براساس منهج صحیح و درست بسوی اسلام دعوت نمایند، و چگونه فتوا دهند، و مردم را با رفق و و مهربانی دعوت نمایند، و نسبت به علما و امامان گذشته با احترام و وقار برخورد نمایند، و به آن اقتدا نمایند، و از خداوند برای آنان طلب رضایت کنند.
و نیز چگونه بر وحدت و یکپارچگی جماعت محافظت نمایند، چه بسیار زیاد امام ابن تیمیه/در هر مجلسی این مساله را گوشزد میکرد و میگفت: خداوند به ما دستور داده است که بر جماعت و وحدت تکیه نمائیم و ما را از تفرقه و جدایی بر حذر داشته است، خدای ما یکی است، پیامبر ما یکی است و کتاب ما هم یکی است و در اصول دین هم میان سلف و ائمه اسلام خلافی وجود ندارد. و در آن اختلاف و افتراق جایز نیست چون خداوند میفرماید:
﴿ وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ١٠٣﴾[آل عمران: ۱۰۳].
«و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید».
امام باز میفرماید: هر گاه مسلمانی وارد شهری از شهرهای مسلمانان شد، بر او واجب است که با آنان نماز جمعه و جماعت بخواند و دوستدار مؤمنین باشد و با آنان دشمنی نورزد اگر چه ببیند بعضی از آنان گمراه و سرگردان باشند، اگر توانست آنان را راهنمایی و هدایت میکند و گرنه خداوند بیش از توانایی و وسعت انسان تکلیف نمیکند [۱۱۷].
و علاقه و رابطه در منهج اسلامی میان توحید خداوند و وحدت جماعت بسیار تنگاتنگ و وثیق است.
و پیامبرصمیان توحید خدا و وحدت جماعت رابطه برقرار کرده و به هم وصل نموده است: «إن الله یرضى لكم ثلاثاً، ویكره لكم ثلاثاً، یرضى لكم: أن تعبدوا الله ولا تشركوا به شیئاً وأن تعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا، وأن تناصحوا من ولاّه الله أمركم، ویسخط لكم: قیل وقال وإضاعة المال، وكثرة السؤال» [۱۱۸].
«خداوند از سه چیز شما خوشحال میشود، و از سه چیز ناخشنود میگردد: دوست دارد که شما خدا را پرستش کنید و برای او شریک قرار ندهید و اینکه به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید، و اینکه به فرمانروایتان نصیحت کنید. و خشمگین میشود از اینکه دچار قیل و قال شوید، و اینکه دارایی و اموال خویش را ضایع کنید و از سوال پرسیدن زیاد».
[۱۱۱] موارد زیر در مقدمه کتاب «شرح العقیده الطحاویه» گرفته شده است، نویسنده: ابن ابی العز، تحقیق: دکتر عبدالله الترکی و شیخ شعیب ارناؤوط؛ چاپ (۱۴۰۸) ص (۴۱-۴۵). [۱۱۲] ابوداود در کتاب السنة، مبحث شرح السنة (۴۵۹۷). ترمذی در کتاب الإیمان، مبحث: ما جاء فی افتراق هذه الأمة (۲۶۴۰، ۲۶۴۱)، وابن ماجه کتاب الفتن، مبحث: الفتراق الأمم (۳۹۹۳)، وأحمد در مسندش (۴/۱۰۲)، ودارمی در کتاب السیر، مبحث: فی افتراق هذه الأمة (۲۵۲۱). [۱۱۳] ترمذی در کتاب اإیمان، مبحث ما جاء فی افتراق هذه الأمة (۲۶۴۱)، طبرانی در معجم الصغیر، مبحث: من اسمه عیسى (۷۱۱). [۱۱۴] «مجموع الفتاوی» ابن تیمیه: (۳/۱۵۹): ترجمه و تخریج این حدیث قبلاً گذشت. [۱۱۵] مرجع سابق: (ص: ۲۰۳). [۱۱۶] مرجع سابق: ص: (۱۸۹). [۱۱۷] مرجع سابق: ص: (۳/۲۸۶). [۱۱۸] امام احمد این حدیث را در مسندش آورده است: (۲/۳۶۷).