امام ابن تیمیه [۶۸]
از جمله امامان پیشتاز، که خداوند آنها را توفیق داده تا نفس خویش را در اختیار دعوت توحیدی قرار دهند، و خود را قربانی عقیدۀ پاک و نجات دهنده اسلامی نمودهاند، جناب شیخ الاسلام تقی الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه/میباشد.
ابن تیمیه گفتار خویش را در اعتقادات صحیح آغاز میکند تا منهج صحیح و درست را بیان کند و این کار را با مراجعه به قرآن و سنت رسول اللهصانجام داده است.
امام ابن تیمیه/ میفرماید [۶۹]: «این اعتقاد گروه و فرقه نجات یافتگان و یاری شدگان تا بر پایی روز جزا میباشد یعنی اهل سنت و جماعت که عبارت است از:
ایمان به خدا، ایمان به فرشتگان، ایمان به کتابهای آسمانی، ایمان به پیامبران و زنده شدن مردگان و ایمان به قدر: خواه خیر باشد یا شر.
و موارد زیر از ایمان به خدا بحساب میآیند:
ایمان به هر آنچه که خداوند در قرآن، خود را به آن توصیف نموده باشد، و هر آنچه که پیامبرصخداوند را به آن توصیف کرده باشد، بدون اینکه این کلام تحریف و یا تعطیل شده باشد، و نیز بدون آنکه در آن برای خدا کیفیت و یا تشبیه و تمثیلی وجود داشته باشد، بلکه ایمان دارند به اینکه خداوند جل جلاله:پ
﴿ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ ﴾[الشورى: ۱۱].
«هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
و خداوند تبارک و تعالی آنجا که برای خویش نامها و صفاتی آورده است میان نفی و اثبات را با هم جمع کرده است [۷۰].
اهل سنت و جماعت از آنچه پیامبران گفتهاند و آوردهاند عدول نمىکنند، زیرا راه پیامبران همانا صراط مستقیم است و راه آنانی است که خداوند بر آنان نعمت خویش را فرود آورده همچون پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحین.
و آنچه که خداوند در سوره اخلاص در وصف خویش فرموده داخل در این مقال میشود سورۀاخلاص که معادل یک سوم قرآن میباشد!! آنگاه که میفرماید:
﴿ قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ٢ لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَدۡ٣ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾[الإخلاص: ۱-۴].
«بگو خدا یکتا و یگانه است. خداوندی است که همهء نیازمندان قصد او میکنند. (هرگز) نزاد و زاده نشد. و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است».
همچنین آنچه در وصف خود گفته در بزرگترین آیه قرآن، آنگونه که میفرماید:
﴿ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ٢٥٥﴾[البقرة: ۲۵۵].
«هیچ معبودى بحق نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد؛ (و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد) آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و پشت سرشان است مىداند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است) و کسى از علم او آگاه نمىگردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست) عرش او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهدارى آن دو (آسمان و زمین)، او را خسته نمىکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست».
به همین خاطر است هر کس این آیه را در شب بخواند، خداوند برای او حافظی میگمارد و تا صبح شیطان نمیتواند به او نزدیک شود.
و یا میفرماید:
﴿ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ٥٨﴾[الفرقان: ۵۸].
«و توکل کن بر آن زندهاى که هرگز نمىمیرد».
و یا میفرماید:
﴿ هُوَ ٱلۡأَوَّلُ وَٱلۡأٓخِرُ وَٱلظَّٰهِرُ وَٱلۡبَاطِنُۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ٣ ﴾[الحدید: ۳].
«اول و آخر و پیدا و پنهان اوست؛ و او به هر چیز داناست».
و یا میفرماید:
﴿ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ٣٤ ﴾[لقمان: ۳۴].
«خداوند عالم و آگاه است».
و یا میفرماید:
﴿ يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۚ٢﴾[سبأ: ۲].
«آنچه در زمین فرومىرود و آنچه را از آن برمىآید مىداند، و (همچنین) آنچه از آسمان نازل مىشود و آنچه بر آن بالا مىرود».
و یا میفرماید:
﴿ وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩ ﴾[الأنعام: ۵۹].
«و کسانى را که صبح و شام خدا را مىخوانند، و جز ذات پاک او نظرى ندارند، از خود دور مکن! نه چیزى از حساب آنها بر توست، و نه چیزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنى، از ستمگران خواهى بود».
و میفرماید:
﴿ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ ﴾[الشورى: ۱۱].
«هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
و یا میگوید:
﴿ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ١١٩ ﴾[المائدة: ۱۱۹].
«هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند».
و یا میگوید:
﴿ كَلَّآۖ إِذَا دُكَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَكّٗا دَكّٗا٢١ وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا٢٢ ﴾[الفجر: ۲۱-۲۲].
«و چنان نیست که آنها میپندارند، در آن هنگام که زمین سخت در هم کوبیده شود. و خداوند برای فصل قضاوت بین خلایق بیاید، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند».
و یا میفرماید:
﴿ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧ ﴾[الرحمن: ۲۷].
«و تنها وجه خداوند ذوالجلال و گرامى باقى مىماند! (در این آیه صفت وجه: (روى پروردگار) بدون تشبیه و چگونگى براى خداوند عز وجل ثابت مىکند که به جلال و عظمت او سبحانه لایق است)».
و نیز میگوید:
﴿ قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ ٧٥﴾[ص: ۷۵].
«گفت: اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با دست خود او را آفریدم سجده کنى؟».
و میفرماید:
﴿ وَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعۡيُنِنَاۖ ٤٨ ﴾[الطور: ۴۸].
«در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو زیر نظر ما و در حفاظت و رعایت کامل ما قرار دارى! (در این آیه صفت چشم براى خداوند است که بدون هیچ تشبیه به بندگانش، و چگونگى آن به جلال و عظمت او لایق است)».
و باز هم میگوید:
﴿ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۵].
«خدای رحمان بر عرش استوا یافت. یعنی: بر عرش علو و ارتفاع یافت، علو و ارتفاعی که برای آن مثل و مانندی نیست».
و میفرماید:
﴿ إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٥٤﴾[الأعراف: ۵۴].
«همانا پروردگار شما آن اللهی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش مستوی شد».
و یا میفرماید:
﴿ وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ ٢٧ ﴾[الكهف: ۲۷].
«آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمىسازد».
و یا میفرماید:
﴿ وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز صورتهای (اهل سعادت) شاداب و مسرور است. و (و با شادابی) به پروردگارش مینگرد».
البته در این زمینه آیات بسیاری در قرآن کریم آمده و هر کس در قرآن اندک تأملی داشته باشد و طالب هدایت و راه حق باشد، یقیناً حقیقت را مییابد.
ابن تیمیه/بعد از منهج قرآن، برای تبیین ایمان حقیقی، مسلمانان را فرا میخواند که به سنت پیامبرصچنگ بزنند زیرا که سنت منظور خداوند را از ایمان و اعتقاد بیان میکند.
و در این زمینه شیخ الاسلام ابن تیمیه میفرماید:
سنت رسول اللهصقرآن را تبیین و تفسیر میکند و تعبیر از حقیقت آن است؛ و آنچه پیامبرصدر احادیث صحیح خود، خداوند را به آن توصیف نموده است، احادیثی که اهل فن آن را مهر تأیید زدهاند، واجب است که به آن ایمان داشته باشیم مانند احادیث زیر: «یَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَكَ وَتَعَالَى كُلَّ لَیْلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا حِینَ یَبْقَى ثُلُثُ اللَّیْلِ الآخِرُ، فیَقُولُ: مَنْ یَدْعُونِی فَأَسْتَجِیبَ لَهُ؟ مَنْ یَسْأَلُنِی فَأُعْطِیَهُ؟ مَنْ یَسْتَغْفِرُنِی فَأَغْفِرَ لَهُ» [۷۱].
«خداوند، هر شب پس از گذشتن دو سوم شب، به آسمان دنیا نزول میفرماید و میگوید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا او را اجابت کنم؟ آیا کسی هست که از من بخواهد تا به او بدهم؟ آیا کسی هست که از من طلب بخشش کند تا او را ببخشم».
و یا میفرماید: «لله أشدُ فرحاً بتوبه عبده من أحدكم براحلته» [۷۲].
«شادی و فرح خداوند از توبه بندهاش بسیار بیشتر از کسی است که وسیله سواریاش گم شده باشد و پیش او بر گشته باشد».
و یا میفرماید: «یَضْحَكُ الله إِلَى رَجُلَیْنِ یَقْتُلُ أَحَدُهُمَا الآخَرَ یَدخُل كِلاَهُما الْجَنَّةَ» [۷۳].
«خداوند به دو نفری که یکی دیگری را به قتل میرساند و هر دو وارد بهشت میشوند، میخندد».
و یا میگوید: «أَلا تَأْمَنُونِی وَأَنَا أَمِینُ مَنْ فِی السَّمَاءِ» [۷۴].
«آیا شما مرا امین نمیدانید در حالی که من امین کسى که در آسمان هستم میباشم؟! یعنى خداوند».
پیامبرصاز جاریهای پرسید: خداوند کجا است؟ گفت: در آسمان، سپس پرسید: من کیستم؟ گفت: شما رسول خدا هستی، پیامبرصبه مالک جاریه گفت: او را آزاد کن زیرا مؤمن است [۷۵].
و نیز میفرماید: «اربعوا على أنفسكم إنَّكم لا تدعون أصَمَّ ولا غائباً إنَّكم تدعون سمیعاً قریباً وهو معكم» [۷۶].
و یا میفرماید: «إنَّكم سترون ربكم كما ترون هذا القمر لا تضامون فی رؤیته، فإن استطعتم أن لا تغلبوا على صلاة قبل طلوع الشمس وقبل غروبها فافعلوا ... » [۷۷].
و احادیث در این زمینه که پیامبرصدربارۀ پروردگار سخن گفته بسیار است [۷۸].
و در سایه هدایت این منهج و راه و روش علمی و یقینی است که اصول عقیده پایهریزی میشود، و فروع و شعبههایش با هم سازگاری مییابند، و نورش متکامل میگردد.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید:
ایمان به اینکه قرآن کلام خدا است که نازل شده و غیر مخلوق است جزو ایمان به خدا، فرشتگان و کتابهای آسمانی است: زیرا قرآن از او صادر شده و بسوی او بر میگردد، و اینکه خداوند حقیقتاً به آن تکلم نموده است، و اینکه، این قرآن که بر محمدصنازل شده، همانا حقیقتاً کلام خدا است و نه کلام دیگری، و درست نیست که به طور مطلق بگوییم این قرآن حکایت از کلام خدا است، یا عبارت از کلام خدا است! بلکه وقتی مردم آن را میخوانند، و یا آن را بر روی کاغذ نوشتند، این کار باعث نمیشود که آن را کلام خدا ندانیم، زیرا کلام به کسی نسبت داده میشود که ابتدا او آن را گفته باشد، نه به کسی که بعنوان مبلّغ آن را گفته باشد.
قرآن کلام خدا است، چه حروفش و چه معانی آن، کلام خدا تنها حروف بدون معنا نیست، و یا معنای بدون حروف هم نیست، بلکه عبارت است از حروف و معنا [۷۹].
و بعد از اینکه دربارۀ ایمان به اینکه مؤمنین در روز قیامت با چشم سر و به طور عینی خداوند را مشاهده میکنند و دربارۀ ایمان به آزمایش قبر، عذاب قبر و نعمتهای قبر صحبت نمود و ایمان به میزان و حساب در روز جزا و ورود به چشمه کوثر، و ایمان به پل صراط که بر روی جهنم قرار دارد، و ایمان به شفاعت پیامبرصو ایمان به بهشت و دوزخ، و ایمان به قدر، خواه خیر و خواه شر، و ایمان به لوح محفوظ و ایمان به اینکه خالق افعال بندگان خداوند میباشد، بعد از بیان همه اینها فرمود: از جمله اصول اهل سنت و جماعت این است که:
دین و ایمان عبارت است از قول و عمل، یعنی قولی که از قلب در آمده باشد و بر زبان جاری شده باشد و عملی که عمل قلب، زبان و اعضای بدن باشد.
و اینکه ایمان بوسیله طاعات و عبادات افزایش مییابد، و بوسیله گناه و معصیت ناقص میگردد. با وجود این هیچ کس از اهل قبله را بعلت مرتکب شدن به گناه و یا گناه کبیره تکفیر نمیکنند آن گونه که خوارج میگویند، بلکه برادری و اخوّت ایمانی با وجود گناه ثابت و باقی میماند. همانگونه که خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ١٧٨﴾[البقرة: ۱۷۸].
«پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود، چیزى به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروى کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد) و او (قاتل) نیز، به نیکى دیه را (به ولى مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند)».
و یا میفرماید:
﴿ وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ١٠﴾[الحجرات: ۹-۱۰].
«و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهید؛ و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالتپیشگان را دوست مىدارد. مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهید و تقواى الهى پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید».
امام ابن تیمیه میگوید:
اسم ایمان را بطور کلی از فاسق سلب نمیکنند، و معتقد هستند که فاسق برای ابد در آتش باقی نمیماند آن گونه که معتزله میگوید، بلکه فاسق داخل در اسم ایمان میشود و این هم به مثابه این آیه است:
﴿فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مُّؤۡمِنَةٖۖ٩٢﴾[النساء: ۹۲].
«باید یک برده مؤمن را آزاد کند».
و میگویند: فاسق، مؤمن ناقص الایمان است، یا به عبارتی دیگر بوسیله ایمانش مؤمن است، ولی بوسیله مرتکب شدن به کبیره فاسق است، بنابراین بطور مطلق مؤمن نیست، و نیز نمیتوان اسم ایمان را بطور مطلق از او سلب کرد.
و از جمله اصول اهل سنت و جماعت این است که: زبان و قلبشان نسبت به اصحاب رسول اللهصسالم و پاک است، همانگونه که خداوند آنان را توصیف مینماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠ ﴾[الحشر: ۱۰].
«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حس و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمی».
(اهل سنت و جماعت) هر آنچه در قرآن، سنت و اجماع امت درباره فضایل و مراتب صحابه پیامبرصآمده است میپذیرند، یعنی آن دسته از اصحاب را که قبل از فتح مکه ایمان آورده و در راه دین کوشش و جهاد نموده و انفاق کرده و در صلح حدیبیه حضور داشتهاند، بر آن دسته که بعد از آن ایمان آورده و انفاق کردهاند برتری میدهند، و همچنین مهاجرین را بر انصار ترجیح میدهند، امام معتقد است که خداوند به اهل بدر که تعدادشان سیصد و سیزده نفر بود فرمود: «اعملوا ما شئتم فقد غفرت لكم».
«هر چه دلتان میخواهد انجام دهید زیرا که من شما را مورد غفران خود قرار دادهام».
و معتقداند که هیچ کدام از اصحابی که در زیر درخت (شجره الرضوان) بیعت نمودند، همانگونه که پیامبرصفرموده وارد دوزخ نمیشوند، بلکه هم خداوند از آن راضی و خشنود است، و هم آنها از آنچه خداوند به آنها داده است خشنود هستند، و آنگونه که معلوم است تعداد آنها بیش از هزار و چهار صد نفر بود.
و نیز شهادت میدهند به اینکه، هر کس که پیامبرصبه او مژده بهشت داده باشد، یقیناً بهشتی است مانند عشره مبشره و ثابت بن قیس بن شماس و دیگر اصحاب.
اقرار مینمایند به آنچه که از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و غیره روایت شده و سندش به تواتر رسیده است، مبنی بر اینکه؛ عالیترین و بهترین این امت بعد از پیامبرصابوبکر صدیق و سپس عمر و بعد از او عثمان و چهارمین آنها علی استش.
زیرا ایشان معتقد بودند که جانشین پیامبرصبعد از او ابوبکر و بعد عمر و سپس عثمان و علی است و هر کس به خلافت آنها طعنه زند چنین کسی از الاغ طایفهاش گمراهتر است!! و اهل بیت پیامبرصرا دوست میدارند و آنها را ارج مینهند و وصیت پیامبر را دربارۀ آنها حفظ مینمایند که روز غدیر خم فرمودند: «أذكرّكم الله فی أهل بیتی، أذكركم الله فی أهل بیتی» [۸۰].
«شما را درباره اهل بیتم سفارش میکنم و دو بار آن را تکرک فرمودند».
و همسران پیامبرص«امهات المؤمنین» را ارج مینهند، و معتقد هستند که آنان در آخرت نیز همسر پیامبر خواهند بود، خصوصاً خدیجه که مادر بیشتر فرزندانش بود و نخستین کسی بود که به او ایمان آورد و وی را یاری و پشتیبانی میکرد و نزد پیامبرصمنزلتی عالی داشت. و بعد از او صدیقه دختر صدیقل، کسی که پیامبرصدر حق او میگوید: «فضل عائشة على النساء كفضل الثرید على سائر الطعام» [۸۱].
«فضیلت و برتری عایشهلبر سایر زنهای دنیا همچون برتری آبگوشت ترید شده بر سایر غذاهاست».
و از راه و روش رافضیها که اصحاب رسول اللهصرا دوست نمیدارند و آنها را سب و دشنام میدهند بیزارند و دوری میجویند.
و همچنین از ناصبیها که اهل بیت پیامبرصرا با گفتار و عمل خویش اذیت و آزار میدهند، دوری میجویند.
و از آنچه بین صحابه رخ داده است سکوت میکنند.
و هر کس با علم و آگاهی و با چشمان باز در سیره و رفتار آنها بنگرد، یقین پیدا میکند که آنها بعد از پیامبران بهترین مردم هستند، نه کسی بمانند آنها بوده و نه خواهد بود، و آنان پاکترین این امت هستند، امتی که نزد خداوند از همه امتهای پیشین برتراند.
و از اصول اهل سنت و جماعت این است که: کرامات اولیاء را تصدیق میکنند و اعمال خارق العاده که خداوند به آنها موهبت فرموده در علوم گوناگون و مکاشفات باور دارند، مانند آنچه که برای اصحاب کهف پیش آمده و یا آنچه برای اصحاب و تابعین و اولیای بعد از آنها رخ داده است، و این روند تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
و از اعتقادات اهل سنت و جماعت: پیروی نمودن از آثار پیامبر استص، خواه آثار باطنی باشد و یا ظاهری، و پیروی کردن از رفتار سابقین اولین مانند مهاجرین و انصار و همچنین پیروی کردن از وصیت پیامبرصکه میفرماید: «فَعَلَیْكُمْ بِسُنَّتِی وَسُنَّةِ الْـخُلَفَاءِ الرَّاشِدِینَ الـْمَهْدِیِّینَ، مِنْ بَعْدِی، تَمَسَّكوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَیْهَا بِالنَّوَاجِذِ، وَإِیَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌِ» [۸۲].
«شما را به گرفتن راه من و راه خلفاى راشدین ـ که هدایت شدهاند تشویق مىکنم، به آن تمسک جویید و این سفارش را با بن دندان عقل خـود بگیرید، و شما را از راههاى نو و جدید که برابر با راه من و خلفا نیست برحذر مىدارم ؛ زیرا هر نو و جدیدى (در دین) بدعت است، و هر بدعت گمراهى است».
و میدانند که بهترین و راسترین گفتار، کلام خدا است، و بهترین راه، راه و روش پیامبرصمیباشد، و اینکه، کلام خدا را بر کلام غیر خدا ترجیح میدهند، و راه و روش پیامبر را بر هر راه دیگری ترجیح میدهند و به همین خاطر است که اهل کتاب و سنت نامیده شدهاند.
همچنین اهل جماعت نامیده شدهاند، زیرا جماعت یعنی اجتماع، و در مقابل آن تفرقه و جدایی قرار دارد.
اجماع هم یکی از اصولی است که اهل اصول دین بر آن تکیه میزنند. و اهل اصول دین بوسیله این سه اصل تمام اقوال و اعمال مردم را، چه ظاهری و چه باطنی را نگاه میدارند و آن را بررسی و طبقهبندی میکنند.
و اجماع منضبط، اجماعی است که سلف صالح بر آن اتفاق نمودهاند زیرا بعد از آنان اختلافات زیاد شد و امت اسلامی از هم پاشید [۸۳].
[۶۸] احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام حرانی دمشقی، ابو العباس ابن تیمیه، شیخ الاسلام و امام أئمه اعلام که نیازی به تعریف ندارد، سال ۷۲۸ هجری در دمشق وفات یافت. [۶۹] برای این به کتاب: مجموع فتاوای شیخ الاسلام ابن تیمیه مراجعه فرمائید: (۳/۱۲۹). [۷۰] یعنی گفته که این نامها و صفات نه عین خدا هستند و نه غیر آن (لا هو ولا غیره). مترجم. [۷۱] بخاری این حدیث را در کتاب التهجد، مبحث: نماز در آخر شب ... (۱۱۴۵). ومسلم در کتاب صلاة المسافرین وقصرها، مبحث: ترغیب در ذکر و دعاء در آخر شب و اجابه آن (۷۵۸). وابو داود در کتاب السنه باب فی الرد علی الجهمیه: (۴۷۳۳) و ترمذی در کتاب الدعوات، باب ما جاء فی عقد التسبیح بالید: (۳۴۹۸) و ابن ماجه در کتاب إقامه الصلاه والسنه فیها، باب ما جاء فی أی ساعات اللیل افضل: (۱۳۶۶) و امام احمد در مسند (۲/۲۶۴-۲۶۷) این حدیث را نقل نمودهاند. [۷۲] مسلم این حدیث را در کتاب التوبه باب فی الحض علی التوبه و الفرح بما: (۲۷۴۶) آورده است این حدیث را براء بن عازب روایت نموده و از طرق دیگر نیز روایت شده است. [۷۳] بخاری این حدیث را در کتاب الجهاد، باب الکافر یقتل المسلم ثم یسلم.... إلخ: (۲۸۲۶) و مسلم در کتاب الإماره، باب بیان الرجلین یقتل أحدهما الاخر.... إلخ (۱۸۹۰) و نسائی در کتاب الجهاد باب اجتماع القاتل والمقتول ... إلخ (۳۱۶۵) ومالک در کتاب الجهاد، باب الشهداء فی سبیل الله: (۹۹۱) نقل نمودهاند. [۷۴] بخاری این حدیث را در کتاب التوحید، باب قول الله تعالی: «تعرج الملائکه»، (۷۴۳۲) و مسلم در کتاب الزکاه، باب ذکر الخوارج وصفاتهم: (۱۰۶۴) و امام احمد در مسندش: (۳/۴) آوردهاند. [۷۵] مسلم این حدیث را در کتاب المساجد ومواضع الصلاه باب تحریم الکلام فی الصلاه الخ (۵۳۷) وابوداود در کتاب الصلاه، باب تشمیت العاطس ... الخ: (۹۳۰) و نسائی در کتاب السهو باب الکلام فی الصلاه: (۱۲۱۸)، و امام احمد در مسندش: (۵/۴۴۷) آوردهاند. [۷۶] در صفحات قبل ترجمه و تخریج شده است. [۷۷] در صفحات قبل ترجمه و تخریج شده است. [۷۸] «مجموع الفتاوی لا بن تیمیه» (۳/۱۲۹-۱۴۰). [۷۹] «مجموع الفتاوی لا بن تیمیه»: (۳/۱۴۴). [۸۰] امام احمد این حدیث را در مسند خویش، مبحث: حدیث غدیر خم: (۵/۴۱۹) و ابن ماجه در مقدمه، مبحث فضیلت علی بن ابی طالب: (۱۱۶) و هیثمی طرق آن را در «مجمع الزوائد» در کتاب المناقب مبحث: «من کنت مولاه ....» (۹/۱۰۳) آورده و این جمله: «أذكركم الله فی أهل بیتی»بجز نزد ابی عاصم در کتاب: «السنه» با شماره (۱۵۵۱) هیچ کس نیاورده است. [۸۱] بخاری این حدیث را در کتاب المناقب، باب فضل عائشهل: (۳۷۶۹-۳۷۷۰) آورده و مسلم در کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل خدیجه (۲۴۳۱) و باب فضائل عائشهل(۲۴۴۶) و ترمذی در کتاب الأطعمه، باب ما جاء فی فضل الثرید: (۱۸۳۴) و امام احمد در مسندش: (۶/۱۵۹) این حدیث را نقل نمودهاند. [۸۲] ابو داود این حدیث را در کتاب السنه، باب لزوم السنه: (۴۶۰۹) و ترمذی در کتاب العلم باب ما جاء فی الأخذ بالسنه واجتناب البدع: (۲۶۷۶) و ابن ماجه در المقدمه، باب اتباع سنه الخلفاء الراشدین المهدبین (۴۲). و امام احمد در مسندش: (۴/۱۲۶-۱۲۷). و ابن حبان در مقدمه، باب الإعتصام بالسنه (۵) و حاکم در مستدرک خویش.... (۳/۷۵) این حدیث را آوردهاند و ذهبی هم با حاکم موافق است. [۸۳] مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: (۳/۱۵۱-۱۵۷).