باورهای محمد بن عبدالوهاب
امام محمد بن عبدالوهاب در عصری ظهور کرد که به عصر جهل و خرافه پرستی مشهور بود، و این عصری بود که ارتباط مسلمانان با اساس و اصول علمی و اعتقادی خویش از میان رفته بود و این معضل باعث بوجود آمدن آثار زیر شده بود:
۱- جهل منتشر شده؛ و سبب کمى علم و آلوده بودن جو مجتمع.
۲- شیوع جهل و نادانی؛ و سبب آن مد شدن خرافات و اوهام و شیوع بدعت بود.
۳- اضطرابات و هیجان در رفتار و اعمال؛ و سبب آن نبود منهج و روش عملی بود.
۴- فرو رفتن در اختلافات؛ و علت آن ضعف ایمان، از بین رفتن حس برادری و عدم آگاهی به مصالح ملت بود.
۵- معجب گشتن به بیگانه؛ و سبب آن دور افتادن از اصالت و عدم اعتماد به نفس بود
۶- و چشم دوختن به مطامع خارجی، که سبب آن هم تمام موارد بالا بود.
سیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب یقین داشت که راه بیرون رفتنی از این تاریکی طولانی نیست مگر بوسیله نور قرآن و سنت پیامبرص، همچنین یقین داشت نخستین قاعده برای اصلاح جامعه، اصلاح عقیده و تجدید شعبههای ایمانی است؛ شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/بدان چیزی که به آن یقین داشت شروع کرد و به آن چیزی که کلید اصلاح بحساب میآمد که همانا اصلاح عقیده است، شروع نمود. محمد بن عبدالوهاب برای این کار اسلوب خاص خود را داشت که آنهم مختصر و مفید و خلاصه و محکم بود.
امام محمد بن عبدالوهاب/میگوید:
خدا را و تمام فرشتهگانی که با ما هستند و شماها را به شاهد میگیرم:
من معتقد به آن چیزی هستم که فرقه ناجیه بدان معتقد بودند یعنی اهل سنت و جماعت: و آن عبارت است از ایمان به پروردگار، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، زنده شدن پس از مرگ و ایمان به قضا و قدر خدا هر چه باشد، خوب یا بد.
و از جمله ایمان بخدا است، ایمان به هر آنچه خداوند در توصیف خود گفته و آن را در قرآن و بوسیله پیامبرصنازل فرموده بدون تحریف و تعطیل، بلکه معتقدم که خداوند همانند ندارد و او شنوا و بینا است و هیچ یک از صفاتش که خداوند خود را به آن توصیف نموده نفی نمیکنم، و هیچ چیزی را تحریف نمیکنم و نسبت به أسماء و آیاتش ملحد نیستم، و برای او کیفیت قائل نمیشوم و صفاتش را به صفات مخلوقات تشبیه نمیکنم زیرا خداوند تبارک وتعالی آگاه به نفس خویش و دیگران میباشد و صادقترین کلام را و بهترین سخن را او دارا میباشد. خداوند خود را از آنچه مخالفین اهل تکییف و تمثیل میگویند دور و مبرّا میداند و از آنچه اهل تحریف و تعطیل از او نفی میکنند خود را مبرّا میداند.
خداوند میفرماید:
﴿ سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٨٢﴾[الصافات: ۱۸۰-۱۸۲].
«منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت (و قدرت) از آنچه آنان توصیف مىکنند. و سلام بر رسولان! حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است».
و باور و اعتقاد دارم که قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است که از جانب خدا آمده و بسوی او بر میگردد و خدا حقیقتاً به آن تکلم نموده است، و آن را بر عبد و رسول خویش که امین بر وحی است و سفیر میان خدا و بندگان است حضرت محمد مصطفیصفرو فرستاده است.
و باور دارم به اینکه، خداوند هر کاری را که بخواهد و اراده کند، انجام میدهد، و هیچ چیزی بدون ارادۀ او به وجود نمیآید، و هیچ چیز از مشیّت او خارج نیست، و هیچ چیز در عالم نیست که از تقدیر خدا بیرون باشد، و هر چیزی با تدبیر او صورت میپذیرد، و هیچ کس از آنچه برایش تقدیر شده، کم و زیاد نمیشود.
و باور دارم به هر آنچه پیامبرصبه آن خبر داده است، از آنچه بعد از مرگ رخ خواهد داد، پس ایمان و باور دارم به فتنه قبر و خوشى آن، و به برگشت روح به اجساد، در آن روز که مردم در برابر خداوند با بدنی برهنه، پا برهنه و با پیشانی سفید خواهند ایستاد، و در آن وقت خورشید به آنان نزدیک میشود، و میزآنها گذاشته میشوند و اعمال بندگان را وزن میکنند:
﴿ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٢ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فِي جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ١٠٣ ﴾[المؤمنون: ۱۰۲-۱۰۳].
«و کسانى که وزنه اعمالشان سنگین است، همان رستگارانند! و آنانکه وزنه اعمالشان سبک باشد، کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند».
و در آن روز نامه اعمال پخش میگردد، برخی آن را با دست راست، و بعضیها هم با دست چپ دریافت میکنند. و معتقدم به چشمۀ کوثر که به پیامبر ما هدیه شده است، آب آن از شیر سفیدتر است و از عسل شیرینتر، و ظروفی که بر آن قرار دارند به تعداد ستارگان آسمان است و هر که از آن بنوشد هرگز تشنه نمیگردد.
و ایمان دارم به اینکه پل صراط بر روی لبه جهنم قرار دارد و مردم به اندازۀ اعمالشان از روی آن میگذرند.
و ایمان دارم به شفاعت پیامبرصو اینکه او نخستین کسی است که شفاعت میکند و نخستین کسی است که شفاعتش پذیرفته میشود؛ هیچ کس شفاعت پیامبر را انکار نمیکند بجز اهل بدعت و گمراهان، شفاعت پیامبرصبعد از رضایت و اذن خداوند صورت میپذیرد، همانگونه که میفرماید:
﴿ ۞وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦ ﴾[النجم: ۲۶].
«و چه بسیار فرشتگان آسمانها (با آن مقام و منزلتشان) شفاعت آنها سودى نبخشد مگر پس از آنکه خدا براى هر کس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد».
و خداوند تنها از توحید راضی است و بجز از اهل توحید به کسی اذن نمیدهد.
و مشرکین نصیبی از شفاعت ندارند، همانگونه که خداوند میفرماید:
﴿ فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ٤٨ ﴾[المدثر: ۴۸].
«از این رو شفاعتِ شفاعتکنندگان به حال آنها سودی نمیبخشد».
و معتقد هستم به اینکه بهشت و دوزخ از جانب خدا خلق شدهاند و هماکنون وجود دارند و فناناپذیر هستند.
و ایمان دارم به اینکه مؤمنین در روز قیامت با چشم سر پروردگار را رؤیت میکنند همانطور که ماه را در شب چهاردهم میبینند.
و ایمان دارم که محمدصخاتم پیامبران الهی است و اینکه ایمان هیچ کسی کامل نمیگردد مگر اینکه به رسالت او و نبوت او باور داشته باشد.
و معتقد هستم به اینکه، ابوبکر بزرگترین امت است بعد از پیامبرصسپس عمر فاروق و بعد عثمان ذوالنورین و بعد علی مرتضی و سپس بقیه عشره مبشره و بعد از آنها اهل بدر، سپس کسانی که در بیعه الرضوان شرکت کردهاند و بعد سایر اصحاب رسول اللهصهستند.
و تمام اصحاب پیامبرصرا دوست میدارم، و محاسن آنها را بر میشمارم، و برایشان رضایت میطلبم و از خدا برای آنها طلب غفران مینمایم، و از گفتن بدیهایشان زبان فرو میبندم، و سکوت میکنم دربارۀ آنچه میان آنها رخ داده است، و معتقد به فضل و بزرگواری آنها هستم، همانگونه که قرآن میفرماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حس و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمی».
و برای امهات المؤمنین که از هر گونه بدی و اعمال سوء بری و پاک هستند طلب رضایت میکنم.
و به کرامات اولیا و مکاشفاتی که دارند معتقد هستم، بجز اینکه آنها نمیتوانند در حیطه کار خداوند و آنچه که فقط تحت قدرت خداوند میباشند دخالت داشته باشند.
و برای هیچ احدی از مسلمانان شهادت بهشتی یا دوزخی بودن را نمیدهم، ولی برای نیکوکار آرزوی بهشت میکنم و از کسی که خرابکاری میکند خوف دوزخ رفتن را دارم.
و هیچ کس از مسلمانان را بخاطر ارتکاب گناه تکفیر نمیکنم و او را از دایره اسلام خارج نمینمایم.
و جهاد با هر امامی چه خوب و چه بد ادامه دارد و اقامه نماز جماعت پشت سر آنها جایز است، و امر جهاد از وقتی که خداوند پیامبر را مبعوث کرده تا آن روز که آخرین نفر از امت پیامبر دجال را خواهد کشت ادامه دارد، و بر این اساس نه ظلم و ستم ستمکار، و نه عدل دادگر، آن را منتفی نمیکند.
و معتقد هستم که اطاعت و فرمانبرداری فرمانروایان مسلمان چه خوب و چه بد باشند، واجب است، به شرطی که امر به گناه و معصیت نکرده باشند.
و هر کس خلافت را به دست گرفته باشد و مردم به خلافت او گردن نهاده باشند و به خلافت او رضایت داده باشند، و یا اینکه با زور اسلحه بر مردم غلبه کرده باشد و خود را خلیفه بنامد اطاعتش واجب و خروج بر آن حرام است.
و معتقد هستم که باید بدعت گزاران را مهجور قرار داد و از آنان فاصله گرفت تا اینکه توبه نمایند، و بر آنان بنابر ظاهر حکم کرده میشود و سرائر را به خدا موکول میکنیم، و معتقد هستم هر نوآوریی در دین بدعت است.
و معتقد هستم که ایمان عبارت است از: اقرار با زبان و عمل به ارکان و باور قلبی، که این ایمان با طاعت افزایش مییابد و با گناه ناقص میگردد، و ایمان هفتاد و چند شعبه است، بزرگترین آن گفتن شهادتین است و کمترین آن برداشتن چیزی است که سر راه اذیت مردم میکند.
و امر به معروف و نهی از منکر همانگونه که شریعت میگوید واجب است.
آنچه در موارد بالا ذکر شد، عقیدهای کوتاه بود که من نوشتم در حالیکه مشغول بودم تا اطلاع پیدا کنید به آن چه من اعتقاد دارم. و خداوند بر آنچه میگویم گواه و شاهد است [۱۰۴].
امام محمد بن عبدالوهاب مدام به این عقیده پاک و منوّر مردم را فرا میخواند، و توحید را علیه شرک، و علم را علیه خرافات بسیج نموده بود.
امام برای تبلیغ دعوت از راههای گوناگونی استفاده میکرد، مانند کلاسهای شخصی، وعظ و ارشاد برای عموم، فرستادن نامه برای مردم و یا برای افراد خاص، سفرهای تبلیغی، و کلاسهای درس.
و در این راه دشمنانش مدام برای او مشکل میتراشیدند و هر مقام و راهی را بر او میبستند، تا اینکه خدای تبارک و تعالی اذن نصر و پیروزی را نصیبش گردانید.
[۱۰۴] «الدرر السنیة فی الأجوبة النجدیّة» شیخ عبدالرحمن بن قاسم این کتاب را جمعآوری کرده است. (۱/۲۸-۳۰).