۱۶- عدم تکفیر مسلمان بخاطر ارتکاب گناه گبیره
درست نیست مسلمان را به خاطر ارتکاب گناه تکفیر نمود مادامکه گناه کوچکتر از شرک اکبر باشد و آن گناه مورد اختلاف باشد، و نیز بخاطر خطایی که انجام داده تکفیر نمیگردد.
شیخ الاسلام میگوید [۱۳۰]:
او در حالی که قاعده اهل سنت و جماعت را دربارۀ اهل اهواء و بدعت را بیان میکرد گفت: جایز نیست مسلمان را بخاطر گناهی که انجام داده و یا خطایی که مرتکب شده، تکفیر نمود مانند مسایلی که اهل قبله بر آن به اختلاف و تنازع افتادهاند. خداوند میفرماید:
﴿ ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥ ﴾[البقرة: ۲۸۵].
«پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، کاملا مؤمن مىباشد) و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوى توست».
و در حدیث صحیح آمده که خداوند جواب این دعا را داده و از خطای مؤمنان در گذشته است [۱۳۱].
خوارج که از دین برگشته بودند و در دین بدعت گذاری میکردند، پیامبرصکه قبلاً دستور کشتن آنان را داده بود، علی، امیر المؤمنین یکی از خلفای راشدینشبا آنان جنگید، و تمام أئمه از صحابه گرفته تا تابعین بر کشتن آنها متفق القول هستند، با وجود این، علی بن ابیطالب، سعد بن أبی و قاص و دیگر صحابه آنان را کافر نمیدانستند بلکه آنان را مسلمان میدانستند، علی هم با آنان نجنگید تا وقتی که خون حرام را ریختند و اموال مسلمانان را به غارت بردند، بنابراین بخاطر دفع ظلم و تجاوزشان با آنان جنگید نه به خاطر اینکه معتقد باشد که آنان کافر هستند، و به همین علت زنان آنان را به اسارت نگرفت و اموال و دارایی آنان را هم به غنیمت نبرد.
وقتی اینها که گمراهیشان توسط نص و اجماع ثابت شده، و خدا و رسولش دستور قتل آنان را صادر نموده، ولی تکفیر نمیشوند، چگونه است بعضیها که دچار سردرگمی شدهاند و در بسیاری از مسایل حق را اشتباه گرفتهاند، مسایلی که حتی آنانکه عالمتر هم هستند به غلط میافتند!!
پس جایز نیست که این گروهها و طوایف همدیگر را تکفیر نمایند و یا خون و مالش را حلال نمایند، اگر چه دارای بدعتهای روشنی هم باشند، تازه اگر تکفیر کننده هم بدعتگذار باشد چه خواهد شد!! چه بسا بدعت آنان خیلی بزرگتر خواهد بود و غالباً اینان تماماً به حقایق جاهل هستند.
اصل این است که خون مسلمانان، اموالشان و ناموس آنان بر همدیگر حرام است مگر با إذن خدا و رسولش.
پیامبرصهنگامی که در حجه الوداع خطبه خواند، فرمود: «إنَّ دماءكم وأموالكم وأعراضكم علیكم حرامٌ، كحرمة یومكم هذا، فی بلدكم هذا، فی شهركم هذا» [۱۳۲].
«خون و مال و ناموس مسلمان بر مسلمان حرام است همچون حرمت این روز در این شهر و در این ماه».
و باز هم میفرماید: «كل المسلم على المسلم حرامٌ: دمُهُ ومالُه وعرضُه» [۱۳۳].
«خون، مال و ناموس هر مسلمانی بر مسلمانان حرام است».
و باز هم میفرماید: «مَنْ صَلَّى صَلاتَنَا، وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَأَكَلَ ذَبِیحَتَنَا، فَذَلِكَ الْمُسْلِمُ الَّذِی لَهُ ذِمَّةُ الله وَذِمَّةُ رَسُولِهِ، فَلا تُخْفِرُوا الله فِی ذِمَّتِه» [۱۳۴].
«هر کس مانند ما نماز بخواند و به قبلۀ ما رو نماید و ذبیحۀ ما را بخورد، مسلمان است. و چنین شخصی را خدا و رسول، امان دادهاند. پس به کسی که در امان خدا است خیانت نکنید».
و در جایی دیگر میفرماید: «إذا التقى المسلمان بسیفیهما فالقاتل والمقتول فی النار» [۱۳۵].
«اگر دو مسلمان با شمشیرهایشان با یکدیگر بجنگند، هر دوی آنها در آتش هستند». گفتند یا رسول الله آنکه قاتل است، حقش هست، مقتول چرا؟ فرمود: چون او هم میخواست قاتل را بکشد.
همچنین میفرماید: «لا ترجعوا بعدی كفاراً یضرب بعضكم رقاب بعضٍ» [۱۳۶].
«بعد از من کافر نشوید که برخی از شما برخی دیگر را گردن بزند».
باز هم میفرماید: «أیما رجل قال لأخیه، یا كافر، فقد باء بها أحدهما» [۱۳۷].
«هر کسی به برادر دینی خود بگوید: کافر، یکی از آنان کافر خواهد بود».
تمامی این احادیث در صحاح هستند.
اگر شخص مسلمان در زمینه قتال و یا در زمینه تکفیر تأویل نماید، با این کار کافر نمیشود همانطور که عمر بن خطاب در مورد حاطب بن أبی بلتعه گفت: ای رسول خدا بگذار که گردن این منافق را بزنم، پیامبرصفرمود: این مرد در بدر شرکت نموده، چه بسا خداوند به اهل بدر اطلاع داده است که فرمود: هر چه دلتان میخواهد انجام دهید زیرا که از شماها در گذشتهام. و این حدیث نیز در صحیحین آمده است [۱۳۸].
همچنین در صحیحین دربارۀ داستان إفک آمده که میفرماید: أسید بن حضیر به سعد بن عباده گفت: تو منافق هستی زیرا که از منافقین دفاع میکنى، دو طرف به مخاصمه پرداختند، که پیامبرصمیان آنان صلح نمود [۱۳۹].
در اینجا میبینیم افرادی از اهل بدر به همدیگر نسبت نفاق داده ولی پیامبرصهیچکدام را کافر نخوانده است، نه این و نه آن را، بلکه به تمامی آنان مژده بهشت داده است.
همچنین در صحیحین آمده [۱۴۰]که اسامه بن زید گفته مردی را بعد از اینکه کلمه شهادتین را گفت کشته است، و پیامبرصاین امر را خیلی بزرگ دانست و گفت: ای اسامه آیا بعد از اینکه گفت: لا اله إلا الله، او را کشتی!!؟ و پیامبرصآن را آنقدر تکرار کرد که اسامه میگوید: آرزو میکردم که ای کاش امروز ایمان آورده بودم.
با این وجود پیامبرصنه قصاص را بر او واجب کرد، نه دیه، و نه کفاره را، زیرا اسامه فکر میکرد که او بخاطر اینکه کشته نشود، کلمه شهادتین را گفته است و گمان میبرد که در این صورت جایز است آن را تأویل کرده و آن شخص را کشت.
و در میان سلف این چنین بوده که برخی از آنان همدیگر را کشتهاند مانند آنچه در جنگ جمل، صفین و امثال آنان رخ داده، در حالی که همه آنان مسلمان بودهاند، همانطور که خداوند میفرماید:
﴿ وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩ ﴾[الحجرات: ۹].
«و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهید؛ و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست مىدارد».
خداوند در این آیه به روشنی بیان نموده است که آنان با وجود اینکه با همدیگر جنگیدهاند و به همدیگر تجاوز کردهاند، ولی همچنان برادر و مؤمن هستند و دستور فرموده که میان آنان به عدل صلح برقرار کنید، به همین علت است که سلف با وجود اینکه میانشان جنگ در میگرفت ولی همواره یار و یاور همدیگر بودند و همچون کفار دشمن یکدیگر نبودند، شهادت یکدیگر را میپذیرفتند، از همدیگر کسب علم مینمودند، ارث میبردند، از یکدیگر زن میگرفتند، با هم همچون مسلمانان معامله میکردند با وجود جنگ و جدایی که میانشان وجود داشت.
[۱۳۰] «مجموع الفتاوی» ابن تیمیه، (۳/۲۸۲-۲۸۵). [۱۳۱] مسلم در صحیح در کتاب الإیمان، باب بیان أنه تعالی لم یکلف إلا ما یطاق (۱۲۶) و ترمذی در کتاب تفسیر القرآن، باب «ومن سوره البقره» (۲۹۹۲) عن ابن عباسبقال: لما نزلت هذه الآیه: ﴿ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ٢٨٤ ﴾ [البقرة: ۲۸۴].قال دخل قلوبهم منها شیء لم یدخل قلوبهم من شیءٍ فقال النبی صلى الله علیه وسلم: «قولوا: سمعنا وأطعنا وسلمنا» قال: فالقى الله الایمان فی قلوبهم فأنزل الله عز وجل: ﴿ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ٢٨٦ ﴾[البقرة: ۲۸۶]. قال: قد فعلت، ﴿ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ٢٨٦ ﴾[البقرة: ۲۸۶]. قال: قد فعلت، ﴿ وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا٢٨٦﴾[البقرة: ۲۸۶]. «و اغفر لنا وارحمنا أنت مولانا» قال: قد فعلت.الآیه من سوره البقره: ۲۸۶. مسلم هم از طریقی دیگر این حدیث را از ابوهریره نقل نموده است: (۱۲۵). [۱۳۲] بخاری در کتاب العلم باب قول النبیص: «رب مبلغ اوعی من سامع»:(۶۷). و مسلم در کتاب القسامه، باب تغلیظ تحریم الدماء والأعراض والأموال: (۱۶۷۹) و ترمذی در کتاب الفتن، باب ما جاء دماؤکم وأموالکم ..... الخ: (۲۱۵۹) وابن ماجه در کتاب المناسک باب الخطبه یوم النحر: (۳۰۵۸،۳۰۵۷،۳۰۵۵). و امام احمد در مسندش: (۱/۲۳۰) این حدیث را نقل نمودهاند. [۱۳۳] مسلم در کتاب البر والصله، باب تحریم ظلم المسلم ... الخ: (۲۵۶۴) وابو داود در کتاب الأدب، باب فی الغیبه: (۴۸۸۲)، و ترمذی در کتاب البر والصله، باب ما جاء فی شفقه المسلم علی المسلم: (۱۹۲۷) و ابن ماجه در کتاب الفتن، باب حرمه دم المؤمن وماله: (۳۹۳۳)، و امام احمد در مسندش: (۲/۲۷۷، ۳۶۰)، این حدیث را نقل نمودهاند. [۱۳۴] بخاری در کتاب الصلاه، باب فضل استقبال القبله .... الخ: (۳۹۱) و نسائی در کتاب الایمان وشرائعه، باب صفه المسلم: (۴۹۹۷)، این حدیث را نقل کردهاند. [۱۳۵] قبلاً ترجمه و تخریج شده است. [۱۳۶] قبلا ترجمه و تخریج شده است. [۱۳۷] قبلا ترجمه و تخریج شده است. [۱۳۸] بخاری در کتاب المغازی، باب من شهد بدراً: (۳۹۸۳)، و مسلم در کتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل اهل بدر ..... الخ: (۲۴۹۴) این حدیث را نقل کردهاند. [۱۳۹] بخاری در کتاب المغازی باب حدیث الافک: (۴۱۴۱) و مسلم در کتاب التوبه، باب فی حدیث الإفک .... الخ: (۲۷۷۰)، این حدیث را نقل کردهاند. [۱۴۰] بخاری در کتاب الدیات، باب قول الله تعالی: «ومن أحیاها»: (۶۸۷۲) ومسلم در کتاب الایمان، باب تحریم قتل الکافر بعد أن قال: لا اله الا الله: (۹۷،۹۶) این حدیث را نقل نموده است.