گزیده ای از اعتقادات سلف

فهرست کتاب

گزیده‌ای از پیروزی‌ها

گزیده‌ای از پیروزی‌ها

۱- فرستادن نامه‌های دو جانبه بنام مرد حکومت و مرد دعوت به سوی هر کس که رشد و ترقی را می‌طلبد:

حمد و سپاس برای خداوندی که قرآن را فرو فرستاد و آن را وسیله یادآوری خردمندان قرار داد، و توفیق را نصیب آنان نمود که منت پیمودن راه حق را بر آنان نهاد؛ تا جواب را دریابند. درود و سلام خداوند بر پیامبرصو بهترین مخلوقات و بر آل و اصحابش تا روز رستاخیز باد.

از عبدالعزیز بن محمد بن سعود و محمد بن عبدالوهاب به برادر دینی، جناب احمد بن محمد العدبلی البکلی خداوند او را از همه آفات دور بدارد و حسناتش را افزون و گناهانش را محو گرداند: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. اما بعد: نامه شما به دستمان رسید، و از پرسش‌هایت بسیار خوش‌حال گشتیم و آنچه که ما از دور دریافت کرده‌ایم و پرس‌وجوهای شما از نحوه کار ما و شیوه دعوت ما، ما را خوش‌حال و مسرور کرده است؛ ما می‌خواهیم به تفصیل این شبهه را برداریم، و قول راجح را با ذکر دلیل برای شما بازگو کنیم.

دینی که ما به آن ایمان داریم همانا دینی است که خداوند در حق آن می‌فرماید:

﴿ وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٨٥[آل عمران: ۸۵].

«و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است».

و دعوتی که ما مردم را بسویش فرا می‌خوانیم، دعوت بسوی توحیدی است که خداوند خطاب به پیامبرش می‌گوید:

﴿ قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٠٨[یوسف: ۱۰۸].

«بگو: این راه من است، من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنیم! منزه است خدا! و من از مشرکان نیستم!».

و یا می‌فرماید:

﴿ وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨ [الجن: ۱۸].

«مساجد از آنِ خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید».

و چیزی که از مردم می‌خواهیم که از آن دوری کنند، همانا دوری جستن از شرک است.

همانگونه که خداوند می‌فرماید:

﴿ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ٧٢ [المائدة: ۷۲].

«زیرا هر کس شریکى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام کرده است؛ و جایگاه او دوزخ است».

در ادامه می‌گویند:

اعتقاد حقیقی ما، عبارت است از تصدیق قلبی، و اقرار زبانی و رفتار و عمل جوارح، و گرنه منافقین با وجود اینکه می‌گویند: لا اله الا الله و نماز را اقامه می‌کنند و زکات را پرداخت می‌کنند و روزه می‌گیرند و به حج می‌روند، ولی در پایین‌ترین نقطه جهنم هستند.

و آنچه دربارۀ اجتهاد فرموده‌اید: ما مقلدین کتاب و سنت و سلف صالح هستیم و پیرو معتمد اقوال ائمه اربعه، یعنی: امام ابوحنیفه النعمان بن ثابت، مالک بن انس، محمد بن ادریس، و احمد بن حنبل رحمهم الله هستیم.

و اما سوالتان دربارۀ حقیقت ایمان، ایمان همانا تصدیق قلبی است، و با اعمال نیک افزایش می‌یابد و با گناه ناقص می‌گردد، خداوند می‌فرماید:

﴿ وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا٣١[المدثر: ۳۱].

«و بر ایمان مؤمنان بیفزاید».

و کاری نمی‌کنیم که مخالف منقول باشد، و یا عقل آن را نپذیرد، ولی منافقون چیزی می‌گویند که انجام نمی‌دهند، ولی ما آنچه که انجام می‌دهیم می‌گوییم:

﴿ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣[الصف: ۳].

«نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگوئید که عمل نمی‌کنید».

با بت‌پرستان، همانگونه که پیامبر جنگید، می‌جنگیم، و هر کس که نماز را ترک کند و یا زکات را نپردازد با او می‌جنگیم همانگونه که ابوبکر صدیقسبا آنان جنگید. ولی در این راه همان خواهد بود که ورقه بن نوفل به پیامبر فرمود: هر کس مثل آنچه تو آوردى بیاورد با او دشمنی، اذیت و آزار و از وطن خویش بیرون رانده می‌شود.

و آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر است از آنچه زیاد باشد و فکر را مشغول کند. «والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته» [۱۰۵].

۲- ذفرستادن نامه‌های دعوی که امام عبدالعزیز بن محمد بن سعود بعنوان پیشوای دولتی که براساس دعوت بنیاد نهاده شده بود به تمام مردم می‌فرستاد. مانند این نامه که می‌نویسد: از عبدالعزیز بن سعود به سوی هر آن که این نامه را در می‌یابد خواه عرب باشد یا عجم و رومی اما بعد:

ما خدایی را ستایش می‌کنیم که بجز او معبودی بحق نیست و تنها او اهلیت ستایش کردن را دارا است، و از او درخواست می‌کنیم که بر حبیب خویش در میان مردم، و دوستش در میان بندگانش و بهترین مخلوقش در روی زمین حضرت محمد مصطفی درود و سلام بفرستد، و نیز بر برادرانش که همانا پیامبران هستند و بر آل و اصحابش تا آن روز قیامت که خدا وارث زمین خواهد بود درود و سلام بی‌پایان خویش را بفرستد. بعد به حضورتان می‌رسانم که (محمد جانشین بر حق) به همراه حجاج پیش ما آمده و مدت زیادی نزد ما مانده است، و بر دین ما آگاهی کامل یافته و می‌داند که به چه چیزی مردم را دعوت می‌کنیم و بر سر چه با مردم مى‌جنگیم و به چه امر می‌کنیم و از چه نهی می‌کنیم و حقایق تمام آنچه که پیش ما است، برادرمان محمد آن را بازگو خواهد کرد.

و در این جا ما بطور اجمال و خلاصه آن را برایتان می‌گوییم:

آنچه که ما بر آن هستیم، و مخالف را به سوى آن دعوت می‌کنیم، ما معتقد هستیم که عبادت نمودن خداوند حق خداوند بر بندگانش است و این حق را هیچ کس بجز خدا ندارد، نه فرشتگان و نه پیامبران، و هیچ کس حق ندارد برای جلب نفع و دفع ضرر غیر از خدا را فرا بخواند!! اگر چه پیامبر باشد یا فرشته و یا ولی، زیرا خداوند در کتاب خود می‌فرماید:

﴿ قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢[الجن: ۲۱-۲۲] [۱۰۶].

«بگو: من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم. بگو: (اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار کنم) هیچ کس مرا در برابر او حمایت نمی‌کند، و پناهگاهی جز او نمی‌یابم».

۳- آنچه که امام محمد بن عبدالوهاب در نام‌های که به شیخ فاضل آل مزید نوشته و می‌گوید «این امری که من را بخاطر آن مورد دشمنی قرار دادند و آن را انکار کردند. اگر از هر عالمی در شام و یا یمن و یا هر کشور دیگری بپرسید می‌گوید: این حق است و دین خدا و رسولش همین است و بس، ولی من در اینجا نمی‌توانم بگویم زیرا حکومت راضی نیست، ولی محمد بن عبدالوهاب آن را اظهار کرده و می‌گوید زیرا حاکم و فرمانروای مملکت او راضی است و او را همراهی و پشتیبانی می‌کند، این سخن علما است که گمان می‌برم آن را شنیده‌اید و می‌دانید» [۱۰۷].

و وقتی که أمیر سعود بن عبدالعزیز بن محمد بن سعود وارد مکه گردید، برای علمای آنجا توضیح داد که هدف نخستین ابن عبدالوهاب، اخلاص در توحید خدا، و او را به تنهایی عبادت کردن و امر به معروف و نهی از منکر است.

شیخ عبدالله بن شیخ محمد بن عبدالوهاب/، می‌گوید: حمد و ثنا و ستایش شایسته پروردگار است و درود و سلام بر محمد مصطفی و بر آل و اصحاب و تابعین او باد، اما بعد:

وقتی که ما جهادگران توحیدی در ظهر یکشنبه هشتم ماه محرم سال ۱۲۱۸ هجری وارد مکه مکرمه شدیم، و اشراف مکه، علماء مکه و عموم امیران حجاج از امیر جهادی، سعود، امان خواستند، زیرا همه آن‌ها قبلاً تصمیم گرفته بودند که به همراه امیر مکه با امام سعود بجنگند و یا اینکه در حرم مکه جمع شوند و راه ورود به حرم را بر روی او ببندند، وقتی که امام لشکریان جهادی را دید که افزون گشته‌اند، در این هنگام به آن‌ها ‌امان داد، و لبیک گویان وارد حرم شدیم، در حالی که در امان بودیم، و سر تراشیده و یا کوتاه کننده بدون اینکه از کسی ترسی داشته باشیم، بجز خداوند یکتا.

و موقعی که لشکریان توحیدی وارد حرم گشتند، با وجود تعداد زیاد آن‌ها، با ادب و با وقار بودند نه درختی را کندند و نه صیدی را صید کردند و هیچ خونی ریخته نشد بجز خون قربانی و یا آنچه خدا خون آن را از حیوانات بر ما حلال نموده بود.

و وقتی که مراسم عمره ما به اتمام رسید، روز یکشنبه به هنگام چاشتگاه مردم را جمع کردیم و امیر/درخواست خویش را برای علما توضیح داد که از مردم چه می‌خواهند و بر سر چه با آن‌ها می‌جنگند، و آن بجز توحید خالصانه خدا چیز دیگری نبود؛ و برایشان روشن کرد که با مردم تنها در دو مورد اختلاف نظر دارند:

۱- اخلاص در توحید خداوند، و شناخت انواع عبادت که دعاء نیز از جمله‌ی آن‌ها است و تحقیق درباره معنی شرک، شرکی که پیامبرصبخاطر آن با مردم جنگید.

۲- امر به معروف و نهی از منکر، که در میان آنان از این مسأله فقط نامی مانده بود و بس، و آثار و رسم آن بطور کامل از میان رفته بود.

در نهایت با ما موافقت نمودند بر اینکه هر آنچه ما می‌گوئیم خوب است و با امیر بر سر کتاب و سنت بیعت کردند و امیر هم پذیرفت و همه آن‌ها را مورد عفو خود قرار داد و هیچ مشقتی بر آنان وارد نکرد و نسبت به همه آن‌ها مهربانی نمود خصوصاً بر علماء و به آنان فهماندیم که امیر به تک تک آن‌ها و نیز به اجتماع آن‌ها تصریح نموده که هر آنچه آن‌ها بگویند که مستدل باشد و دلیل آن از کتاب و سنت و یا از سلف صالح مانند خلفای راشدین باشد از جانب ما قابل قبول است و ما مأمور به تبعیت از آن هستیم.

سپس مالیات‌ها و عادات جاهلی..... برداشته شدند و آلات تنباکو شکسته شدند و اعلام شد که این‌ها حرام هستند و اماکن حشیش و مشهور به اعمال فسق و فجور سوزانده شدند، و دستور داده شد که بر اقامه نمازهای جماعت مواظبت داشته باشند و در اجرای آن تفرقه و اختلاف نداشته باشند بدین گونه که برای هر نماز پشت سر یک امام نماز بخوانند و امام هم از یکی از مذاهب چهارگانه تقلید کند.

در آن موقع اتحاد بوجود آمد و توحید در عبادت برقرار گشت و ألفت و محبت ایجاد گردید و امیرى بر آنان قرار داد، و سختی و مشقت برداشته شد، و بدون خونریزی، هتک حرمت کسی و ایجاد هر گونه مشقتی این کار به پایان رسید. «والحمد لله رب العالمین» [۱۰۸].

[۱۰۵] مرجع سابق: (۱/۶۱-۶۴). [۱۰۶] مرجع سابق: (۱/۱۴۳). [۱۰۷] «الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه» جمع عبدالرحمن بن قاسم ص،: (۵۹). [۱۰۸] مرجع قبلی: ص: (۱۲۳-۱۲۵).