گزیده ای از اعتقادات سلف

فهرست کتاب

امام احمد حنبل [۴۸]

امام احمد حنبل [۴۸]

امام احمد می‌فرماید [۴۹]:

اصول و قواعد سنت نزد ما عبارتند از: چنگ زدن و تمسک به آنچه اصحاب رسول اللهصبدان عمل می‌کردند، و اقتداء نمودن به آن‌ها، و ترک بدعت زیرا هر بدعتی گمراهی و ضلالت است، و دوری جستن از جنگ و جدل، و ترک همنشینی با اهل اهواء، و دوری گزیدن از جدل و دشمنی بر سر مسائل دینی.

سنت، نزد ما عبارت است از: آثار رسول اللهص.

سنت، قرآن را تفسیر و تبیین می‌کند، و آن دلایل قرآن است.

و از جمله سنت‌هایی که هر کس یکی از آن‌ها را نپذیرد و به آن ایمان نداشته باشد، ایمانش کامل نیست، و از اهل ایمان بحساب نمی‌آید، و آن موضوع قدر می‌باشد چه خیر و یا شر، باید تمام احادیثی که در این باره آمده بپذیرد و آن‌ها را تصدیق نماید و به آن‌ها ایمان داشته باشد، و نباید بگوید چرا و چگونه!؟ بلکه باید آن را تصدیق و به مفادش ایمان داشته باشد.

و کسی که تفسیر حدیثی را ندانست و عقلش به آن نمی‌رسید، همین مقدار که می‌داند برایش کافی است و بر او لازم است که به آن ایمان داشته باشد، و تسلیم آن شود، مانند حدیث پیامبرصالصادق المصدوق [۵۰]و احادیثی که همانند این هستند در ارتباط با مسأله قضا و قدر، و یا احادیثی که در رابطه با رؤیت خداوند هستند. اگر چه به مذاق انسان خوش نیاید و شنونده از شنیدن آن به وحشت افتد، وظیفه شخص آن است که به آن ایمان بیاورد، و نباید حتی یک حرف آن را جا بگذارد. و همچنین است برای بقیه احادیث مأثور که افراد دارای ثقه آن را روایت کرده باشد.

شخص مسلمان نباید با کسی در رابطه با این مسائل، مناظره و مجادله کند، و شیوه مجادله را یاد نگیرد، چون سخن گفتن در رابطه با قضا و قدر و رؤیت خداوند، و یا درباره قرآن و بقیه سنتها، مکروه است، و از آن نهی شده، و حتی اگر کسی چنین کاری را کرد و با سخنان خود موفق شد که به سنتی دست یابد، به چنین کسی نمی‌توان گفت که از اهل سنت است، تا وقتی که جدل را رها کند، و تسلیم بدون چون و چرا گردد، و به تمام آثار ایمان داشته باشد.

قرآن کلام خدا و غیر مخلوق است، به خود ضعف راه ندهید که بگوئید قرآن غیر مخلوق نیست! زیرا کلام خدا از خدا است، و هیچ چیزی از خداوند مخلوق نیست. مواظب باشید با کسانی که در این زمینه مجادله می‌کنند و یا توقف می‌کنند و می‌گویند: نمی‌دانیم آیا مخلوق است یا غیر مخلوق، در نیافتید، و با جرأت کامل بگوئید: کلام خدا غیر مخلوق است.

ایمان داشتن به دیدن خداوند، همانگونه که از پیامبرصدر احادیث صحیح روایت شده است.

ایمان به میزان و ترازو، همانگونه که ذکر شده است و اعمال بندگان وزن کرده می‌شود.

و اینکه خداوند در روز رستاخیز با بندگان خود بدون مترجم صحبت می‌کند.

و ایمان به چشمه‌ی کوثر و اینکه پیامبرصدر روز قیامت چشمه‌ای دارد که امتش بر آن داخل می‌شوند و عرض و طولش مثل هم هستند و فاصله هر کدام یک ماه طول می‌کشد، و ظروفی که بر آن گذاشته شده است به تعداد ستارگان است، همانگونه که در روایات متعددی روایت شده است.

ایمان داشتن به عذاب قبر و اینکه مردم در قبرهایشان آزمایش می‌شوند و دربارۀ ایمان، اسلام، خدا و پیامبرش سوال کرده می‌شود، و اینکه دو فرشته بنام‌های منکر و نکیر به هر گونه که خدا بخواهد بر او وارد می‌شوند.

ایمان داشتن به شفاعت کردن پیامبرصو ایمان به قومی که وارد دوزخ می‌شوند و بعد از اینکه سوخته شدند و به زغال تبدیل شدند آن‌ها را بیرون آورده و به آنان دستور داده می‌شود که وارد رودخان‌های می‌شوند که در جلوی دَر بهشت می‌گذرد و این هر گونه که خدا بخواهد صورت می‌پذیرد.

ایمان داشتن به اینکه دجال خروج می‌کند و در میان دو چشمش کلمه کافر نوشته شده است، و ایمان به احادیثی که در این زمینه آمده‌اند، و ایمان به اینکه این حقیقت واقعیت پیدا می‌کند، و اینکه حضرت عیسی÷از آسمان فرود می‌آید و او را بر روی در «لدُ» می‌کشد.

و ایمان عبارت است از: قول و عمل که کم و زیاد می‌شود، همانگونه که در روایت آمده که می‌فرماید: «أكمل المؤمنین إیماناً أحسنهم خلقاً» [۵۱].

«کاملترین مومن کسی است که اخلاق نیکو داشته باشد».

بهترین و والامقامترین فرد این امت بعد از پیامبرصابوبکر صدیق می‌باشد، سپس عمر بن خطاب و بعد عثمان بن عفان و این سه نفر را ما پیش می‌اندازیم همانگونه که اصحاب پیامبرصآن‌ها را مقدم دانستند و در آن هیچ اختلافی نداشتند.

سپس بعد از این سه نفر بزرگترین افراد امت، پنج نفر اهل شوری هستند، یعنی: علی بن ابی‌طالب، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و سعد هستند که همگی شایستگی خلافت را داشتند و همه امام و پیشوا بودند.

بعد از اهل شوری، بزرگترین این امت، مهاجرین اهل بدر و بعد انصار اهل بدر و فضیلت هر کدام به مقدار هجرت و سابقه‌ی آن در اسلام است.

سپس بزرگترین امت، اصحاب رسول الله هستند که در همان قرنی که پیامبر مبعوث گشت ایمان آورده‌اند.

هر کسی که با پیامبرصمصاحبت داشته خواه یکسال، یا یک ماه یا یک روز و یا یک ساعت او را دیده باشد، از اصحاب پیامبر محسوب می‌شود، و درجه او به مقداری است که با پیامبر مصاحبت نموده است، و کمترین آن‌ها، از مردمِ بعد از پیامبرصبهتر است اگر چه تمام اعمال را هم به طور کامل انجام داده باشد!!

یعنی کسی که پیامبر را دیده باشد و به وی ایمان آورده باشد اگر چه یک ساعت هم باشد [۵۲]از تابعین بزرگتر است اگر چه تمام اعمال را هم انجام داده باشد.

فرمانبرداری و اطاعت کردن از أئمه ضروری است.

و کسی که خلافت را عهده‌دار می‌شود چه خوب باشد و چه بد، اگر مردم همگی به خلافت وی رضایت دادند و با وی بیعت کردند، اطاعتش ضروری است.

و اگر کسی با زور شمشیر بر مردم تسلط یافت و امیر المومنین خوانده شد باز هم اطاعتش ضروری می‌باشد.

جهاد تا روز قیامت باید ادامه داشته باشد بشرطی که با امراء و فرمانروا باشد خواه امیر، خوب و صالح باشد، و یا بد و فاجر.

تقسیم غنایم جنگی مانند «فیء» و اجرای حدود نزد حاکم باید اجرا شوند و کسی حق ندارد بر آنان خرده بگیرد و یا با آنان کشمکش نماید. همچنن ادای صدقات، مانند زکات و غیره به امیر خواه صالح باشد و یا فاجر جایز و نافذ است، یعنی اگر کسی زکات اموال خویش را به امیر فاجر بدهد، دَینش أدا شده و درست است.

و ادای نماز جمعه پشت سر چنین امامی جایز بوده و کامل و تمام است، و اگر کسی آن را اعاده نماید، بدعت‌گزار بحساب می‌آید و ترک اثر نبوی نموده و با سنت پیامبرصمخالفت کرده است و از فضیلت جمعه چیزی عایدش نمی‌شود، بلکه سنت است که با آنان دو رکعت نماز را بخواند و آن را اعاده ننماید، زیرا چنین کاری بدعت است، و نباید هیچ شکی به دلت راه یابد.

هر کس بر علیه امام مسلمانان قیام کند، در حالی که مردم به امارت او راضی باشند و به خلافت او اقرار نمایند، خواه خلافت با رضایت صورت گرفته باشد و یا با زور شمشیر، چنین کاری را می‌توان شکستن عصای مسلمانان نامید. و با روایات پیامبرصمخالفت ورزیده، و چنین کسی اگر بمیرد بر جاهلیت مرده است.

جنگ با سلطان جایز نیست و برای هیچ یک از احاد مردم درست نیست که بر علیه حاکم خروج نماید، و اگر کسی این کار را بکند، بدعت‌گذار و برخلاف سنت پیامبرصرفتار نموده است.

نسبت به اهل قبله شهادت ندهید که فلانی بهشتی است و یا جهنمی، بخاطر کاری که انجام داده است، بلکه بهشت را برای بنده صالح آرزو دارد، و از رفتن وی به دوزخ می‌ترسد، و نیز برای گناهکار می‌ترسد که نکند وارد دوزخ شود و آرزوى رحمت پروردگار را براى او دارد.

و اگر کسی با گناهی پیش خدا برود که موجب دوزخ رفتن باشد، ولی بر گناه اصرار نورزیده و توبه کرده باشد، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد، زیرا خداوند توبه بندگانش را می‌پذیرد و گناهانش را می‌بخشد.

و اگر کسی با پروردگار خود روبرو گردد در حالی که در دنیا حد آن گناه بر او اقامه شده باشد، این حد کفارۀ گناهش می‌باشد، همانگونه که در حدیث پیامبرصبه آن اشاره شده است [۵۳].

و اگر آن کسی که مرتکب گناهی شده باشد که موجب عقوبت است و بر آن اصرار ورزد و با همین گناه بدون آنکه توبه کرده باشد بمیرد، چنین کسی کارش با خدا است، اگر بخواهد او را تعذیب می‌دهد و اگر بخواهد او را می‌بخشد، و اگر کسی که کافر است، با کفر نزد خدا رود. خداوند او را نمی‌بخشد و او را تعذیب می‌دهد.

رجم زنا کار محصن اگر اعتراف کند یا چهار شاهد بر عمل او شهادت دهند، حق است زیرا پیامبرصو خلفای راشدین حد رجم را اجرا کرده‌اند.

و هر کس بخواهد شخصیت یکی از اصحاب را زیر سوال ببرد و آن را تنقیص شخصیت نماید و یا نسبت به آنان کینه داشته باشد و یا از آنان بدگویی کند، چنین کسی مبتدع است مگر اینکه پشیمان شده و نسبت به همه آن‌ها ترحم نماید و قلبش نسبت به آنان سالم گردد.

نفاق همانا کفر است، و آن این است که خدا را انکار می‌کند و غیر خدا را می‌پرستد، ولی در ظاهر می‌گوید که مسلمان است، مانند منافقین زمان پیامبرصو این احادیث که در این زمینه گفته شده‌اند، همانگونه ذکر می‌کنیم و آن‌ها را تفسیر و توضیح نمی‌دهیم. مانند: «لا ترجعوا بعدی كفاراً یضرب بعضكم رقاب بعضٍ» [۵۴].

«بعد از من کافر نشوید و برخی از شما گردن بعضی دیگر را بزند».

«إذا التقى المسلمان بسیفیهما فالقاتل والمقتول فی النار» [۵۵].

«اگر دو مسلمان با شمشیرهایشان به جان یکدیگر افتادند، و یکی از آنان دیگری را کشت هر دو، هم قاتل و هم مقتول در آتش دوزخ هستند».

«سباب المسلم فسوقٌ، وقتاله كفرٌ» [۵۶].

«دشنام دادن مسلمان باعث فسق می‌شود، و جنگیدن با او کفر است».

«أیما رجلٍ قال لأخیه: یا كافر فقد باءَ بها أحدهما» [۵۷].

«هر کس به برادر ایمانیش بگوید: ای کافر، یکی از آنان کافر می‌شود، یعنی یا باید ثابت کند که او کافر است و یا اینکه خودش با این کلام کافر می‌شود».

«أیما رجلٍ قال لأخیه: یا كافر فقد باءَ بها أحدهما» [۵۸].

و بقیه‌ی احادیثی که همانند این روایات هستند زیاد هستند که سند آن‌ها صحیح و حفظ شده‌اند. ما تسلیم آن‌ها هستیم اگر چه تفسیر آن‌ها را ندانیم، و در آن مجادله نمی‌کنیم و آن‌ها را تفسیر نمی‌کنیم مگر همانگونه که آمده‌اند.

بهشت و دوزخ خلق شده‌اند و هم اکنون موجودند، همانگونه که از پیامبرصنقل شده و هر کس بگوید خلق نشده‌اند! خدا و رسول را تکذیب نموده است و گمان نکنم که چنین کسی به بهشت و جهنم باور داشته باشد.

و هر کس از اهل قبله بمیرد در حالی که از اهل توحید باشد، بر او نماز خوانده می‌شود و از خدا برای او طلب آمرزش کرده می‌شود، و بخاطر گناه، صغیره باشد یا کبیره که انجام داده باشد، نماز میتش قطع نمی‌شود، بلکه امر وی به خدا واگذار می‌شود [۵۹].

[۴۸] احمد فرزند محمد بن حنبل، ابو عبدالله شیبانی یکی از امامان چهارگانه می‌باشد، سال ۲۴۱ هجری در بغداد وفات یافت. «سیر أعلام النبلاء»: (۱۱/۱۷۷-۳۵۷). [۴۹] به کتاب «شرح أصول اعتقاد اهل السنه والجماعه»: لالکائی: (۱/۱۵۶-۱۶۴). مراجعه نمائید. [۵۰] بخاری آن حدیث را در «کتاب القدر» مبحث قضا و قدر آن (۶۵۹۴). ومسلم در کتاب القدر، مبحث: کیفیة خلق الآدمی فی بطن أمه (۲۶۴۳). وابوداود در «کتاب السنه» مبحث قدر (۴۷۰۸). و ترمذی در «کتاب القدر» در مبحث روایاتی که درباره: ارزش اعمال در تمام کردنش است آن را آورده: (۲۱۳۷) و ابن ماجه در مقدمه مبحث قدر (۷۶) از حدیث عبدالله بن مسعود که گفت: «إِنَّ أَحَدَكُمْ یُجْمَعُ خَلْقُهُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِیْنَ یَوْماً نُطْفَةً، ثُمَّ یَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ یَكُونُ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ یُرْسَلُ إِلَیْهِ الْمَلَكُ فَیَنْفُخُ فِیْهِ الرُّوحَ وَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ: بِكَتْبِ رِزْقِهِ، وَأَجَلِهِ، وَعَمَلِهِ، وَشَقِیٌّ أَوْسَعِیْدٌ. فَوَاللهِ الَّذِی لاَ إِلهَ غَیْرَهُ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، حَتَّى مَا یَكُونَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهَا إِلاَّ ذِرَاعٌ، فَیَسْبِقُ عَلَیْهِ الْكِتَابُ فَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ فَیَدْخُلُهَا، وَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ، حَتَّى مَا یَكُونَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهَا إِلاَّ ذِرَاعٌ، فَیَسْبِقُ عَلَیْهِ الْكِتَابُ فَیَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَیَدْخُلُهَا».«در حقیقت، خلقت یکى از شما در شکم مادرش چنین انجام مى‌گیرد: چهل روز به حالت نطفه است، پس از آن به پاره خونى تبدیل مى‌شود به قدرِ همان زمان و مدت، سپس به پاره گوشتى تبدیل مى‌شود به اندازه همان مدت و زمان. سپس خداى تعالى به سوى او فرشته مى‌فرستد تا روح در آن بدمد و فرشته مأمور است به نوشتن چهار کلمه: روزى‌اش، مدت عمرش، کردار و رفتارش، و این که بدبخت یا نیک بخت است. پس سوگند به خدایى که هیچ معبودى به حق غیرِ او نیست، همانا یکى از شما بـه کردار و رفتار اهل بهشت مى‌پردازد تا آن که میـان او و رسیـدن بـه بهشت، فاصله‌اى نمى‌ماند مگر یک ذرع. در آن هنگام، سرنوشت و فرجام کردارش بر او پیشى مى‌گیرد و بـه عمـل مـردم دوزخى مى‌پردازد و پایان بد، سبب رفتنش به دوزخ مى‌گردد. و همانا یکى از شما به کردار و رفتار اهل دوزخ مى‌پردازد تا آن که میان او و رسیدن به دوزخ، فاصله‌اى نمى‌ماند مگر یک ذرع. در آن هنگام، سرنوشت بر او پیشى مى‌گیرد و به کردار بهشتیان و فرجام نیک مى‌پردازد و سبب رفتنش به بهشت مى‌شود. [۵۱] ابو داود در کتاب السنه، باب الدلیل علی زیاده الایمان ونقصانه: (۴۶۸۲). وترمذی در «کتاب الرضاع» مبحث حقوق زن بر مرد: (۱۱۶۲). وامام احمد در مسند خویش (۲/۲۵۰، ۴۷۲). وابن حبان در کتاب البرو الإحسان مبحث: حسن الخلق: (۴۱۷۶). وحاکم در کتاب الإیمان: (۱/۳) این حدیث را نقل کرده‌اند. و ذهبی نیز موافق او است. [۵۲] منظور این است که: پیامبر راصدیده باشد اگر چه یک ساعت هم بوده باشد. [۵۳] این حدیث را بخاری در کتاب الإیمان، مبحث: علامت الایمان حب الانصار (۱۸). ومسلم در: کتاب الحدود، مبحث: حدود کفارت گناهان است: (۱۷۰۹). وترمذی در: کتاب الحدود باب ما جاء أن الحدود کفارة لاهلها: (۱۴۳۹). ونسائی در کتاب البیعه باب البیعه علی فراق المشرک: (۴۱۷۸) و امام احمد در مسند خویش: (۵/۳۱۴، ۳۲۰) و دارمی در کتاب السیر باب فی بیعة النبیص(۲۴۵۷). «عن عباده بن الصامت قال: كنا مع رسول اللهص فی مجلس فقال: «بَایِعُونِی عَلَى أَنْ لا تُشْرِكُوا بِاللَّهِ شَیْئًا، وَلا تَسْرِقُوا، وَلا تَزْنُوا، وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ، وَلا تَأْتُوا بِبُهْتَانٍ تَفْتَرُونَهُ بَیْنَ أَیْدِیكُمْ وَأَرْجُلِكُمْ، وَلا تَعْصُوا فِی مَعْرُوفٍ، فَمَنْ وَفَّى مِنْكُمْ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ، وَمَنْ أَصَابَ مِنْ ذَلِكَ شَیْئًا فَعُوقِبَ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ، وَمَنْ أَصَابَ مِنْ ذَلِكَ شَیْئًا ثُمَّ سَتَرَهُ اللَّهُ فَهُوَ إِلَى اللَّهِ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنْهُ وَإِنْ شَاءَ عَاقَبَهُ».فَبَایعْنَاهُ عَلَى ذَلِك.لفظ از بخارى. «با من بیعت کنید بر اینکه غیر از الله کسى دیگر را عبادت نکنید. و در عبادت، کسى را با او شریک نگردانید. دزدى نکنید، زنا نکنید، فرزندانتان را نکشید، به کسى تهمت و بهتان نزنید، و در کارهاى خیر از الله و رسول او نافرمانى نکنید. هرکس از شما به این وعده‌ها وفا کند، خداوند پاداش اعمالش را خواهد داد. و هر کس، مرتکب عملى از اعمال فوق بشود و در دنیا مجازات گردد، این مجازات، باعث کفاره گناهانش خواهد شد. و اگر مرتکب اعمال بد، در دنیا مجازات نشود و خداوند گناهانش را پنهان کند، پس او موکول به الله است، یعنى اگر خدا بخواهد او را مى‌بخشد و اگر نخواهد مجازات مى‌کند». عباده مى‌گوید: همه ما بر امور فوق با رسول اللهص بیعت کردیم». [۵۴] بخاری این حدیث را نقل نموده و لفظ هم از بخاری است، در کتاب الأدب، باب ما جاء فی قول الرجل «ویلک» (۶۱۶۶). و مسلم در کتاب الایمان: (۶۶). و ابو داود در کتاب السنه مبحث: الدلیل علی زیاده الإیمان و نقصانه (۴۶۸۶) و نسائی در کتاب تحریم الدم، مبحث: تحریم قتل: (۴۱۲۵) و امام احمد در مسندش: (۲/۸۵، ۸۷، ۱۰۴). [۵۵] بخاری این حدیث را در کتاب الإیمان، باب: «و ان طائفتان ......» (۳۱) نقل کرده. و مسلم در کتاب الفتن واشراط الساعه، باب إذا تواجه المسلمان بسیفیهما: (۲۸۸۸). [۵۶] بخاری این حدیث را در کتاب الایمان، مبحث: خوف المؤمن .... الخ: (۴۸) نقل نموده است. و مسلم در کتاب الایمان، مبحث: قول النبی ص: سباب المسلم ... الخ: (۶۴) و ترمذی در کتاب البرو الصله، باب ما جاء فی الشتم: (۱۹۸۳)، و نسائی در کتاب تحریم الدم، مبحث: قتال المسلم: (۴۱۰۵) این حدیث را نقل نموده‌اند. [۵۷] بخاری در کتاب الادب، مبحث: من اکفر اخاه... الخ (۶۱۰۴) و مسلم در کتاب الایمان مبحث: بیان حال ایمان من قال لأخیه: یا کافر: (۶۰) این حدیث را نقل نموده‌اند و لفظ از بخاری است. [۵۸] دارمى در کتاب الفرائض، مبحث: من ادعى إلى غیر أبیه (۲۸۶۴)، وأبوبکر المروزى در مسند أبوبکر الصدیق (۹۰)، وهیثمی در مجمع الزوائد، کتاب الإیمان، مبحث: فیمن ادعى غیر نسبه... إلخ (۱/۹۷). [۵۹] «شرح اصول اعتقا اهل السنه والجماعه» نویسنده: لالکائی: (۱/۱۵۶-۱۶۴).