ب) احساس حقارت:
یکی از انگیزههای گدایی در جوامع بشری، احساس، حقارت در برابر کار و حرفه است، بسا از انسانها چناناند که با وجود تواناییشان در برابر کار آن را حقیر میشمارند و کارکردن با دست را کسرشان تلقی مینمایند و گداییکردن را نسبت بداشتن کار و حرفه ترجیح میدهند، هنگامی که انسان مدرک اقتصادی نداشته باشد و کار و حرفه را هم توهین به شخصیت خود بداند لاجرم برای رفع مشکل و به خاطر بدست آوردن قوت یومیه دست به گدایی میزند در این صورت این نوع انسانها اگر از یک طرف کارکردن و داشتن حرفه را برای خودشان حقارت تلقی میکنند، در صورت درازکردن دست به گدایی و سوالگری، حقارت بالاتر از آن را متحمل میشوند، اسلام این نوع انسانها را به اشتباه کلیشان متوجه ساخته و از آنها میخواهد که آبرویشان را به اثر سوالگری نریزند. و هم چنان توقوع از دیگران نداشته باشند، همت عالی را از آن خود کنند و بکوشند به دیگران مساعدت کنند، دست بالا بهتر از دست پائین است، چنانچه پیامبر جمیفرماید: «اليد العليا خير من اليد السفلي».(۱۶ص۲۲۳ج۲)
دست بالا (عطاکننده) نزد خداوندأبهتر است از دست پائین (گیرنده عطایا) است.
حرفه و پیشه موجب کسرشان انسان نمیشود، بسا از بندگان مقرب خداوندأ(انبیاء†) هریک دارای پیشه بودند در حالی که در میان قوم و منطقهشان از شرف و کرامت خاص برخوردار بودهاند، پیامبر جفرموده است:
«إن داود كان زرادا وكان آدم عليه السلام حراثاً وكان نوح عليه السلام نجاراً وكان إدريس عليه السلام خياطاً وكان موسی عليه السلام راعياً»(۲۸ص۲۵۶ج۲).
داود÷زرهساز، آدم÷دهقان و نوح÷نجار و ادریس÷خیاط و موسی÷چوپان بودند. و همچنان فرموده است:
«ما بعث الله نبيا إلا رعى الغنم فقال أصحابه وأنت؟ فقال: نعم كنت أرعاها على قراريط لأهل مكة».(٧ص٧۸٩ج۲)
هیچ پیامبر را خداوندأنفرستاده است، مگر این که گوسفند چرانیده است گفتند تو هم؟ ای پیامبر جگفت: بلی! در بدل چند قیراط گوسفندان اهل مکه را چرانیدم؛ پس بر مسلمان است، تا نه تنها داشتن پیشه را بر خود عیب ندانسته بلکه به آن فخر کند، زیرا بندگان بهتر خدا به آن افتخار داشتند، پیامبر جمیفرماید:
«لإن يحتطب أحدكم حزمة علی ظهره خير له من أن يسال أحداً فيعطيه أو يمنعه» (۲۶ص۲۵۸)
اگر یکی از شما پشتاره هزمی بر دوش حمل کند، برایش بهتر است از این که از کسی چیزی بخواهد (سوال و گدایی کند) که بوی بدهد و یا از او منع کند.