خزانه عمومی دولت بيت المال:
خزانه عمومی دولت بیت (المال) با منابع مختلف آن ضامن کمک و مساعدت فقیران است، اسلام به دولت اجازه نمیدهد که در برابر مشکلات اجتماعی موقف منفی داشته باشد و در حل مشکلات مردم سهم نگیرد، بلکه از آن میخواهد که در رفع این گونه مشکلات موقف و پالیسی مثبتی داشته باشد، هرگاه جامعه به چنین مشکلات روبرو گردد، هیچ جامعه نیست که در آن فقیر و ثروتمند وجود نداشته باشد روی این ملحوظ اسلام به منظور رفع احتیاجات فقیران با اقسام مختلف آنها گامهای برداشته است و برای آن قانونی را پی ریزی کرده که ضامن از بین بردن فقر از جامعه است.
برای تحقق این هدف اسلام حقوق زیادی را واجب گردانیده است و آن را به خاطر معالجه این معضله توجیه نموده است. از نظر اسلام دولت در این مورد مسؤل است و تمام مسولیتها چه کلی و چه جزئی فقیران و بیوه زنان و غیره گروههای محتاج بر دوش دولت است به هر فقیری که توان کار را ندارد حق داده شده است که از دولت بخواهد که مصارف پیشبرد زندهگانی او را بدهد، این مسولت که بر دوش دولت گذاشته شده است او را در برابر تمام افراد جامعه مسؤل قرار میدهد و اساس این مسؤلیت این فرموده پیامبر جاست:
«أنا أولى بكل مسلم من نفسه، من ترك مالاً فلورثته ومن ترك دينا أوضياعاً فإلي وعلي».(۳ص۲۵۲)
منفعت من به مسلمانان نسبت به خودشان زیادتر میرسد کسی که بعد از مرگش مالی را گذاشت آن مال از ورثهاش است و کسی که بر او قرض باشد و یا اطفال خورد سالی داشته باشد که خطر ضایع شدن آنها است و چیزی ندارد آنها نزد من آیند و مسؤلیت آنها بر دوش من است.
حضرت عمرسسوگند خورده فرمود:
احدی در گرفتن این مال از دیگر برتری ندارند و نه من در گرفتن آن از دیگران برتری داشته و مستحقتر هستم، سوگند به خدا هیچ مسلمانی نیست مگر آن که در این مال سهمی دارد ولی در گرفتن آن مطابق کتاب خدا و سنت رسول الله دارای مراتب است شخصی ثروتمند و شخصی محتاج است قسم به خدا که از این مالها برای شخصی که در کوه صفا شبانی میکند و مواشی میچراند نگه خواهیم کرد تا بیاید و از مال مذکور حق و درا بیگیرد(۲۳ص۱۰٩و۱۱۰)
بنابرآنچه گفته شد هرگاه اموال زکات نتواند جوابگوی احتیاجات فقیران و بینوایان با شد از بیت المال (خزانه عمومی) برایشان نفقه داده میشود و رفع نیازمندی آنها از همه مصارف بیت المال ترجیح داده میشود.
اگر دولت این وظیفه خود را اجرا نکرد فقراء حق دارند که غرض بدست آوردن حقشان به ضد دولت به محکمه دعوی نمایند تا توسط حکم عدالت قاضی این حق مسلمشان را بستاند.
فیصله فقیه مشهور اسلام علامه ابن عابدین همین است، او میگوید: قاضی باید به اساس فیصله محکمه ارکان دولت را مکلف سازد تا برای شخص فقیر و عاجز به قدر کفایت مصارف بدهد طوری که قاضی به اساس فیصله قضائی ولی یا اقارب قریب او (فقیر) را به این کار مکلف میسازد.
در سال قحطی و خشک سالی حضرت عمرسبرای بینوایان از بیت المال طعام پخته میکرد و شخصی را موظف ساخته بود که در کوچههای مدینه صدا کند هرکس بخواهد از این طعام خورده میتوان و اگر خواسته باشد به اندازه رفع ضرورت فامیل و خانوادهاش از آن گرفته و به خانه ببرد. (۱۱ص۱۰۲و۱۰۳)
کفایت و کمک دولت از بیت المال منحصر به افراد مسلمان نبوده بلکه غیر مسلمانان را هم دربرمیگیرد و درین باب سوابق تاریخی وجود دارد که تکفل دولت را در برابر اهل ذمه هم ثابت میساد.
خالد بن ولید به اهل حیره چنین نوشت: هر پیر و ضعیف از هل ذمه که قدرت کار را نداشته باشد و یا کدام آفتی او را رسیده باشد و یا بعد از ثروتمندی و غنا فقر دامنگیر او گشته باشد و از روی مجبوری از اهل دین خود سوال کند، من ازین نوع اشخاص جزیه را معاف کردم و تا وقتی که در سرزمین اسلامی زندگی کند مصرفشان به دوش بیت المال است.
خالد این عهد نامه را در وقت خلافت ابوبکر صدیق نوشته بود هیچ یک از اصحاب رسول الله جآن را انکار نکردهاند و این موضوع به منزله اجماع صحابه به شمار میآید. (۱۱ص۱۰۵)
حضرت عمر در عهد خلافت خویش بر دهی میگذست سائلی را دید بر پشت دری گدایی میکرد، شحص ناتوانی بود عمر فهمید که وی ذمی است از بازویش گرفته پرسید از کدام یک اهل کتاب هستی؟ گفت یهودی ام به او گفت: چه چیز باعث شده که تو را به این حال میبینم؟
یهودی گفت: به خاطر جزیه، پیری و محتاجی گدایی میکنم، عمر دست او را گرفته به خانهاش برد و آنچه نزدش بود به او داد، سپس او را به خازن (بیت المال) معرفی کرد و گفت: راجع به این شخص و امثال آن متوجه باش سوگند به خدا که در حق وی انصاف نکردهایم که در حال و ایام جوانی از او استفاده کنیم اما در وقت پیری او را رها کنیم و خوارش سازیم به او معاش مقرر کرد و به مسؤل بیت المال گفت: تا وقتی معاش مذکور را برایش تادیه کن که در دار اسلام زندگی میکند. (٩ص۸۲و۱۱ص۱۰۲)
عمر بن عبدالعزیز به این حقیقت بیش از همه آگاه بود و میدانست که پوره کردن ضروریات فقراء و بینوایان به ذمه دولت اسلامی است، فاطمه همسرش روایت میکند روزی عمر را دیدم که به سجاده نشسته بود در حالی که رخساره خود را بر دست نهاده بود اشک میریخت به او گفتم: چه شده که گریه میکنی؟
گفت: وای بر تو مسؤلیت امور این امت به دوشم شد من را جع به فقیر، گرسنه و بیمار از دست رفته، برهنه مشقت دیده و یتیم دل شکسته بیوه بیکس، مظلوم آسیب رسیده، مسافر، اسیر و پیرسال خورده و بالاخره کسی که نان خوار زیاد و مال اندک دارد و به امثال آنها که به هر طرف وجود دارد اندیشیدم که خداوند در باره آنها در روز رستاخیز از من میپرسد و محمد جدر برابر من قرار میگیرد و از آنها دفاع میکند لذا ترسیدم که پاسخ و دلیلی گفته نتوانم دلم به حالم سوخت گریه کردم. (٩ص۸٧)
بنابرآنچه گفته شد خزانه عمومی (بیت المال) با کافه مواردش منحیث یک ضمانت اجتماعی در چوکات دولت اسلامی و ستون فقرات آن وجود دارد و برای جلوگیری از فقر و بینوائی که عامل اصلی گدایی است میباشد و بر دولت است که موارد و منابع بیت المال را تقویه نموده و آن را در اختیار ضعفاء و بینوایان قرار دهد. نظر به اساسات اصول و قوانین اسلامی ملکیتهای عامه از بیت المال مسلماناناند حفاظت، تنظیم امور و سرپرستی آن وظیفه دولت است و مستفیدین آن پیش از همه فقراء و بینوایاناند، اغنیا و ثروتمندان را در آن حق استفاده نمیباشد.
حضرت عمر قطعه زمین ملکیت خویش را در مدینه منوره که آن را (زبده) مینامیدند وقف چراگاه مسلمانان نموده بود و به مسؤل آن چراگاه که (هنی) نام داشت دستور داد، ای هنی با مردم برده باری و پیش آمد خوب کن، از دعای مظلوم بترس زیرا دعای مظلوم مقبول است برای کسی که اشتر و مواشی کم دارد زمینه استفاده بیشتر از این چراگاه را فراهم ساز، اگر مواشی ثروتمندان مانند: عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف نچرند باکی ندارد، زیرا اگر مواشی آنها هلاک شود به زراعت روی میآورند، ولی اگر مواشی ناداران و بینوایان از بین برود فریاد کنان نزد من میآیند، در این صورت آیا درست است که آنها را رها نمایم و با آنها هیچ توجه نکنم؟ تهیه چراگاه برای ما آسانتر از تهیه طلا و نقره برای آنها است. (٩ص۴۸۸)