رهیافت فلاسفه
رهیافت پیروان روش کلامی- فلسفی در اثبات عقایدی که بر آن تکیه میورزند، «تفکر ژرف» است [۴]. این افراد گمان میبردند که این روش، آنان را به ساحل یقین میرساند؛ زیرا بسیاری از نصوص دینی، احتمالات متعددی دارند. ولی از نظر پژوهشگر منصف، دیدگاه فلاسفه عطش انسان را برطرف نمیسازد؛ زیرا خود فلاسفه بیش از همه گرفتار تردید و دور شدن از چشمهی زلال یقین گشتهاند. پیشگامان دانش فلسفه، علم را به دو بخش ضروری و نظری تقسیم نموده و معتقدند: نظریات وقتی علم و یقین را به بار میآورند که از مقدماتی ضروری و یا لوازم آن تشکیل یافته باشند. سپس ضروریات را به سه بخش: وجدانیات -قوای نفسانی-، محسوسات و بدیهیات تقسیم کردهاند.
اما وقتی به عمق سخنانشان فرو رفته و دیدگاه پیشوایانشان را بنگریم، در مییابیم که این بخش، انسان را به علم و یقین واقعی نمیرساند. البته اساتید بربجستهی آنان بعید میدانند که وجدانیات، انسان را به ساحل یقین رهنمون گردد. آنان اقرار میکنند که نمیتوان از این بخش برای استدلال بهره برد؛ زیرا آنچه را که انسان گمان میبرد در درونش وجود دارد، سرابی بیش نیست. از اینرو، تنها رهیافت فلاسفه محسوسات و بدیهیات میباشد.
محسوسات و بدیهیات نیز از سوی هواداران این روش، نقد گردید. دو چهرهی سرشناس فلسفه، یعنی افلاطون و ارسطو -چنانکه رازی اشاره میکند- محسوسات را مورد انتقاد قرار دادهاند [۵]گروهی دیگر، بدیهیات و برخی هم تمامی این روشها را به باد انتقاد میگیرند. برخی نیز مفید بودن نظر عقلی را انکار نموده و عدهای هم یقینی بودنش را در زمینهی الهیات منکر شدهاند.
منتقدان روش فلاسفه میگویند: گاهی حواس دچار اشتباه میگردد؛ برای مثال: وقتی پاره آتشی به شکل دایره و با سرعت حرکت کند، دایرهای آتشین به نظر میرسد. یک تکه چوب در آب، خمیده و شکسته دیده میشود. همچنین خورشید، ماه و ستارگان که در حال حرکتاند، ساکن و بیحرکت جلوه میکنند.
از طرف دیگر، عقل نیز پیش از آنکه اشتباه حواس را تشخیص دهد، درستی اطلاعات به دست آمده از طریق آنها را تایید میکند. فیزیکدانان نیز شماری از نظریات فلاسفهی گذشته را که مبتنی بر حواس بود، مردود شمردهاند. حال آنکه صاحبان این نظریات، دیدگاههای الهی خویش را بر آنها پایهریزی کرده بودند.
مرحوم عبدالرحمن معلمی در این زمینه مینویسد:
صرف نظر ژرف عقلی، بسیاری اوقات انسان را دچار اشتباه میکند؛ چون اطلاعات خود را بر بنیان احساسی نادرست که به نادرستی آن پی نبرده است، یا پنداری اشتباه و بیهوده که به گمان وی از نظر عقلی بدیهی میباشد، یا شبههای سست و بیپایه و یا باطلی حقنما، پیریزی کرده است. فلسفهی نوین نیز که مبتنی بر تجربه و تحقیق دادهها به وسیلهی ابزارهای پیشرفته است، نادرستی بسیاری از نظریات فلسفهی گذشته پیرامون علوم طبیعی را نمایان کرده است؛ در حالیکه نظریات مزبور، از منظر فلاسفهی گذشته قطعی تلقی گشته و شالودهی دیدگاههای الهی را بر آنها استوار کرده بودند. از اینرو بیپایه بودن دیدگاههای دینیشان جای تعجب ندارد [۶].
بیتردید اشتباه فلاسفه در الهیات، به مراتب بیشتر است؛ زیرا آنان در این زمینه قاعدهی «قیاس غایب بر شاهد» را معیار قرار میدهند. اشتباه این قیاس در اعتقاد مشارکت غائب با شاهد در پارهای ویژگیها، یا اعتقاد به ناسازگاریشان، یا باور به اینکه هرگاه چیزی در شاهد لازم شد در غائب نیز لازم میگردد، یا در پایهریزی این قیاس بر استقرای ناقص و در مواردی دیگر رخ میدهد. آنگونه که در نوشتههای اشعریان و معتزلیان نمایان گردید.
خلاصه اینکه نظر ژرف عقلی، انسان را در معرض خطر تردید در حقایق، به خطا رفتن و سردرگمی قرار میدهد. کسی که گفتههای غزالی و دیگران را در این زمینه مورد کنکاش قرار دهد، به این نتیجه میرسد که دیدگاه عقلی، نه تنها یقینی نیست، بلکه شبهههایی متضاد و قیاسهایی متنازع میباشد که پژوهشگر را به سردرگمی کشانده و از پیشروی در راه حق باز میدارد و یا تا دم مرگ در دریای متلاطم این تناقضها و تضادها گیج خورده و سرنگون خواهد شد.
در مقدمهی کتاب «العقیدة في الله» آثار زیانبار پیروی از روش نادرست و زیانبار فلسفی- کلامی را بیان کردهام. این روش، تنها شناختی بینتیجه و سست را برای انسان به ارمغان میآورد و مشکلات اساسی او را حل نمیکند. اما بینش برگرفته از نصوص کتابالله و سنت صحیح نبوی، تنها راه نجات بشریت از گردآب سرگردانی و گمان فکری- روانی به شمار میرود.
[۴] تفکر و تامل در آیات آفاق و انفس که انسان را به مقصد می رساند، مورد تایید و مطلوب پروردگار است که می فرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَا﴾[الأنبیاء: ۳۰]. [۵] البته محسوسات و بدیهیات، مسلم و پذیرفته شدهاند ولی مقصود ما در اینجا پرده برداشتن از تناقض دیدگاه فلاسفه است. [۶] القائد الی العقائد: ۲۲۵.