دیدگاهی متناقض
آنانکه معتقدند حدیث آحاد موجب یقین نمیشوند، دچار تناقض آشکاری گشتهاند؛ زیرا آیات یادشده انواع گمان را نکوهش میکند. پس این گروه در زمینهی اثبات احکام و ارزشهای اخلاقی نیز نباید احادیث آحاد را معتبر بدانند؛ اما در واقع اینچنین نیست و آنان در این زمینهها از احادیث آحاد بهره میبرند. لذا خوارج و معتزله منطقیتر عمل کردهاند که از همان وهلهی نخست، احادیث آحاد را در زمینهی احکام نیز نپذیرفتهاند.
نصوص شریعت، تنها گمان سست و ضعیف را ناپسند میداند نه ظن غالب را؛ زیرا گمان گاهی پندار و تصوری اشتباه است؛ مانند گمان اینکه الله فرزند دارد، بتپرستی به هدف نزدیکی به درگاه احدیت است. گاه این گمان به درجهی شک و تردید ارتقا مییابد. در این حالت، طرفین قضیه به صورت مساوی در نظر شخص جلوه مینماید. گاهی نیز به ظن راجح تبدیل میشود؛ در ظن راجح، احتمال ثبوت یکی از دو طرف بیشتر است. گاهی نیز این گمان به مرز علم و یقین میرسد. در قرآن کریم نیز به جای «علم»، از واژهی «ظن» استفاده شده است:
﴿إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهۡ ٢٠ فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ﴾[الحاقة: ۲۰-۲۱].
«من یقین داشتم که حساب اعمالم را میبینم. پس آن شخص در زندگی پسندیدهای خواهد بود».
در جای دیگر میفرماید:
﴿وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡه﴾[التوبة: ۱۱۸].
«و دانستند که در برابر الله هیچ پناهگاهی جز او نیست».