دلایل لزوم پذیرش حدیث آحاد در زمینهی عقاید
تا کنون با دلایلی روشن، یقینی بودن احادیث آحاد را اثبات کردیم. این کار به پذیرش آنها در زمینهی امور اعتقادی میانجامد و پرده از دیدگاه بیاساس طرفداران ظنی بودن حدیث واحد برمیدارد؛ اما با این وجود، به دلایل دیگر در این زمینه اشاره میکنیم تا بیشتر غبار ابهام و گمان زدوده شده و دیدگاهی درست و منطقی فرا روی جویندگان حق قرار دهیم.
علامه ناصر الدین آلبانی به بیست دلیل در این زمینه اشاره میکند که در اینجا مهمترین آنها را بیان میکنیم:
۱- اعتقاد به عدم اعتبار احادیث آحاد در زمینهی عقاید، بدعت است و جایگاهی در دین ندارد و بویی از هدایت کتابالله، آموزههای سنت و بینش و منش پیشینیان نبرده است. حال آنکه در دین الله ﻷمقرر شده است که هر بدعتی در امور دینی، مردود است و پذیرفتنی نمیباشد؛ زیرا رسولالله صپیرامون این موضوع با قاطعیتی هر چه تمامتر میفرماید:
«مَن اَحدَثَ فِی أَمرِنَا هذَا مَا لَیسَ مِنهُ فَهُوَ رَدٌّ» [۵۲]. «هر کس چیزی را در این دین پدید آورد که جزو آن نباشد، مردود و نامعتبر است».
در جایی دیگر با بیانی تهدیدآمیز، مؤمنان را نسبت به پدیدهی نامیمون بدعت، چنین هشدار میدهد:
«إِیَّاکُم وَ مُحْدَثَاتِ الأُمُورِ، فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَكُلُّ ضَلالَةٍ فِي النَّارِ» [۵۳]. «از نوآوری در دین بپرهیزید؛ زیرا هرگونه نوآوری دینی، بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و همهی گمراهیها به دوزخ میانجامند».
شایان ذکر است که گروهی از متکلمان و اصولیان متاخر و همفکرشان چنین دیدگاهی داشته و برخی از نویسندگان معاصر نیز بدون پژوهش راه ایشان را پیمودهاند؛ اما اصول اعتقادی بسی والاتر از اینگونه حرکتها و تفکرهاست.
۲- این دیدگاه به رد صدها احادیث صحیح در زمینهی عقاید میانجامد. پس اگر واقعیت چنان باشد که ایشان میگویند، باید با همان دیدگاه خودشان از آنان بپرسیم: کدام آیه یا حدیث متواتر قطعی و یقینی است که دیدگاه شما را به اثبات میرساند؟
برخی از آنان میکوشند در پاسخ این پرسش به آیاتی با مضمون «نهی از پیروی ظن و گمان» استناد کنند. الله ﻷدر یکی از این آیات خطاب به مشرکین میفرماید:
﴿وَإِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡٔٗا﴾[النجم: ۲۸].
«تنها از گمان پیروی میکنند و گمان سودی به آنان نمیرساند».
ما در پاسخ این استدلال تذکر دو نکته را لازم میدانیم:
الف- مخاطب این آیه، همان کسانی هستند که آیاتی دیگر در حق ایشان فرود آمده است. آیاتی که آنان را به فراگیری دانش و رساندن آن به دیگران دستور میدهد. برای مثال در سورهی توبه میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾[التوبة: ۱۲۲].
«نباید همهی مؤمنان یکجا رهسپار جهاد شوند. چرا از هر گروهی، تعدادی خروج نمیکنند تا –آنانکه به جهاد نرفتهاند- در دینشان دانش بیاموزند و قومشان را آنگاه که نزدشان بازگشتند، بیم دهند تا -از مخالفت با فرمان الهی- بترسند».
واژهی «طائفة» در زبان عربی بر یک نفر و بیشتر از آن اطلاق میگردد. از اینرو ممکن است انذار و تبلیغ مورد نظر آیه، از سوی یک نفر صورت پذیرد. انذار نیز به معنای رساندن درست و یقینی بودن آموزههای دین است. آنگونه که در آیهای دیگر میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓا﴾[الحجرات: ۶].
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی خبر مهمی را به شما رساند، در بارهی آن تحقیق کنید».
در یکی از قرائتها، به جای «فتبینوا»، عبارت «فتثبتوا» آمده است که دال بر اعتقاد و یقین به پذیرش خبر واحد است. پس اگر خبر وی درست نمیبود، برای کسب علم و یقین، به تحقیق و تفحص فرمان میداد. از اینرو آیهی یادشده و امثال آن، درست و یقینی بودن خبر واحد را به اثبات میرساند. این آیه نه تنها پشتوانهی دیدگاه آنان نیست، بلکه برای هماهنگی با دو آیهی دیگر، باید ظن مورد نظر در آن آیه، به ظن و گمان هواپرستانه و مخالف شریعت الله، تفسیر و تاویل گردد. در آیهای دیگر به وضوح بدان اشاره کرده و میفرماید:
﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾[النجم: ۲۳].
«آنان تنها از پندار و خواستهی نفس پیروی میکنند و بهراستی برای آنان از سوی پروردگارشان هدایت آمده است».
ب- اگر دلیلی قطعی بر عدم اعتبار احادیث آحاد در زمینهی عقاید وجود داشت، صحابه ش بدان تصریح کرده و دانشمندان گذشته نیز با آن مخالفت نمیکردند؛ زیرا معقول نیست که این بزرگواران با وجود برخورداری از فضل، تقوی و دانش سرشار، دلالت آن را انکار و یا بدان پینبرده باشند. مخالفت ایشان بزرگترین دلیل بر ظنی بودن آن دیدگاه درباره حدیث آحاد به شمار میرود. حتی در صورت اشتباهشان نیز چطور ممکن است آنان را سزاوار پاداش ندانست، حال آنکه متکلمان و پیروانشان دچار اشتباه گشتهاند؟
۳- این دیدگاه با تمامی دلایل کتاب و سنت که ما و ایشان بر لزوم پذیرش حدیث آحاد در زمینهی احکام عملی بدانها استناد مینماییم، ناهمگون است؛ زیرا آن دلایل به صورت عام آمده است و تمامی آموزههای پیامبر ص، اعم از عقاید و احکام، را در بر میگیرد [۵۴]بنابراین منحصر کردن آنها در احکام، باطل و بیاعتبار میباشد.
۴- این دیدگاه نه تنها مورد تایید صحابه ش نیست، بلکه با عملکرد ایشان نیز ناسازگاری دارد؛ زیرا آنان روایت هر کدام از افراد معتبر را میپذیرفتند و هرگز نمیگفتند: چون خبر تو واحد است و به درجهی تواتر نرسیده است، درست و یقینی نخواهد بود! اساسا به ذهنشان خطور نمیکرد که میان عقاید و احکام تفاوت قائل شوند؛ بلکه اگر یکی از ایشان حدیثی را دربارهی صفات الله ﻷ از پیامبر صروایت میکرد، میپذیرفتند و به مضمونش اعتقاد پیدا میکردند. همانگونه که به مسالهی رؤیت و سخن گفتن الله ﻷدر رستاخیز و فرود آمدن شبانهاش به آسمان دنیا معتقد بودند.
هر کدام از صحابه شکه اینگونه احادیث را از یک نفر صادق و عادل میشنید، بدان اعتقاد پیدا نموده و تردیدی به دل راه نمیداد. صحابه شآنقدر دربارهی درستی و نادرستی احادیثِ احکام تحقیق و تفحص میکردند که گاهی برای یک حدیث، در پیِ سند و شاهد دیگری نیز بودند. آنگونه که عمربنخطاب سروایت ابوموسی سرا با روایت ابوسعیدخدری ستقویت کرد. اما آنان هیچگاه دربارهی احادیث مربوط به صفات الله، چنین عمل نکردند؛ بلکه به محض اطمینان از درستی و ثبوت حدیث، به آن اعتقاد پیدا میکردند و به تحقق بخشیدن نتایج و آثارش در زندگی روزمره مبادرت میورزیدند.
۵- برای همگان واضح و روشن است که پیامبر صتعدادی از یاران خویش را برای آموزش تعالیم دین به مناطق گوناگون روانه کرد. علی، معاذ و ابوموسی شرا چند مرتبه به یمن فرستاد که بدون شک مهمترین چیز در تعالیم دین، مسائل اعتقادی است. پیامبر صهنگام واگذاری ماموریت ابلاغ دین به معاذبنجبل سفرمود:
«إِنَّكَ تَقْدَمُ عَلَى قَوْمٍ أَهْلِ كِتَابٍ فَلْيَكُنْ أَوَّلَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ عِبَادَةُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَإِذَا عَرَفُوا اللَّهَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَيْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ...» [۵۵]. «تو نزد گروهی از اهل کتاب میروی، پس در آغاز باید ایشان را به بندگی الله فراخوانی. سپس به آنان بگو الله ﻷ پنج وعده نماز را بر ایشان واجب کرده است و....».
مشاهده میکنید که پیامبر صبه معاذ س دستور داد که پیش از هر چیز آنان را پیرامون امور اعتقادی و خداشناسی آموزش داده و سپس احکام عملی را برایشان تبیین نماید. این کار بدین معناست که مسائل عقیدتی نیز از طریق احادیث آحاد اثبات میشود و اتمام حجت تحقق میپذیرد و گرنه پیامبر صمعاذ س را به تنهایی نمیفرستاد.
کسانی که از تایید و پذیرش این گفتار سرباز میزنند، باید یکی از دو مورد زیر را بپذیرند:
الف- اعتقاد به اینکه نمایندگان پیامبر صمسائل اعتقادی را به مردم آموزش ندادهاند؛ زیرا پیامبر صایشان را بدان فرمان نداده بود و تنها وظیفهی رساندن احکام را بر دوش داشتند. البته این مورد به دلیل مخالفت با حدیث معاذس باطل است.
ب- باید معتقد باشند که فرستادگان پیامبر صمسؤلیت آموزش عقاید را نیز بر دوش داشتند و آنرا به نحو احسن به اتمام رساندند. بنابراین باید ایشان به مردم گفته باشند: ای مردم! به این آموزههای اعتقادی که شما را بدان فرا میخوانیم گردن نهید؛ ولی چون اخبار ما یقینی نیست، واجب نیست ایمان بیاورید!! آیا معقول است که نمایندگان پیامبر صو پیامآوران صلح و آزادی، چنین چیزی گفته باشند؟ پس این مورد نیز باطل است و صحت پذیرش احادیث آحاد در زمینهی عقاید نمایان میگردد.
۶- این دیدگاه سبب تفاوت مسلمانان در ایمان به امور اعتقادی میشود که چنین چیزی نیز باطل و بیاساس است؛ زیرا الله ﻷمیفرماید:
﴿لِأُنذِرَكُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَ﴾[الأنعام: ۱۹].
«تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، هشدار دهم».
پیامبر صنیز در این زمینه میفرماید: «نَضَّرَ اللهُ امرَءاً سَمِعَ مَقَالَتِی فَأَدَاهَا کَمَا سَمِعَهَا، فَرُبَّ مَبلَغٍ أَوعَی لَهُ مِن سَامِعٍ» [۵۶]. «الله ﻷ چهرهی آن کس را شاداب کند که سخنان مرا بدون کم و کاست به گوش دیگران میرساند؛ چهبسا شنوندهای آنرا بهتر از خبررسان بفهمد».
براساس دیدگاه ظنی بودن حدیث واحد، از این حدیث چنین برداشت میشود که هر کدام از اصحابی که مسائل اعتقادی همچون فرود آمدن الله ﻷبه آسمان دنیا را از پیامبر صمیشنید، باید به آن اعتقاد و اطمینان پیدا میکرد؛ زیرا خودش آنرا مستقیم از پیامبر صشنیده بود. ولی اگر همان صحابی سآن خبر را به صحابی دیگر برساند، لازم نیست که صحابی دوم بدان خبر معتقد شود؛ زیرا این حدیث را یک نفر غیر مستقیم به او رسانده است و احتمال دارد در آن اشتباه یا فراموشی روی دهد.
از آنجا که این تحلیل براساس قیاسی باطل بنا شده است، غلط و بیپایه میباشد؛ زیرا راوی احکام دینی از پیامبر ص، بر شاهد ماجراهای عادی قیاس گرفته شده است؛ در حالیکه قیاسی اشتباه بوده و ایندو تفاوت زیادی با هم دارند؛ چون اگر احتمال دروغ عمدی یا اشتباهی در حق راوی احادیث پیامبر صوجود داشته باشد و واقعیت هم روشن نگردد، به گمراهی مسلمانان میانجامد. بنابراین امکان ندارد هیچکدام از اخبار مورد تایید امت باطل باشد. بر خلاف شهادتهای عادی که از چنین ویژگیای برخوردار نبوده و همواره احتمال صحت و سقم دارند.
جان کلام اینکه: درست نیست احادیث حاوی اصول اعتقادی را باطل و نادرست بشماریم؛ زیرا اینگونه احادیث اتمام حجت الله ﻷبر بندگانش است که احتمال دروغ و اشتباه بودن آنها منتفی میباشد. یعنی ممکن نیست دلایل حق و باطل، از نظر قوت و ضعف بهگونهای با هم آمیخته و مساوی باشند که امکان تمایزشان وجود نداشته باشد؛ زیرا تفاوت حق و باطل، صدق و کذب و وحی ملائکه و شیطان، مانند تفاوت نور خورشید و تاریکی شب است که درهم آمیختن آنها جز برای انسان کور معقول و ممکن نیست. معاذبنجبل سدر این رابطه میفرماید:
«تَلَقَّ الْحَقَّ مِمَّن قَالَهُ، فَإِنَّ عَلَى الْحَقِّ نُورًا». «حق را از هر که باشد پذیرا باش؛ زیرا به همراه حق یک نور است».
اما آنگاه که دلها بهخاطر دوری از پیام دین و گرایش به دیدگاه افراد، تاریک و چشمها کور گشتهاند، حق و باطل درهم آمیخته و لباس زیبای راستی از قامت رعنای احادیث عادلترین و راستگوترین افراد امت کنده شده و بر تن احادیث ساختگیِ سازگار با هواهای نفسانی پوشیده شده است و این احادیث ساختگی است که مورد استناد قرار گرفتهاند.
معتقدان به یقینی بودن احادیث، شرایطی را برای آن احادیث در نظر گرفتهاند که جز اهل فن کسی از آنها اطلاع ندارد. از اینرو آن دسته از صاحبنظران که میگویند: احادیث صحیح مطمئن و متقن نیستند، از شرایط خود بهره میبرند و براساس شرایط خود درست عمل کردهاند ولی در اینکه حکم یقینی نبودن آنها را برای محدثان نیز صادر میکنند، کار اشتباه و نادرستی است.
۷- از دیگر نتایج این دیدگاه، کشیدن خط بطلان بر تمامی احادیث عقیدتی اصحابی است که این احادیث را غیر مستقیم از پیامبر صنقل کردهاند. این امر نیز مانند موارد یادشده باطل و بیاساس میباشد؛ زیرا بیشتر احادیث، بهویژه پیش از جمع و تدوین حدیث، به صورت واحد به امت اسلامی رسیده است و تنها عدهی کمی از ایشان توانایی دستیابی به احادیث متواتر را داشتهاند. ولی استفادهی متکلمان از این عده نیز ممکن نیست؛ چون بهکار بردن تعبیر «این حدیث متواتر است» از سوی محدثان به لحاظ اینکه گویندهاش یک نفر است و چنین خبری هم جز در صورت کثرت راویان موجب یقین نیست، مفید علم و معتبر نیست! تحقق چنین شرایطی نیز به ویژه برای افراد غیر متخصص در علم حدیث امکانپذیر نیست؛ زیرا گرچه استخراج طرق حدیث از کتب و منابع برای ایشان امکانپذیر است، ولی نمیتوانند به تایید و شهادت گروهی و یا گاهی حتی یک نفر از محدثین بر تواتر حدیث دست یابند و در مقابل به دلیل سر و کار داشتن با منابع کلامی و فاصله گرفتن از منابع حدیث، ادعای متکلمان مبنی بر آحاد بودن احادیث نزدشان وجود دارد.
بر این اساس باید یکی از این دو مورد را بپذیریم:
الف- یا گفته شود: به دلیل دشواری دستیابی به احادیث متواتر، امور اعتقادی نیز از طریق احادیث آحاد ثابت میشود؛ که این درست و بهجا است.
ب- معتقد باشیم که: اصول اعتقادی با حدیث واحد ثابت نمیشود حتی اگر متخصصان حدیث به تواتر آن اعتراف کنند؛ مگر این که بر تمامی مردم ثابت شود که این حدیث متواتر است. اما امکان این وجود ندارد که تمامی پیشوایان برای تمامی مردم، تواتر حدیث را ثابت کنند.
به باور من هیچ خردمندی به این گزینه اخیر پایبند نمیماند. به ویژه آنکه بسیاری از ایشان در نوشتهها و سخنانشان بر لزوم مراجعه به متخصصان علوم مختلف، تاکید ورزیده و معتقدند: انسان باید در هر کدام از شاخههای علم که از اصول و قوانینش آگاهی کافی ندارد، دنبالهرو یکی از متخصصین آن علم باشد. برای مثال: برای ساختن یک خانه باید به مهندس و برای درمان بیماریها به پزشک مراجعه کرد. به هنگام اختلاف نظر چند پزشک بر درمان بیماری، باید به دلخواه خویش یکی از آنان را انتخاب نموده و از سردرگمی نجات یابد. از اینرو چون انسان توانایی کسب تخصص در همهی زمینهها را ندارد، باید برای شناخت و آگاهی از امور دینی و دنیایی مورد نظر، به متخصص مربوط به آن امور مراجعه نماید.
بنابراین، هرگاه محدثی معتبر و وارسته، مهر تأیید یا تواتر را بر حدیثی زد، باید مورد پذیرش قرار گیرد؛ زیرا گرچه حکم وی بر تواتر حدیث برای دیگران یقینبخش نیست، ولی راه چارهای جز این وجود ندارد. به ویژه آنکه پذیرش گفتار او، تقلید نیست؛ بلکه تصدیق و تایید است و ایندو بسیار متفاوتاند.
۸- اعتقاد به اینکه حدیث واحد تنها در یکی از دو زمینهی عقاید یا احکام عملی کاربرد دارد، بدین معناست که ایندو از یکدیگر جدا هستند؛ اما چنین دیدگاهی نادرست و باطل است. برخی از پژوهشگران، این مساله را چنین ارزیابی میکنند:
در هر دو زمینه عقاید و احکام عملی، علم و عمل و یا علاقه و نفرت قلبی مدنظر است؛ زیرا باید قلب، حق طلب و باطلستیز باشد. کردار انسان تنها در اعمال ظاهری منحصر نمیگردد، بلکه عمل قلب پایه و شالودهی اعمال ظاهری میباشد. از اینرو، به دنبال هر یک از مسائل اعتقادی، ایمان و علاقهی قلبی رخ مینماید و بسیاری از متکلمان، در این اصل بنیادین دچار اشتباه فاحشی شده و میپندارند: ایمان تنها تصدیق است و ارتباطی به کردار بیرونی ندارد. حال آنکه بسیاری از کافران تردیدی در صداقت پیامبر صنداشتند ولی علاقهی قلبی به دعوت ایشان نداشتند و به کفر و زیباییهای ظاهری آن متمایل بودند.
این موضوع را باید بسیار مهم تلقی کرد و نادیده نگرفت؛ زیرا الله ﻷعلم و عمل جدا از هم را مردود میشمارد و ارزشی نزد او ندارد.
آنچه بیشتر ابهام این مساله را میزداید، این است که: اگر کسی بهخاطر رعایت نظافت و بهداشت جسمی وضو گرفت و یا تنها برای نرمش بدن، معالجه و سفر، کارهایی همچون نماز، روزه و حج را به جا آورد، کاری عبادی انجام نداده است. از طرف دیگر، شناخت قلبی بدون کردار ظاهری نیز مردود و بیارزش است.
بنابراین باید هر کدام از احکام عملی اسلام، با ایمان و اعتقاد همراه باشد و اگر از زبان پیامبر صبیان نمیشد، ایمان و عمل به آن واجب نمیبود. پس هیچکس نمیتواند بدون پشتوانهی کتابالله و سنت نبوی، به حلال یا حرام عمل کرده و به چیزی دست بزند و قوانینی را وضع کند. الله أدر این زمینه میفرماید:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦﴾[النحل: ۱۱۶].
«با دروغهایی که بر زبانتان میآید، نگویید که این حلال و این حرام است تا بدینسان بر الله دروغ ببندید. بیگمان کسانی که بر الله دروغ میبندند، رستگار نمیشوند».
آیه بیانگر آنست که تعیین حلال و حرام بدون اجازهی الله أ، دروغ به آن ذات اقدس است. پس وقتی انجام چنین کاری از طریق احادیث آحاد، موجب رهایی از این کار زشت است، لازم میشود که اینگونه احادیث را در زمینهی عقاید نیز بپذیریم و هر کس میان ایندو زمینه فرق بگذارد، باید از کتابالله و سنت صحیح نبوی دلیل محکم و خدشهناپذیر داشته باشد.
۹- از دیگر دلایل بطلان این دیدگاه، آنست که طرفدارانش نمیتوانند دیدگاه طرف مقابل را رد کنند؛ زیرا ممکن است گفته شود: عقیده و عمل هر کدام، دیگری را در برمیگیرد و ایندو از یکدیگر جدا نمیشوند. اما از جهتی با هم فرق دارند و آن اینکه ایمان به شخص مؤمن تعلق دارد و عمل در سطح جامعه نمود پیدا میکند. از این منظر، امور عملی مهمتر از مسائل اعتقادی میباشد. برای مثال: اگر کسی براساس حدیث آحاد معتقد به فشار قبر و سؤال فرشتگان در آن باشد و دیگری شراب اندک را مباح بداند. هر دو شخص با این دیدگاه از دنیا میروند. کدام یک از آنان برای جامعه خطر بیشتری دارد؟ کسی که در اعتقادش دچار اشتباه شده یا آن کس که در مباح دانستن شراب و هتک حرمت و آبروی مردم دچار اشتباه و انحراف گشته است؟!.
از اینرو اگر کسی معتقد باشد که حلال و حرام تنها بهوسیلهی آیات قرآن یا اخبار متواتر ثابت میشوند، متکلمان و پیروانشان پاسخی برایش نمییابند. ما هم اگر مانند متکلمان، خرد انسان را معیار خوبی و بدی قرار دهیم و بدون اجازهی الله أقانونگذاری کنیم، عکس آن را می پذیریم. الله ما را از چنین کاری محفوظ دارد. همهی فرامین الهی سنجیده و درست است. ما نیز تمامی احادیث آحاد و متواتر را در هر دو زمینهی عقاید و احکام میپذیریم.
۱۰- با رد یا تایید این دیدگاه، دیگر به حدیث واحد در زمینهی احکام نیز عمل نمیشود. چنین نتیجهای باطل و بیاساس است و حتی مخالفان دیدگاه یقینی بودن حدیث واحد، قائل بدان نیستند؛ زیرا بسیاری از احادیث اموری اعتقادی را در بردارند. برای مثال: پیامبر صدر یکی از احادیث گُهربار خویش میفرماید:
«إِذَا جَلَسَ أَحَدُکُم فِی التَّشَهُّدِ الأَخِیرِ فَلیَستَعِذ بِاللَّهِ مِنْ أَرْبَعٍ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ وَمِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ» [۵۷]. «هرگاه کسی از شما برای خواندن تشهد پایان نماز نشست، باید از چهار چیز به الله أ پناه ببرد و بگوید: بار الها! از عذاب قبر، جهنم، گرفتاری مرگ و زندگی و بلای دجال، به تو پناه میبرم».
۱۱- پیش از ظهور این دیدگاه، علما بر پذیرش احادیث آحاد در زمینهی اثبات صفات الله أو دیگر امور غیبی، اتفاق نظر داشتهاند. ابنالقیم در اینباره میگوید:
«هر کس در احادیث و روایات تخصص و آگاهی دارد، در پذیرش آنها از سوی صحابه ش، تابعین و اتباع ایشان و نیز درستی و امانتداری آنان تردید ندارد؛ زیرا همان کسانی که چگونگی وضو، غسل، نماز، اذان و سایر احکام عملی را از پیامبر صبرایمان روایت کردهاند، احادیثی در مورد صفات الله ﻷ را نیز بازگو نمودهاند. از اینرو اگر احتمال اشتباه در احادیث احکام وجود داشته باشد، سایر احادیث نیز از این قاعده مستثنی نبوده و زیر سؤال میروند؛ در این صورت غبار بیاعتمادی، تمامی امور دینی را در بر گرفته و از دایرهی دین، دانش و خردورزی بیرون میآییم. علاوه بر آن، بسیاری از منتقدان اسلام از این اختلافنظر سوء استفاده کرده و به طور کلی از دایره اسلام بیرون میروند.
سپس ابنالقیم به بیش از ده گروه مختلف در این زمینه اشاره میکند و دیدگاهشان را مورد بحث و کنکاش قرار میدهد که به خاطر پرهیز از طولانی شدن بحث، از بازگویی کامل آنها خودداری میکنیم.
۱۲- از دیگر پیامدهای این دیدگاه باطل، این است که به به امور اعتقادی آمده در قرآن اکتفا میشود و در مقابل، امور غیبی آمده در سنت مورد بیاعتمادی واقع شده و سنت صحیح نبوی از قرآن جدا انگاشته میشود.
امروزه گروهی به نام «طرفداران قرآن» ظهور کردهاند. این گروه، سنت را جز در صورت تطابق با قرآن معتبر نمیدانند. در نتیجه، در عقاید و عبادات با عموم مسلمانان بسیار متفاوتاند. اینان همان کسانی هستند که پیامبر صدر موردشان میفرماید:
« َلَا إِنِّي أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلَا يُوشِكُ رَجُلٌ شَبْعَانُ عَلَى أَرِيكَتِهِ يَقُولُ: عَلَيْكُمْ بِهَذَا الْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَلَالٍ فَأَحِلُّوهُ وَمَا وَجَدْتُمْ فِيهِ مِنْ حَرَامٍ فَحَرِّمُوهُ أَلَا لَا يَحِلُّ لَكُمْ لَحْمُ الْحِمَارِ الْأَهْلِيِّ وَلَا كُلُّ ذِي نَابٍ مِنْ السَّبُعِ وَلَا لُقَطَةُ مُعَاهِدٍ إِلَّا أَنْ يَسْتَغْنِيَ عَنْهَا صَاحِبُهَا وَمَنْ نَزَلَ بِقَوْمٍ فَعَلَيْهِمْ أَنْ يَقْرُوهُ فَإِنْ لَمْ يَقْرُوهُ فَلَهُ أَنْ يُعْقِبَهُمْ بِمِثْلِ قِرَاهُ» [۵۸]. «آگاه باشید! علاوه بر قرآن تعالیم دیگری نیز به من داده شده است. آگاه باشید! دیری نمیگذرد که در آینده شخصی در حال تکیه بر تختش بگوید: تنها قرآن را معیار قرار دهید. حلال آن را حلال و و حرامش را حرام بدانید. بدانید که گوشت الاغ، حیوانات درنده و اموال دیگران – از جمله کافر هم پیمان – بر شما حرام است مگر اینکه به آن نیازی نداشته باشد. هر کس به میان قومی رفت، باید وی را میزبانی کنند و اگر میزبانی نکردند، میتواند به اندازهی نیازش، از اموالشان استفاده کند».
[۵۲] بخاری و مسلم روایت کردهاند. [۵۳] احمد، اصحاب سنن و بیهقی با سندی صحیح روایت کردهاند، البته جمله اخیر را تنها نسائی و بیهقی روایت کردهاند. [۵۴] برای آگاهی بیشتر از این موضوع به کتاب «الرسالة» امام شافعی مراجعه شود. [۵۵] بخاری و مسلم روایت کرده اند. [۵۶] ترمذی و این ماجه با سندی صحیح روایت کردهاند. [۵۷] بخاری و مسلم روایت کردهاند. [۵۸] ابوداود (۲/۵۰۵)