افسانه مذهب جعفری

فهرست کتاب

اخباریون و اصولیون

اخباریون و اصولیون

از جمله این مسائل کلی، تقسیم شدن شیعه -بنا به اختلافشان در دو رکن امامت، یعنی اجتهاد و حکم- به شیعه إخباریه و شیعه اصولیه می‏باشد. إخباریون اجتهاد بر فقیه را حرام می‏دانند، چون او غیر معصوم است و سخن را فقط در روایات موجود از شخص معصوم، منحصر می‏دانند. این افراد در این نظریه اخلاص بیشتری دارند، اما فشار واقعیت سبب شده که آنان در نظریه خودشان قصور و کوتاهی داشته باشند و عده‌ای از آنان -که جمهور شیعیان امروزی هستند- از این اصل عدول کنند و اجازه اجتهاد به غیر معصوم بدهند. و صلاحیتهای معصوم را به او عطا کنند به گونه‏ای که نپذیرفتن رأی او را همانند نپذیرفتن رأی معصوم قلمداد کنند [۹].

میان اخباریون و اصولیون، اختلافات و طعن و بدگویی تا حد تکفیر، و تفرق و جدال تا حد پیکار و جنگ که خدا خودش می‏داند، روی داده است.

محمد سعید حکیم می‏گوید: «همانا اصطلاح اخباری و اصولی به وحدت این گروهِ بر حق لطمه وارده کرده و بلای تفرق و چنددستگی و آشوب و بدگویی یکدیگر را به وجود آورده به گونه‏ای که به حد زیاده روی فاجعه انگیز رسیده است، به ویژه در مناطقی که هر دو گروه بودند و در معرض رویاویی با یکدیگر قرار داشته‌اند» [۱۰].

بنابراین، میان این دو گروه اختلافات و منازعات و رد کردن همدیگر و تکفیر و بدگویی‌های زیادی روی داده تا جایی که بعضی‌شان به تحریم نماز پشت سر دیگری فتوا می‏دهند [۱۱].

از میان بزرگان گروه اخباریه کسانی بوده‌اند که تألیفات اصولیون را با دست لمس نکرده‌اند تا دستشان نجس شود و از پشت لباسشان آن را می‏گرفتند... [۱۲]تا جایی که معتقد بودند هر انسانی که در راهی می‏رود و کتابی از اصولیون در زیر بغلش دارد، ممکن است دچار دردِ سخت و جانسوزی گردد [۱۳].

یوسف بحرانی می‏گوید: «همانا تقسیم شیعه به اخباری و مجتهد سبب شده که هر کدام زبان بدگویی و سب و دشنام بر یکدیگر دراز کنند که انگار دو گروه بر دین و امتی واحد نیستند» [۱۴].

محمد طالقانی می‏گوید: «هر گروه بر این باور بود که کشتن گروه دیگر واجب است. و قضایا و اختلافات موجود میان آنان تقریباً به امور ساده شخصی کشیده شد تا جایی که هر یک از دو خصم قصد انتقام و به خطر انداختن طرف مقابلش داشت» [۱۵].

[۹] محمد رضا مظفر در کتاب خود «عقائد الإمامیۀ» که برای تدریس در حوزه‌های نجف در نظر گرفته شده تحت عنوان: «عقیده و باور ما راجع به مجتهد» صفحه ۳۴، چاپ قم، سال انتشار ۲۰۰۲ می گوید: «عقیده و باور ما راجع به مجتهد جامع الشرایط این است که او نائب امام ÷در حال غیبتش است، او حاکم و رئیس مطلق است؛ او همانند امام صلاحیت فیصله دادن و داوری در قضایا و صلاحیت حکومت میان مردم دارد؛ نپذیرفتن رأی او همانند نپذیرفتن حکم خداست و در حد شرک به خداوند است». [۱۰] الأصولیۀ والإخباریۀ بین الأسماء والواقع: محمد سعید حکیم، ص۱۱. [۱۱] مع العلماء النجف، محمد جواد مغنیۀ: ص۷۴. [۱۲] الشیخیۀ نشأتها وتطورها ومصادر دراستها، محمد طالقانی، ص۹. [۱۳] الطائفیۀ والساسۀ فی العالم العربی، دکتر فرهاد ابراهیم، ص۵۷. [۱۴] لؤلؤۀ البحرین: یوسف بحرانی، ۲/۳۸۷. [۱۵] الشیخیۀ: محمد حسن آل طالقانی، ص۴۲.