افسانه مذهب جعفری

فهرست کتاب

۶- کثرت دروغگویانی که بر اهل بیت دروغ بسته‌اند و تأثیر آن در روایت از اهل بیت

۶- کثرت دروغگویانی که بر اهل بیت دروغ بسته‌اند و تأثیر آن در روایت از اهل بیت

همانا دروغگویانی که ادعای محبت اهل بیت را دارند، بسیار زیاد بوده‌اند، از جمله: هشام بن حکم مجسم [۸۷]، جابر بن یزید جعفی، کسی که هفتاد هزار روایت را بر امام باقر دروغ بسته بود! عوف عقیلی، کسی که دائم الخمر بود [۸۸]، ابوحمزه ثمالی، دائم الخمر دیگر [۸۹]، علی بن ابوحمزه بطائنی [۹۰]، کسی که اموال مردم را با نام ائمه می‏خورد و از جمله «واقفیه» بود که امام رضا آنان را کافر می‏دانست [۹۱]. این بطائنی اولین کسی بود که مذهب وقف را اظهار کرد، عبدالله بن ابویعفور، که او هم دائم الخمر بود، ابوهریره بزار، که او هم دائم الخمر بود، هشام بن سالم جوالیقی مجسم [۹۲]، سید حمیری، که انسانی شراب خوار بود [۹۳]، و مغیره بن سعید، کسی که «کشی» با سند خود از ابوعبدالله ÷ روایت کرده که او گفت: مغیره بن سعید عمداً بر پدرم (یعنی امام باقر) دروغ می‏بست. و کتاب‌های اصحاب و یاران پدرم را می‏گرفت و کفر و زندقه را مخفیانه در آنها وارد می‏کرد و آن را به پدرم نسبت می‏داد، سپس آن کتابها را به اصحاب خود می‏داد و به آنان دستور می‏داد که آن مطالب را در میان شیعیان پخش کنند. پس هر غلو و افراطی که در کتاب‌های اصحاب پدرم است از جمله مطالبی است که مغیره بن سعید در کتاب‌هایشان جعل کرده است [۹۴].

مامقانی در مقدمه کتابش «تنقیح الـمقال» نقل کرده که این مغیره گفته است: در روایات و احادیث شما، روایات زیادی که به صد هزار روایت می‏رسد، جعل کردم [۹۵].

یکی دیگر از این دروغگویان، ابوالخطاب اسدی است، کسی که علی بن موسی الرضا درباره اش گفته: همانا ابوالخطاب بر ابوعبدالله دروغ می‏بست. لعنت خدا بر ابوالخطاب! همچنین اصحاب ابوالخطاب این احادیث جعلی را تا به امروز در کتاب‌های اصحاب ابوعبدالله، جعل می‏کنند، پس روایاتی که مخالف قرآن است، نپذیرید [۹۶].

یکی دیگر از جاعلان حدیث و دروغگویانی که بر اهل بیت دروغ می‏بستند، محمد بن علی بن نعمان احول مجسم ملقب به «مؤمن الطاق» در نزد شیعه، است. او شایع می‏کرد که امامت در افراد مخصوصی از اهل بیت منحصر است. هنگامی‏که خبر این شایعه به گوش زید بن علی رسید، آن را انکار کرد با این دلیل که آن را از پدرش، امام باقر نشنیده است. او در جواب گفت: امام از ترس اینکه مبادا به آن کفر ورزی -وآنرا انکار کنی- و از شفاعت او محروم گردی بتو خبر نداد!! [۹۷].

امثال این دروغگویانی که بر اهل بیت دروغ بسته‌اند، صدها نفرند که ذکرشان در اینجا نمی‏گنجد. کثرت دروغگویان و کثرت دروغ بر مشاهیر اهل بیت، یکی از ویژگی‌های بارز جامعه اسلامی ‏در عصرهای اولیه (بعد از عصر صحابه) بود. و این باعث بروز بیماری‌ای در جامعه اسلامی در آن روزهای نخستین شد. و آن بیماری عبارت بود از انتشار دروغگویان بسیاری که خروار خروار دروغ بر زبان شخصیت‌های عمده اهل بیت روایت می‌کردند. و این باعث شد علماء حدیث امثال امام بخاری و مسلم و جمع آورندگان کتا‌ب‌های سنن در هنگام جمع‌آوری منابع حدیث از روایاتی که مردم از اهل بیت بر زبانها دارند دوری کنند. تا مبادا چیزی از این دروغهای شایع شده در مصادر آنها رخنه کند. چونکه غربله‌ی دروغ و راست در بین آنها کار آسانی نبود.

واقعیت نشان می‏دهد که هر کس چنین کاری کرده و این روایات را از ائمه نوشته، در امر محذور و ممنوعی که محدثین مذکور از آن اجتناب می‏کردند، افتاده است. و منابع شیعه شاهدی آشکار بر این مدعاست، همه منابع حدیثی آنها سرشار است از روایت‌هایی بسیار غلو کننده و افراطی و نادرست. که این تنها به سبب نقل حدیث از هر کسی که از ائمه روایت کرده بدون آنکه تحقق نماید، می‏باشد. تا جایی که اگر به آن منابع مراجعه کنی، در تشخیص روایات ضعیف و موضوع هیچ سختی و دشواریی نمی‏بینی، به خاطر واضح بودن علت در متون روایات بدون آنکه نیاز به نگاه کردن و تأمل و تحقیق در اسانیدشان باشد. پس هرگاه سند را بررسی نمایی، به علت امر برخورد می‏کنی که آن هم، همان راویان دروغگو می‏باشد.

دانشمند متعصب و معاصر شیعه دوازده امامی، هاشم معروف می‏گوید: «پس از تتبع و پژوهش در احادیث وارده در منابع حدیثی از قبیل «کافی» و «وافی» و امثال آنها، غلاة و کینه‌توزان بر امامان هدایت یافته را می‏بینیم، کسانی که هیچ دری را به جا نگذاشته‌اند مگر آنکه از آن در برای فاسد کردن احادیث ائمه و بدی کردن به مقام شامخ‌شان، وارد شده‌اند. بعداً به سراغ قرآن کریم رفتند تا زهرها و دسیسه های خود را در آن وارد کنند، چون قرآن تنها کلامی ‏است که محتمل چیزهایی است که کلام‌های دیگر محتمل آنها نیستند. پس صدها آیه را به میل خود تفسیر کردند و آن را به ناحق و به قصد بهتان و گمراه کردن مردم، به ائمه هدایت یافته نسبت دادند. علی بن حسان و عمویش، عبدالرحمن بن کثیر و علی بن ابوحمزه بطائنی، کتاب‌هایی را در زمینه تفسیر تألیف نمودند که همه‌شان خرافات و تحریف و اباطیل و گمراه کردن مردم است که با اسلوب و بلاغت و اهداف قرآن سازگار نیستند [۹۸].

قبلاً سخن شریف مرتضی ملقب به علم الهدی در این باره ذکر شد و نمی‏خواهم دوباره تکرار کنم. همانا این شهادتها و اعترافات خطیر و مهم از جانب علمای شیعه، نیاز به وقفه و تأمل طولانی از جانب هر برادر شیعه‌ای که به دنبال حق است، تا در پرتو آن، از نو موضع‌گیری و تکلیف خود را مشخص نماید و بداند که نتایجی که ما بدان رسیده‌ایم، ناشی از تعصب یا اتهامی‏خالی از دلیل علمی و مستند به قواعد و ضوابط تحقیق علمی، نیست.

اینکه به عنوان مثال یکی از منابع حدیثی شیعه (کتاب «الکافی» اثر کلینی) را مورد بررسی قرار می‏دهیم و بعضی از احکام و نتایج قبلی را برآن منطبق می‏کنیم.

[۸۷] الکافی: ۱/۱۰۵-۱۰۶. [۸۸] رجال الکشی: ص۹۰. [۸۹] همان، ص۷۶. [۹۰] همان، ص۴۲۳. [۹۱] واقفیه کسانی بودند که بر امامت موسی بن جعفر متوقف شده و قائل به مهدویت و غیبت وی بودند. اینان معتقد به امامت ائمه بعد از موسی نبودند؛ به استناد روایاتی که آن موقع شایع شده بود؛ از جمله: «سابعنا قائمنا» «هفتمین امام ما، قائم ماست». و «قائمنا اسمه حدیدۀ الحلاق» «قائم ما، اسمش «حدیدۀ الحلاق» است!!». [۹۲] الکافی: کلینی، ۱/۱۰۵. [۹۳] رجال الکشی: ص۲۴۲. [۹۴] همان، ص۱۹۶. [۹۵] تنقیح الـمقال: مامقانی، ۱/۱۷۴. [۹۶] رجال الکشی: ص۱۹۵. [۹۷] همان، ص۱۸۶. [۹۸] الـموضوعات فی الآثار والأخبار: ص۲۵۳.