امام به میل خود فتوا میدهد
شیعه صلاحیت کامل را به امام دادهاند در اینکه به میل خود حق بگوید یا باطل. همچنان که کلینی با سند خود از ابوعبدالله ÷روایت کرده که عبدالله بن سلیمان گوید: از ابوعبدالله پرسیدم: آیا خداوند، امام را مخیر کرده همچنان که حضرت سلیمان پسر داود را مخیّر کرده بود؟ گفت: بله. چون مردی قضیهای را از امام پرسید و امام جوابش را داد و مرد دیگری همان قضیه را از او پرسید و او جواب دیگری غیر از جواب اول را به او داد. سپس مرد دیگری آمد و درباره همان قضیه از او سؤال کرد و امام جوابی غیر از دو جواب قبلی را به او داد، سپس گفت: «هذا عطاؤنا فامنن أو «أعط» بغیر حساب» «این عطاء و بخشش ماست، پس به هر کس که میخواهی بدون هیچ گونه حساب و کتابی ببخش». در قرائت حضرت علی ÷، این آیه به همین صورت آمده است [۱۲۸].
همچنین کلینی از زراره بن أعین از ابوجعفر ÷روایت کرده که زراره گفت: از ابوجعفر ÷راجع به مسألهای پرسیدم و جواب مرا داد. سپس مردی نزد وی آمد و راجع به همان مسأله از او پرسید، او جوابی برخلاف جواب من، را به او داد. سپس مرد دیگری آمد و همان مسأله را از وی پرسید، امام برخلاف جواب من و جواب مرد قبلی، به او جواب داد. هنگامیکه آن دو مرد رفتند، گفتم: ای پسر رسول الله ص، این دو مرد اهل عراق و از پیروان شما آمدند و راجع به یک مسأله از تو پرسیدند، تو به هر یک از آنان جواب مختلفی دادی. گفت: ای زراره، همانا این امر برای ما بهتر است و برای ما و شما جاودانهتر. و اگر شما بر یک امر اتفاق میکردید، مردم به زیان ما شما را تصدیق میکردند ولی این بقای ما و شما را کمتر میگرداند...
زراره گوید: سپس به ابوعبدالله ÷گفتم: اینان پیروان شمایند، اگر آنها را به برگرفتن نیزه امر کنید و یا بر علیه مردم بشورانید. مطیع فرمانتان خواهند بود. و حال از نزد شما در حالی منصرف میشوند که باهم اختلاف دارند. راوی گوید: ابوعبدالله مانند پدرش جواب داد [۱۲۹].
همچنین کلینی از موسی بن أشیم روایت کرده که گوید: نزد ابوعبدالله ÷بودم که مردی راجع به آیهای از قرآن از وی سؤال کرد ابوعبدالله جوابش را داد. سپس شخصی دیگری داخل شد و راجع به همان آیه از او سؤال کرد. ابوعبدالله برخلاف جواب مرد اول، به او جواب داد. بر اثر آن چنان شدم که انگار قلبم به وسیله چاقو تکه تکه میشود... در حالی که در همان حال و وضعیت بودم ناگهان شخص دیگری داخل شد و راجع به همان آیه از ابوعبدالله پرسید، او برخلاف جواب من و جواب دیگری، به او جواب داد. آنگاه درونم آرام گرفت و دانستم که آن به خاطر تقیه از امام سرزده است. سپس امام رو به من کرد و گفت: ای ابن أشیم، همانا خداوند ﻷحضرت سلیمان پسر داود را مخیر کرده و فرمود: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ ٣٩﴾[ص: ۹]. «(ما بدو وحی کردیم که) این (چیزهایی که به تو دادهایم) عطاء ما است، پس (به هر کسی که میخواهی) ببخش یا (آن را از هر کس که میخواهی) باز دار، بدون هیچ گونه حساب و کتابی (که در برابر دادن یا ندادن، از تو کشیده شود)». و امور دین را به پیامبرص تفویض کرده و فرموده: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾[الحشر: ۷]. «چیزهایی را که پیغمبر صبرای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید، و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید». پس خداوند هر چیزی را که به رسول اللهص سپرده، به ما هم سپرده است [۱۳۰].
یوسف بحرانی میگوید: همانا ائمه برای هر یک از قضایا و مسائل، احکام مختلفی بیان کردهاند اگرچه هیچ یک از مخالفین در حضور آنان نبوده باشد. میبینی که آنان برای یک مسأله جوابهای متعدد و مختلفی دادهاند اگر چه حتی یکی از مخالفان قائل به آن نبوده باشد [۱۳۱].
بنابراین، «امام» با اختیار خود و بدون هیچ ضرورتی به «تقیه» یا دروغ و سخن باطل تمایل پیدا میکند.
[۱۲۸] اصول الکافی: کلینی، ۱/۴۳۸. در کتاب خداوند، ﴿فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ...﴾[ص: ۳۹]. آمده و «فامنن أو أعط» نیامده است، آیا نزد علی کتابی غیر از کتاب خداوند وجود داشته است؟ [۱۲۹] اصول الکافی: کلینی، ۱/۶۵. [۱۳۰] اصول الکافی: کلینی، ۱/۲۶۵-۲۶۶. [۱۳۱] الحدائق الناضرۀ: یوسف بحرانی، ۱/۵.