افسانه مذهب جعفری

فهرست کتاب

۴- سلسله راویان، دارای حلقه‌های معیوبی است

۴- سلسله راویان، دارای حلقه‌های معیوبی است

گاهی منظور شیعه راجع به روایت از اهل بیت این است که روایاتشان -صرف نظر از سلسله راویان آن روایات- در نهایت سلسله سندشان به امام جعفر صادق یا دیگر ائمه می‏رسد. و برای قبول آن روایات و ثبوت صحتشان همین کافی است.

این، تفسیر واقعی ادعای شیعه است و بهره‌ای بیش از این ندارند. یعنی در هیچ کدام از روایات آنان از ابتدای سند تا آخرشان، راویی نمی‌یابی که نسبش به اهل بیت برسد بجز امامی‏که روایت به او منتهی می‏شود.

این همان معنای رایج در میان عوام شیعه است، چون هر روایتی را که به ائمه منسوب شده باشد، صرف نظر از سند و صحتش، آن را تصدیق می‏کنند. میان عالمانشان نیز وضع به همین منوال است! در واقع می‏بینیم که آنان دقیقاً همانند عوام به این روایات استدلال می‏کنند، علی رغم آنکه در هنگام جدال و بحث ادعای تحقیق و پژوهش را دارند.

اگر چنین است -که در واقع چیزی غیر از این نیست- پس دعوایشان مبنی بر بی‌مانند بودنشان به خاطر روایت از اهل بیت، چه معنایی دارد؟ رد و باطل کردن این معنا نیازی به تفصیل و توضیح ندارد. همانا چنین ادعایی شبیه به تبلیغات صرف جهت جلب توجه عموم مردم است. هر کس که ذره‌ای علم داشته باشد، این را به خوبی درک می‏کند. اما با این وجود هیچ اشکالی نمی‏بینم که بگویم:

همانا منتهی شدن یک روایت به شخص ثقه‌ای در صحیح دانستن آن روایت کافی نیست مادام که با اصول و قواعد حدیث و قواعد تصحیح و تضعیف احادیث مطابقت نداشته باشد و یکی از آن قواعد، وجوب موثوق بودن تمامی‏رجال سند است. و گرنه احادیث منسوب به رسول الله صکه در منابع اهل سنت موجود است -بنا به قاعده قبلی- صحیح‌تر و موثوق‌تر می‏باشند، چون منزلت پیامبر صبسیار والاتر است پس عمل به مجموع احادیث او، اولی تر و سزاوارتر می‏باشد.

البته یک روایت تنها به خاطر اینکه به رسول الله صیا امام جعفر صادق منتهی شده، مستلزم صحت آن روایت نیست بلکه باید به موثوق بودن رجال سلسله سند از اول تا آخرش، صرف نظر از واقعیت خارجی، نگاه کرد. و این چیزی است که قواعد اصولی مقتضی آن است. خوئی در این خصوص می‏گوید: «صحت همه روایات کتب چهارگانه ثابت نشده، پس باید به سند هر یک از روایات آنها نگریست: اگر شرایط صحت روایت در آن تحقق پیدا کرد، بدان عمل می‏شود در غیر این صورت به آن عمل نمی‏شود» [۶۶].

این چیزی است که در کتاب‌ها موجود است. اما آنچه که میان عامه امامیه و در واقعیت ملّی و علمی‏شان وجود دارد، چیز دیگری است. همان طور که قبلاً ذکر شد.

این زمانی است که ما در خلال قواعد مربوطه به این قضیه نگاه می‏کنیم، اما هنگامی‏که در خلال قواعدی که شیعه آن را وضع کرده‌اند به آن نگاه می‏کنیم -که از جمله آن قواعد، این است که راویان باید از اهل بیت باشند- در آن صورت بطلان روایاتشان، بسیار واضح و روشن است، زیرا کاملاً به این شرط عمل نکرده‌اند.

همانا محمد بن مسلم، جابر بن یزید جعفی، زراره بن اعین، ابوبصیر مرادی، هشام بن حکم، هشام جوالیقی، ابوحمزه ثمالی، محمد بن یحیی، عوف عقیلی، عبدالله بن یعفور، ابوهریره بزار، برید بن معاویه، مغیره بن سعید،... و دیگر راویان شیعه هیچ کدام از اهل بیت نیستند. پس چگونه شیعه روایات این افراد را قبول می‏کنند و در عین حال روایات اهل سنت که از صحابه و تابعین روایت کرده‌اند به این دلیل که از اهل بیت نیستند، مردود می‏دانند؟!.

[۶۶] معجم رجال الحدیث: خوئی، ۱/۱۱۰.